شمارهٔ ۸۳ - دریغ بر جوانی
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
بیت چهارم زه به زیبایی برای اب امده است
موکل یعنی نگهبان اینجا ، می فرماید مرا ده کس در زندان می پاییدند
بیت ده ام ، کس و بس نبود ! یعنی اینکه به گوشم تنها کس و بس می امد . و به زبانم تنها اخ و اوخ !
اما کس اینجا باید کلمه ای باشد که معنی بس بدهد ؟
به لری کش kesh یعنی ساکت باش گویا این کلمه باشد که در فارسی رایج از میان رفته باشد .
بله زه محل تراوش آب چشمه هم هست شاید از زهیدن باشد از ترکیب هایش زه کشی را هم داریم
این لغت کش یا کس در واقع صدایی است که به هنگام به خاموشی فراخواندن دیگران به کار می رود مثل اوس ! Oss , یا، شش
با زهدان به معنی رحم چه ارتباطی دارد
خود زهیدن یعنی زاییدن
در زبان ترکی وقتی از دست صدای کسی عصبی بشوند میگویند : ( بسدی کسدی) یعنی کافیست صدایت را ببر. از آنجا که مسعود سعد اصالتا اهل همدان بوده ممکن است همان جا زندانی شده و یا حتی اگر در جای دیگری نیز زندانی شده بود به زبان مادری به او میگفتند کافیست صدایت را ببر