شمارهٔ ۸۸ - هم در ستایش او
شاهی که پیر گشته جهان را جوان کند
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان کند
وان نامه کان به نام ملک ارسلان بود
دست شرف از آن به تفاخر نشان کند
آن شهریار عدل کانصاف او همی
عون روان روشن نوشیروان کند
آن شاه گنج بخش که از بیم جود او
در کوه زر و سیم طبیعت نهان کند
از هول زخم او دل گیتی سبک شود
گر در مصاف دست به گرز گران کند
کمتر ز ذره آید در پیش قوتش
گر کوه را به بازوی زور امتحان کند
روزی که آسمان شود از گرد چون زمین
از بس که گرد قصد سوی آسمان کند
وان پاره زعفران را در لاله زار خویش
نیلوفر حسامش چون ارغوان کند
هر تیردار کو جهد از جان خصم راست
آن شست او به تیر دلش تیردان کند
شبدیزوار مرکب او را به کر و فر
دولت رکاب سازد و نصرت عنان کند
بر باد پیشی آرد و بر چرخ برزند
هر باره ای که روز شغب زیر ران کند
وقت درنگ بودن و گاه نشاط تگ
نسبت به کوه بیند و باد بزان کند
وان باره را طبیعت گویی در آن زمان
چرمش چو کرک بر تن برگستوان کند
سرها گران شود چو عنانش شود سبک
دل ها سبک شود چو رکابش گران کند
هر ترک او به روز نبرد آن کند به رزم
کان نه هژیر تند و نه پیل ژیان کند
تیره کند به تیر جهانگیر چشم روز
چون گاه زخم دست به تیر و کمان کند
چون از برای رزم کمر بست بر میان
فرسنگ ها مخالف او در میان کند
در نهروان به تیغ کند نهرها روان
گر جنگ را روانه سوی نهروان کند
گردد ز گرد رخشش چو قیر قیروان
گر هیچ گونه قصد سوی قیروان کند
ای کرده روزگار دست تو حکم ملک
این کرد و او بر این نه همانا زیان کند
بر ملک تو ز مهر سپهر آن کند همی
کز مهر با پسر پدر مهربان کند
رای تو عادلست و کند جور دست تو
وان جور دست تو همه با گنج و کان کند
سوی تو سرکشان را چندان کشد امید
تا راه سرکشان چو ره کهکشان کند
هر شاه را ز عفو تو بر جای ماند جان
واکنون همی فدای تو ای شاه جان کند
ای شاه فضل فضل وزیر مبارکت
صد معجزه همی به کفایت عیان کند
مشکل شود همی صفت کلک او که آن
هر مشکلی که دارد گیتی بیان کند
دشمنت را بریده زبان و بریده سر
زان خامه بریده سر دو زبان کند
ای شاه می ستان به نشاط و طرب که طبع
هر خارسان که هست همی گلستان کند
نوروز و نوبهار همی باغ و راغ را
از بهر بزم تو سلب بهرمان کند
چون رای تست باغ و طرب عندلیب آن
بر گل چو مدح خوانت همی مدح خوان کند
اکنون چو بلبلست خطیب ای عجب مرا
گلبن ز گل همی همه شب طیلسان کند
تا حشر کرد دهر به ملکت ضمان از آنک
جودت همی به روزی خلقان ضمان کند
مژده تو را ز چرخ که چرخ ای ملک همی
بر ملک و عمر تو رقم جاودان کند
صاحب قران شدی و تویی تا بر آسمان
از حکم کردگار دو اختر قران کند
گر نهمتی سگالی و اندیشه ای کنی
گیتی همان سگالدو گردون همان کند
جشنی خجسته کردی و این تهنیت تو را
خورشید نورگستر و چرخ کیان کند
وان جشن را بدان به حقیقت که روزگار
در داستان فخر سر داستان کند
شمارهٔ ۸۷ - در مدح ارسلان بن مسعود: ز شاه بینم دل های اهل حضرت شادشمارهٔ ۸۹ - باز در مدح او: از جور زمانه را جدا کرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاهی که پیر گشته جهان را جوان کند
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان کند
هوش مصنوعی: سلطانی که خود در سن و سالی بالا قرار دارد، میتواند با تواناییهایش، زندگی و امید را به جهان برگرداند و آن را جوان کند. او، همانند سلطانی بزرگ و قدرتمند، میتواند قدرت و سیادت را به اوج برساند.
