شمارهٔ ۸۲ - در شکایت از تیره روزی خویش گوید
دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید
تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم
ز دیدگانم باران غم فرود آید
ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
ازین پس ایچ غمی پیش چشم نگراید
دو چشم من رخ من زرد دید نتوانست
از آن به خون دل آن را همی بیالاید
که گر ببیند بدخواه روی من باری
به چشم او رخ من زرد رنگ ننماید
زمانه بد هر جا که فتنه ای باشد
چو نو عروسش در چشم من بیاراید
چو من به مهر دل خویشتن درو بندم
حجاب دور کند فتنه ای پدید آید
فغان کنم من ازین همتی که هر ساعت
ز قدر و رتبت سر بر ستارگان ساید
زمانه بربود از من هر آنچه بود مرا
به جز که محنت من نزد من همی پاید
لقب نهادم از این روی فضل را محنت
مگر که فضل من از من زمانه برباید
فلک چو شادی می داد مر مرا بشمرد
کنون که می دهدم غم همی نپیماید
چو زاد سرو مرا راست دید در همه کار
چو زاد سروم از آن هر زمان بپیراید
تنم ز بار بلا زان همیشه ترسانست
که گاهگاهی چون عندلیب بسراید
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
چگونه کم نشود صبر و غم نیفزاید
که دوستدار من از من گرفت بیزاری
بلی و دشمن بر من همی ببخشاید
اگر ننالم گویند نیست حاجتمند
و گر بنالم گویند ژاژ می خاید
غمین نباشم از ایرا خدای عزوجل
دری نبندد تا دیگری نبگشاید
شمارهٔ ۸۱ - گفتگو از روشنان فلکی و سیاهکاری آنان: چو سوده دوده به روی هوا برافشانندشمارهٔ ۸۳ - دریغ بر جوانی: دریغا جوانی و آن روزگار
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید
تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
هوش مصنوعی: دل من از اندوه بسیار آرام نمیگیرد و بدنم از شدت رنج زیاد به شدت آزرده و فرسوده میشود.
بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم
ز دیدگانم باران غم فرود آید
هوش مصنوعی: وقتی که حسرت از دل برمیخیزد و در ذهنم میچرخد، اشکهای غم از چشمانم ریخته میشود.
ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
ازین پس ایچ غمی پیش چشم نگراید
هوش مصنوعی: از شدت غمهایی که تجربه کردم، به وضعی رسیدهام که دیگر هیچ غمی نمیتواند در برابر من قرار بگیرد.
دو چشم من رخ من زرد دید نتوانست
از آن به خون دل آن را همی بیالاید
هوش مصنوعی: دو چشمانم نتوانستند چهرهام را زرد ببینند و بر همین اساس، از روی اندوه دل، نمیتوانند آن را به خون بدل کنند.
که گر ببیند بدخواه روی من باری
به چشم او رخ من زرد رنگ ننماید
هوش مصنوعی: اگر دشمن من فقط صورت من را ببیند، دیگر رنگ زرد چهرهام برای او آشکار نخواهد شد.
زمانه بد هر جا که فتنه ای باشد
چو نو عروسش در چشم من بیاراید
هوش مصنوعی: دورانِ ناپسند هر کجا که آشوبی وجود داشته باشد، همچون یک عروس زیبا در نظر من جلوهگر میشود.
چو من به مهر دل خویشتن درو بندم
حجاب دور کند فتنه ای پدید آید
هوش مصنوعی: وقتی من با عشق و علاقهام به خودم گره میزنم، حجابها و موانع دور میشوند و یک بلای جدیدی به وجود میآید.
فغان کنم من ازین همتی که هر ساعت
ز قدر و رتبت سر بر ستارگان ساید
هوش مصنوعی: من از این تلاش و همتی که دارم، افسوس میخورم، چرا که هر لحظه به قدری و جایگاهی که دارم، بیاحترامی میکند و سر به ستارگان میزند.
زمانه بربود از من هر آنچه بود مرا
به جز که محنت من نزد من همی پاید
هوش مصنوعی: زندگی هر آنچه از من بود را گرفت، اما تنها درد و رنج من باقی ماند و همواره در کنار من است.
لقب نهادم از این روی فضل را محنت
مگر که فضل من از من زمانه برباید
هوش مصنوعی: به خاطر همین موضوع، نامی برای فضیلت گذاشتم؛ اما تنها زحمت و رنجی است، مگر اینکه زمانه فضیلت من را از من بگیرد.
فلک چو شادی می داد مر مرا بشمرد
کنون که می دهدم غم همی نپیماید
هوش مصنوعی: وقتی آسمان به من شادی میداد، من را حساب میکرد. اما اکنون که غم به من میدهد، آن را نخواهند شمرد.
چو زاد سرو مرا راست دید در همه کار
چو زاد سروم از آن هر زمان بپیراید
هوش مصنوعی: زمانی که به دنیا آمدم، مانند سروی محکم و استوار بودم که در هر حالتی راست میایستادم. این ثبات و استواری در من وجود داشت و به همین دلیل همیشه بر خود میپاییدم و از آن محافظت میکردم.
تنم ز بار بلا زان همیشه ترسانست
که گاهگاهی چون عندلیب بسراید
هوش مصنوعی: تن انسان همیشه از بار مشکلات و سختیها میترسد، چرا که گاهبهگاه مانند بلبل، زیباییها و شادیها را تجربه میکند و میخواهد بخواند و شادی کند.
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
چگونه کم نشود صبر و غم نیفزاید
هوش مصنوعی: چرا چشمان نمیگرید و چرا بدن به آرامش نمیرسد؟ چگونه ممکن است صبر کم شود و غم بیشتر نشود؟
که دوستدار من از من گرفت بیزاری
بلی و دشمن بر من همی ببخشاید
هوش مصنوعی: دوستی که محبتش را از من برداشت، به من گفت که از من دل بریده است، اما دشمنم همچنان به من بخشش و گذشت نشان میدهد.
اگر ننالم گویند نیست حاجتمند
و گر بنالم گویند ژاژ می خاید
هوش مصنوعی: اگر چیزی نگویم، میگویند که نیازی ندارم و اگر شکایت کنم، میگویند که فقط صحبتهای بیخود میکنم.
غمین نباشم از ایرا خدای عزوجل
دری نبندد تا دیگری نبگشاید
هوش مصنوعی: نمیخواهم ناراحت باشم، زیرا خداوند هیچ در را نمیبندد که تا شخص دیگری آن را باز نکند.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"چرا نگرید چشم"
با صدای میلاد درخشانی (آلبوم تک آهنگ های میلاد درخشانی)
حاشیه ها
1393/10/11 23:01
داوود
باسلام
نسخه من از انتشارات سمیر بر اساس نسخه غنی قزوینی و قدسی است که دارای ترجمه انگلیسی به قلم ویلبر فورس کلارک میباشد
اینقدر تفاوت ها هست که دانه دانه گفتن آن خیلی وقت گیر است لطفا بنگرید متوجه منظور من میشوید