شمارهٔ ۸۰ - چیستان و گریز به مدح خواجه ابوطاهر عمر
لعبتی را که صد هنر باشد
شاید ار بر میان کمر باشد
نیست لعبت لطیف گرچه لطیف
به بر عقل بی خطر باشد
او یکی شاه شد که ملکش را
گفت ها لشکر و حشر باشد
قد او شعله ایست از دیدار
که درو دود را اثر باشد
سخن از آتشش فروغ بود
معنی از دود او شرر باشد
شرری کز فروغ نور لقاش
بیشتر هست و بیشتر باشد
راست بر ره چگونه تیز رود
وز نقابش چرا خبر باشد
اگر او را به طبع مادر زاد
دیده و گوش کور و کر باشد
وگر از بیشه زاد چون که همی
همچو دریا به نفع و ضر باشد
گل و آب سیاه و تیره همی
از چه معنیش آبخور باشد
گر خو از اصل بنگریم او را
آب و گل مادر و پدر باشد
خرد و جان بود نگارپرست
تا چنویی نگار گر باشد
مادر نیش و نیشکر زادش
زان گهی زهر و گه شکر باشد
دشمنان زو شوند زیر و زبر
وین ازو کمترین هنر باشد
زانچه اول که بودی اندر خاک
زیر بودی کنون زبر باشد
سر او پای و پای او سر شد
وین شگفتی که این گهر باشد
کلک از آن نام کرده اند او را
که سرش پای و پای سر باشد
در کف خواجه چون همی پاید
کش سخن در و چهره زر باشد
نبود پای او ز در و گهر
چونش بر دست او گذر باشد
خواجه گویم همی و خواجه به حق
خواجه بوطاهر عمر باشد
آنکه فضلش همی مثل گردد
وانکه جودش همی سمر باشد
رای او را همی قضا راند
کش ز نابودها خبر باشد
چرخ با قدر او زمین گردد
بحر با طبع او شمر باشد
از چنان پر هنر پدر نه شگفت
گر چنین پر هنر پسر باشد
آفرین بر چنین پسر که به حق
زیور مسند پدر باشد
ای بزرگی که هیچ ممکن نیست
که چو تو در جهان دگر باشد
تیر عزمت که جست حاسد را
سپر از دیده و جگر باشد
تا ببارد چو ابر در کف تو
شاخ جودت که پرگهر باشد
آتشی گشت کین تو نه عجب
اگر ازو خلق در حذر باشد
خشم اگر بر پراکنی به زمین
آسمان را ازو خطر باشد
لشکری را که حزمت انگیزد
همه بر نعمت ظفر باشد
جمله الفاظ او نکت زاید
همه الفاظ او غرر باشد
داند ایزد که جز فریشته نیست
که درو این چنین سیر باشد
تا همی چرخ پر ستاره بود
تا همی ابر پر مطر باشد
قدر تو همسر سپهر بود
رای تو همره قدر باشد
شمارهٔ ۷۹ - مدح یکی از اکابر: ای بزرگی که دین و دولت راشمارهٔ ۸۱ - گفتگو از روشنان فلکی و سیاهکاری آنان: چو سوده دوده به روی هوا برافشانند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لعبتی را که صد هنر باشد
شاید ار بر میان کمر باشد
هوش مصنوعی: بازیگری که دارای مهارتهای زیادی باشد، شاید اگر در میان کمرش باشد، بتواند هنرهایش را بهتر نشان دهد.
نیست لعبت لطیف گرچه لطیف
به بر عقل بی خطر باشد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که حتی اگر زیبایی ظاهری وجود نداشته باشد، اما عقل و تفکر میتواند بیخطر و منطقی باقی بماند. در واقع، زیباییهای ظاهری همیشه مهم نیستند و عقل و فکر میتواند از خطرات جلوگیری کند.
او یکی شاه شد که ملکش را
گفت ها لشکر و حشر باشد
هوش مصنوعی: او یک پادشاه شد که میگفت لشکر و جمعیت همواره در خدمت ملک او خواهند بود.