وان نامه کان به نام ملک ارسلان بود
دست شرف از آن به تفاخر نشان کند
هوش مصنوعی: این نامه به نام ملک ارسلان نوشته شده است و شرافت آن به قدری است که باعث میشود کسی به خاطر آن به خود ببالد و افتخار کند.
آن شهریار عدل کانصاف او همی
عون روان روشن نوشیروان کند
هوش مصنوعی: آن پادشاه عادل که به انصاف رفتار میکند، روحش را روشن میسازد و همچون نوشیروان، کمکرسان مردم است.
آن شاه گنج بخش که از بیم جود او
در کوه زر و سیم طبیعت نهان کند
هوش مصنوعی: آن پادشاه سخاوتمند که به خاطر ترس از generosity (بخشش) او، طلا و نقره را در دل کوههای طبیعت پنهان میکند.
از هول زخم او دل گیتی سبک شود
گر در مصاف دست به گرز گران کند
هوش مصنوعی: از ترس آسیب او، دل دنیا سبک و سنگین میشود، اگر در نبرد، کسی به شدت حمله کند.
کمتر ز ذره آید در پیش قوتش
گر کوه را به بازوی زور امتحان کند
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد نیروی خود را به آزمون بگذارد، حتی اگر به اندازه یک دانهی شن باشد، نمیتواند در برابر قدرت یک کوه قرار بگیرد. این بیان میکند که قدرت و تواناییهای بزرگ نمیتواند با چیزهای کوچک مقایسه شود.
روزی که آسمان شود از گرد چون زمین
از بس که گرد قصد سوی آسمان کند
هوش مصنوعی: روزگاری خواهد آمد که به دلیل فراوانی گرد و غبار، آسمان به رنگ زمین در خواهد آمد، چنانکه گرد و غبار به سمت آسمان میرود.
وان پاره زعفران را در لاله زار خویش
نیلوفر حسامش چون ارغوان کند
هوش مصنوعی: آن تکه زعفران را در باغ لالهاش مثل نیلوفر، رنگی خوش و زیبا میدهد که شبیه ارغوان میشود.
هر تیردار کو جهد از جان خصم راست
آن شست او به تیر دلش تیردان کند
هوش مصنوعی: هر کسی که با تمام وجود از دشمنش دفاع کند، تیرش به هدف میخورد و دل دشمن را هدف قرار میدهد.
شبدیزوار مرکب او را به کر و فر
دولت رکاب سازد و نصرت عنان کند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شتاب و سرعت بینظیر مرکب او باعث میشود که او به بالاترین اوجهای قدرت و موفقیت دست یابد و نصرت و یاری در کنار او باشد.
بر باد پیشی آرد و بر چرخ برزند
هر باره ای که روز شغب زیر ران کند
هوش مصنوعی: هر بار که روز سر و صدا و آشفتگی ایجاد کند، باد به سرعت میوزد و چرخها به حرکت درمیآیند.
وقت درنگ بودن و گاه نشاط تگ
نسبت به کوه بیند و باد بزان کند
هوش مصنوعی: زمانی برای تفکر و زمان دیگری برای شادی وجود دارد. در این بین، نسبت به کوه منظر و تغییرات باد توجه کن.
وان باره را طبیعت گویی در آن زمان
چرمش چو کرک بر تن برگستوان کند
هوش مصنوعی: در آن هنگام، طبیعت به گونهای رفتار میکند که چرم بر تن درختان مانند کرک نرم و لطیف میشود.
