گنجور

شمارهٔ ۱۲

ای می لعل راحت جان باش
طبع آزاده را به فرمان باش
روزگار بخست مرهم شو
دردمندم ز چرخ درمان باش
بی تو بیجان تنی است جام بلور
تن پاکیزه جام را جان باش
دلم از قحط مهر خشک شده است
بر دلم سودمند باران باش
گر تو زندان کشیده ای چون من
مر مرا یار بند و زندان باش
اختر شب شد آشکار به تو
کس نگوید تو را که پنهان باش
نامه ای می نویسم از شادی
بر سر آن نبشته عنوان باش
بچه آفتاب تابانی
نایب آفتاب تابان باش
شمع اگر نیست تو چون روشن شمع
پیش مسعود سعد سلمان باش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای می لعل راحت جان باش
طبع آزاده را به فرمان باش
هوش مصنوعی: ای می لعل که مایه آرامش جانم هستی، برای روح آزاد و بی‌قید من مثل یک مطیع و فرمانبردار باش.
روزگار بخست مرهم شو
دردمندم ز چرخ درمان باش
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو را به عنوان مرهمی برای دردهایم می‌خواهم، چون من به خاطر سختی‌های زندگی به درمان نیاز دارم.
بی تو بیجان تنی است جام بلور
تن پاکیزه جام را جان باش
هوش مصنوعی: بدون تو، جسمی بی‌روح مانند یک جام بلورین است. روح این جام پاکیزه، وجود توست.
دلم از قحط مهر خشک شده است
بر دلم سودمند باران باش
هوش مصنوعی: دل من به خاطر نبود محبت و عشق، مثل خشک شدن زمین بی آب و علف شده است. پس تو، ای عشق، مانند بارانی باش که برای دل من سودمند و نجات‌دهنده باشد.
گر تو زندان کشیده ای چون من
مر مرا یار بند و زندان باش
هوش مصنوعی: اگر تو هم مثل من در سختی و ظلمت قرار گرفته‌ای، پس با من همراه باش و در این بند و زندان باقی بمان.
اختر شب شد آشکار به تو
کس نگوید تو را که پنهان باش
هوش مصنوعی: ستاره شب به وضوح به تو اشاره می‌کند، هیچ‌کس به تو نمی‌گوید که در خفا بمانی.
نامه ای می نویسم از شادی
بر سر آن نبشته عنوان باش
هوش مصنوعی: می‌خواهم نامه‌ای بنویسم که برایم سرشار از خوشحالی است و می‌خواهم بالای آن عنوانی زیبا بنویسم.
بچه آفتاب تابانی
نایب آفتاب تابان باش
هوش مصنوعی: فرزند خورشید، چون خود خورشید درخشان و تابناک باش.
شمع اگر نیست تو چون روشن شمع
پیش مسعود سعد سلمان باش
هوش مصنوعی: اگر شمعی وجود ندارد، تو مثل شمعی باش که در پیش مسعود سعد سلمان روشن است.

حاشیه ها

1399/01/23 01:03
امیر اصغری

بیت دوم؛
روزگارم بِخَست...