قد او شعله ایست از دیدار
که درو دود را اثر باشد
هوش مصنوعی: قد او مانند شعلهای است که از دیدار او به وجود آمده و در آن دود خود را نشان میدهد.
سخن از آتشش فروغ بود
معنی از دود او شرر باشد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی درباره آتش صحبت میشود، شعله آن نمایانگر روشنی و زیبایی است، اما دودی که از آن متصاعد میشود، نشاندهنده خسارت و خطرات ناشی از آتش است. به عبارت دیگر، زیبایی و خطر به نوعی در هم آمیختهاند.
شرری کز فروغ نور لقاش
بیشتر هست و بیشتر باشد
هوش مصنوعی: عبارت بالا به این مفهوم اشاره دارد که اشعهای از نوری که از زیبایی و جذابیت شخصی ساطع میشود، بیشتر و درخشانتر از هر چیز دیگری است. این نور به گونهای است که توجه بیشتری را جلب میکند و حتی به تدریج بر سایر نورها و زیباییها غلبه خواهد کرد.
راست بر ره چگونه تیز رود
وز نقابش چرا خبر باشد
هوش مصنوعی: این که راستی چگونه میتواند به سرعت در مسیر خود حرکت کند و چرا از نقاب خود خبری نمیدهد.
اگر او را به طبع مادر زاد
دیده و گوش کور و کر باشد
هوش مصنوعی: اگر انسان را با طبیعت اولیه و فطری خود ببیند، اما درک و شنیدنش ناقص باشد.
وگر از بیشه زاد چون که همی
همچو دریا به نفع و ضر باشد
هوش مصنوعی: اگر از جنگل به دنیا آمده باشد، مانند دریا به نفع و ضرر خود رفتار میکند.
گل و آب سیاه و تیره همی
از چه معنیش آبخور باشد
هوش مصنوعی: در این شعر، اشاره به این است که گل و آب به رنگ سیاه و تیره، نمادی از چیزی است که معنا و مفهوم خاصی ندارد و باید درک کرد که این اوصاف چه تاثیر یا پیامی میتوانند داشته باشند. به طور کلی میتوان گفت که زیبایی و کیفیت در زندگی ممکن است در ظواهر ناپسند یا رنگهای تیره نیز وجود داشته باشد و ما باید به عمق و مفهوم آنها توجه کنیم.
گر خو از اصل بنگریم او را
آب و گل مادر و پدر باشد
هوش مصنوعی: اگر از ریشه و طبیعت اصلی او نگاه کنیم، به وضوح میبینیم که او از آب و خاک خلق شده و مادر و پدر دارد.
خرد و جان بود نگارپرست
تا چنویی نگار گر باشد
هوش مصنوعی: عقل و روح به زیباییهای دلفریب علاقهمندند تا زمانی که مهارت و زیبایی وجود داشته باشد.
مادر نیش و نیشکر زادش
زان گهی زهر و گه شکر باشد
هوش مصنوعی: مادر نیش و نیشکر به دنیا آورده است؛ گاهی او زهر میدهد و گاهی شکر.
دشمنان زو شوند زیر و زبر
وین ازو کمترین هنر باشد
هوش مصنوعی: دشمنان تحت تاثیر او تغییر و تحولی پیدا میکنند و این تغییر، نشان از اندکی از توانایی اوست.
زانچه اول که بودی اندر خاک
زیر بودی کنون زبر باشد
هوش مصنوعی: آنچه که در ابتدا در زیر زمین بود، حالا در بالا قرار دارد.
سر او پای و پای او سر شد
وین شگفتی که این گهر باشد
هوش مصنوعی: سر و پای او به هم تبدیل شدند و این جای شگفتی است که چنین چیزی ممکن است.
کلک از آن نام کرده اند او را
که سرش پای و پای سر باشد
هوش مصنوعی: آنچه به عنوان "کلک" معروف شده، به خاطر این است که در آن نقطهای هست که سر و پای انسان برعکس یکدیگر قرار دارند.
در کف خواجه چون همی پاید
کش سخن در و چهره زر باشد
هوش مصنوعی: در دستان شخص محترم، زمانی که او سخن میگوید، چهرهاش مانند طلا درخشان و زیباست.