سرها گران شود چو عنانش شود سبک
دل ها سبک شود چو رکابش گران کند
هوش مصنوعی: وقتی که کنترل و هدایت کارها آسان شود، نگرانی و بار مسئولیت بر دوشها سنگینی میکند. و برعکس، زمانی که مشکلات بیشتر میشود، دلها نیز آرامتر و سبکتر میشوند.
هر ترک او به روز نبرد آن کند به رزم
کان نه هژیر تند و نه پیل ژیان کند
هوش مصنوعی: هر نیرنگ و ترفند او در میدان جنگ، همانند کارزار با دشمن است؛ نه آنچنان سریع و چابک است که نتوان از آن گذشت، و نه آنقدر قوی و نیرومند است که نتوان بر آن غلبه کرد.
تیره کند به تیر جهانگیر چشم روز
چون گاه زخم دست به تیر و کمان کند
هوش مصنوعی: چشم روزگار به اندازهای قدرتمند و تأثیرگذار است که میتواند دنیای تاریک و گمراهکنندهای را به وجود آورد، همانطور که زخم ناشی از تیر و کمان میتواند درد و آسیب جدی ایجاد کند.
چون از برای رزم کمر بست بر میان
فرسنگ ها مخالف او در میان کند
هوش مصنوعی: زمانی که او برای جنگ آماده شد و کمربند خود را محکم کرد، دشمنانش در فاصلههای زیادی از او قرار داشتند و او به تنهایی با آنها مواجه شد.
در نهروان به تیغ کند نهرها روان
گر جنگ را روانه سوی نهروان کند
هوش مصنوعی: در نهروان، شمشیرها مانند آب جاری میشوند، و اگر جنگ به سمت نهروان بیاید، باعث ریزش خون و درگیری خواهد شد.
گردد ز گرد رخشش چو قیر قیروان
گر هیچ گونه قصد سوی قیروان کند
هوش مصنوعی: اگر کسی به سمت قیروان (شهری در تونس) برود، چهرهاش به خاطر غبار و آلودگی آنجا به رنگ قیر در میآید. به طور کلی، نشانه این است که هر جا بروی تحت تاثیر محیط قرار میگیری.
ای کرده روزگار دست تو حکم ملک
این کرد و او بر این نه همانا زیان کند
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو با تدبیر خود، حکم سلطنت را به این فرد دادهای، ولی او خود را در برابر این قدرت آسیبپذیر خواهد کرد.
بر ملک تو ز مهر سپهر آن کند همی
کز مهر با پسر پدر مهربان کند
هوش مصنوعی: سروش آسمان بر سرزمین تو از عشق میبارد و این عشق باعث میشود که پدر با فرزندش مهربان باشد.
رای تو عادلست و کند جور دست تو
وان جور دست تو همه با گنج و کان کند
هوش مصنوعی: راهنمایی تو همواره منصفانه است و سختیهایی که به دست تو ایجاد میشود، همه به همراه ثروت و منابع ارزشمند خواهد بود.
سوی تو سرکشان را چندان کشد امید
تا راه سرکشان چو ره کهکشان کند
هوش مصنوعی: بیپروایی و جستجوگری برخی افراد به خاطر امیدی است که به تو دارند. آنها امیدوارند که راهی پیدا کنند که همانند راههای پرنوردی که به کهکشان میرسد، روشن و دلفریب باشد.
هر شاه را ز عفو تو بر جای ماند جان
واکنون همی فدای تو ای شاه جان کند
هوش مصنوعی: هر پادشاهی به خاطر رحمت تو زنده است و اکنون جانش را فدای تو میکند ای پادشاه جانپرور.
ای شاه فضل فضل وزیر مبارکت
صد معجزه همی به کفایت عیان کند
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ و محترم، وزیر تو با دانش و کاردانیاش میتواند صد معجزه را به وضوح و به خوبی نشان دهد.
