شمارهٔ ۱۷
بدرود همی کرد مرا آن صنم من
گریان و درآورده مرادست به گردن
از زخم دو کف همچو دلش کردم سینه
ور آب دو دیده چو برش کردم دامن
رنجور شد از بهر من و روی دژم کرد
کز حسرت آن روی دم سرد زدم من
در رویش اثر کرده دم سرد من امروز
چونان که دم گرم در آیینه روشن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدرود همی کرد مرا آن صنم من
گریان و درآورده مرادست به گردن
هوش مصنوعی: دختر زیبایی که با من وداع میکند، در حالی که من اشک میریزم و در دل آرزویی دارم که آن را به گردن خود آویزان کردهام.
از زخم دو کف همچو دلش کردم سینه
ور آب دو دیده چو برش کردم دامن
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که به دلش رسید، جراحتی همچون جای زخم بر سینهاش باقی گذاشتم و وقتی اشکهایم را بر او ریختم، دامنش را به خاطر این احساس پر کردم.
رنجور شد از بهر من و روی دژم کرد
کز حسرت آن روی دم سرد زدم من
هوش مصنوعی: او به خاطر من بیمار و نزار شده و چهرهای غمگین به خود گرفته است. من هم به دلیل حسرت آن چهره زیبا، آهی سوزناک کشیدم.
در رویش اثر کرده دم سرد من امروز
چونان که دم گرم در آیینه روشن
هوش مصنوعی: امروز نفس سرد من بر روی او اثر گذاشته، مانند اینکه نفس گرم در آینه تصویری روشن ایجاد کرده است.