نبود پای او ز در و گهر
چونش بر دست او گذر باشد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی فردی دارای مقام و ارزش بالایی باشد، دیگران در حضور او احساس نیاز میکنند تا خود را به او نزدیک کنند و از وجودش بهرهمند شوند. در واقع، حضور او باعث میشود که دیگران به او تکیه کنند و از محبت و صفات او بهرهمند شوند.
خواجه گویم همی و خواجه به حق
خواجه بوطاهر عمر باشد
هوش مصنوعی: من به بزرگی و مقام کسی اشاره میکنم که به راستی مقام و بزرگی او شایسته است و او کسی جز عمر نیست.
آنکه فضلش همی مثل گردد
وانکه جودش همی سمر باشد
هوش مصنوعی: کسی که فضائلش چون نور میدرخشد و کسی که خوشگذرانیش مانند میوهای شیرین و خوشمزه است.
رای او را همی قضا راند
کش ز نابودها خبر باشد
هوش مصنوعی: او میگوید که سرنوشت یا قضا و قدر، تصمیمات او را هدایت میکند، چرا که از چیزهای نابود شده و گذشته آگاه است.
چرخ با قدر او زمین گردد
بحر با طبع او شمر باشد
هوش مصنوعی: جهان به اندازه ارزش او میچرخد، و دریا با ویژگیهای او همچون یک چرتکه میشود.
از چنان پر هنر پدر نه شگفت
گر چنین پر هنر پسر باشد
هوش مصنوعی: از پدر با هنری که دارد، بعید نیست اگر فرزندش هم هنرمند باشد.
آفرین بر چنین پسر که به حق
زیور مسند پدر باشد
هوش مصنوعی: تحسین بر چنین پسری که واقعاً شایسته و زیور و زینت مقام پدرش باشد.
ای بزرگی که هیچ ممکن نیست
که چو تو در جهان دگر باشد
هوش مصنوعی: ای بزرگ منشی که هیچ کس در دنیا مانند تو نیست و نخواهد بود.
تیر عزمت که جست حاسد را
سپر از دیده و جگر باشد
هوش مصنوعی: تلاش و اراده قوی تو باعث میشود که حسودان نتوانند به تو آسیبی برسانند و از احساس درونی و آسیبپذیریت دور شوند.
تا ببارد چو ابر در کف تو
شاخ جودت که پرگهر باشد
هوش مصنوعی: زمانی که مانند ابر، رحمت و بخشش تو بر دیگران فرو بریزد، نشانهای از فزونمایگی و نیکوکاری تو خواهد بود.
آتشی گشت کین تو نه عجب
اگر ازو خلق در حذر باشد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آتش کین و دشمنی تو به حدی است که جای تعجبی نیست اگر مردم از آن دوری کنند و احتیاط به خرج دهند.
خشم اگر بر پراکنی به زمین
آسمان را ازو خطر باشد
هوش مصنوعی: اگر خشم بیمهابا بر زمین ببارد، آسمان نیز از آن آسیب خواهد دید.
لشکری را که حزمت انگیزد
همه بر نعمت ظفر باشد
هوش مصنوعی: لشکری که به خدمت تو درآید، همه از نعمت پیروزی برخوردار خواهند بود.
جمله الفاظ او نکت زاید
همه الفاظ او غرر باشد
هوش مصنوعی: تمام کلمات او نکهت و لطافت دارند، همه عبارات او گوهرهای گرانبها هستند.
داند ایزد که جز فریشته نیست
که درو این چنین سیر باشد
هوش مصنوعی: خداوند میداند که هیچ موجود دیگری جز فرشتگان نیست که چنین خوشحال و شاداب در این دنیا وجود داشته باشد.
تا همی چرخ پر ستاره بود
تا همی ابر پر مطر باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان پر از ستاره است و ابرها هم پر باران هستند.
قدر تو همسر سپهر بود
رای تو همره قدر باشد
هوش مصنوعی: قدر و ارزش تو به اندازهایی است که همتای سپهر (آسمان) محسوب میشوی و در سفر زندگی، همراهی ارزشمند برایت وجود دارد.