مشکل شود همی صفت کلک او که آن
هر مشکلی که دارد گیتی بیان کند
هوش مصنوعی: وقتی که صفت و ویژگی دستخط او بیان شود، ممکن است مشکلات زیادی پیش آید، زیرا آن دستخط قادر است هر مشکلی را که در جهان وجود دارد توصیف کند.
دشمنت را بریده زبان و بریده سر
زان خامه بریده سر دو زبان کند
هوش مصنوعی: دشمنت که زبانش بسته و سرش جدا شده، در واقع از ناتوانی و بیزبانیش نمیتواند به تو چیزی بگوید یا ضرری برساند. این نشاندهندهی قدرت تو در تسلط بر اوست که به دلیل ضعفش نمیتواند صحبت کند یا اقدامی انجام دهد.
ای شاه می ستان به نشاط و طرب که طبع
هر خارسان که هست همی گلستان کند
هوش مصنوعی: ای پادشاه! به خوشی و شادمانی بپرداز، زیرا هر کسی که در صفت خاری باشد، میتواند به گلستان تبدیل شود.
نوروز و نوبهار همی باغ و راغ را
از بهر بزم تو سلب بهرمان کند
هوش مصنوعی: نوروز و فصل بهار باعث میشود که باغها و رو gardens همگی به خاطر جشن و سرور تو از زیبایی و نشاط خود بهرهمند شوند.
چون رای تست باغ و طرب عندلیب آن
بر گل چو مدح خوانت همی مدح خوان کند
هوش مصنوعی: وقتی که نظر تو مانند باغ و شادی باشد، بلبل نیز بر روی گلها آواز مدح تو را سر میدهد و به ستایش تو مشغول میشود.
اکنون چو بلبلست خطیب ای عجب مرا
گلبن ز گل همی همه شب طیلسان کند
هوش مصنوعی: اکنون خطیب مانند بلبل است و این اتفاق جالبی است که از باغ گل، گلها به من شبانه با لباس نرم و لطیف روی میآورند.
تا حشر کرد دهر به ملکت ضمان از آنک
جودت همی به روزی خلقان ضمان کند
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، دنیا به میمنت و کرامت تو از خلق ضمانت میکند و به برکت بخشش تو، روزی آنها را تأمین مینماید.
مژده تو را ز چرخ که چرخ ای ملک همی
بر ملک و عمر تو رقم جاودان کند
هوش مصنوعی: خبر خوشی برای تو از آسمان میآید که این آسمان، ای پادشاه، بر سرزمین و زندگیات تاثیرگذار است و سرنوشت تو را در طولانیمدت رقم میزند.
صاحب قران شدی و تویی تا بر آسمان
از حکم کردگار دو اختر قران کند
هوش مصنوعی: تو برتر از همه هستی و جایگاهی پیدا کردهای که به آسمان میدرخشی و طبق فرمان خداوند، دو ستاره را به هم پیوند میدهی.
گر نهمتی سگالی و اندیشه ای کنی
گیتی همان سگالدو گردون همان کند
هوش مصنوعی: اگر تلاش کنی و اندیشهای به کار ببری، دنیا هم همانند تلاش و اندیشهات جواب خواهد داد و نتیجهای خواهد داشت.
جشنی خجسته کردی و این تهنیت تو را
خورشید نورگستر و چرخ کیان کند
هوش مصنوعی: تو جشن شادی برپا کردهای و این تبریک تو را خورشید تابان و عالم هستی شادی میدهد.
وان جشن را بدان به حقیقت که روزگار
در داستان فخر سر داستان کند
هوش مصنوعی: در این روز خاص، واقعا باید بدانیم که زمان به گونهای این داستان را روایت میکند که مانند داستانهای پر افتخار و باشکوه به نظر میرسد.