شمارهٔ ۷۰ - شکوه از کجروی زمانه
چون منی را فلک بیازارد
خردش بی خرد نینگارد
هر زمانی چو ریگ تشنه ترم
گرچه بر من چو ابر غم بارد
چون بیفسایدم چو مار غمی
بر دل من چو مار بگمارد
تا تنم خاک محنتی نشود
به دگر محنتیش بسپارد
اندر آن تنگیم که وحشت او
جان و دل را همی بیفشارد
راضیم گرچه هول دیدارش
دیده من به خار می خارد
کز نهیبش همی قضا و بلا
بر در او گذشت کم یارد
سقف این سمج من سیاه شبی است
که دو دیده به دوده انبارد
روز هر کس که روزنش بیند
اختری سخت خرد پندارد
گر دو قطره به هم بود باران
جز یکی را به زیر نگذارد
چشم ازو نگسلم که در تنگی
به دلم نیک نسبتی دارد
شعر گویم همی و انده دل
خاطرم جز به شعر نگسارد
این جهان را به نظم شاخ زند
هر چه در باغ طبع من کارد
از فلک تنگدل مشو مسعود
گر فراوان تو را بیازارد
بد میندیش سر چو سرو برآر
گر جهان بر سرت فرود آرد
حق نخفته ست بنگری روزی
که حق تو تمام بگزارد
شمارهٔ ۶۹ - شکایت از روزگار: روزگاریست سخت بی فریادشمارهٔ ۷۱ - در مدح ثقة الملک طاهر و شرح گرفتاری خود: تا بقا مایه نما باشد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون منی را فلک بیازارد
خردش بی خرد نینگارد
هوش مصنوعی: وقتی آسمان به من آسیب میزند، عقل انسان بیفایده و ناتوان میشود و نمیتواند از آن درک درستی داشته باشد.
هر زمانی چو ریگ تشنه ترم
گرچه بر من چو ابر غم بارد
هوش مصنوعی: در هر لحظه مثل دانههای شن، تشنهام؛ هرچند که غم مانند باران بر من میبارد.
چون بیفسایدم چو مار غمی
بر دل من چو مار بگمارد
هوش مصنوعی: چون احساس کنم که دیگر هیچ امیدی ندارم، غمی همچون مار بر قلبم چنگ میزند.
تا تنم خاک محنتی نشود
به دگر محنتیش بسپارد
هوش مصنوعی: تا زمانی که بدنم در خاک مشکلات و رنجها نرود، به دیگر مشکلاتش اعتماد نخواهد کرد.
اندر آن تنگیم که وحشت او
جان و دل را همی بیفشارد
هوش مصنوعی: در آن وضعیت دشوار، احساس ترس و وحشت به راستی روح و دل آدمی را فشار میآورد.
راضیم گرچه هول دیدارش
دیده من به خار می خارد
هوش مصنوعی: من راضیام حتی اگر تماشای او من را به شدت مضطرب کند و دلم را به درد بیاندازد.
کز نهیبش همی قضا و بلا
بر در او گذشت کم یارد
هوش مصنوعی: از ترس و قدرت او، بلا و مشکلات به راحتی از کنار او عبور میکنند و جرات نزدیک شدن ندارند.
سقف این سمج من سیاه شبی است
که دو دیده به دوده انبارد
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف حالتی از ناامیدی و تیرهروزی اشاره دارد. در آن، فرد احساس میکند که وضعیت زندگیاش شبیه به سقفی سیاه است که به شدت بر سرش سنگینی میکند. همچنین، دوتایی از چشمانش را به دوده و کثیفی تشبیه کرده که نشاندهنده غم و ناراحتی عمیق اوست. به طور کلی، تصویرسازیای از تاریکی و سختیهای زندگی را به نمایش میگذارد.
روز هر کس که روزنش بیند
اختری سخت خرد پندارد
هوش مصنوعی: هر کسی که در روز خود ستارهای ببیند، به نظرش نشانهای از خرد و اندیشه میآید.
گر دو قطره به هم بود باران
جز یکی را به زیر نگذارد
هوش مصنوعی: اگر دو قطره باران به هم چسبیده باشند، نمیتوانند به غیر از یکی از آنها بر روی زمین بیفتند.
چشم ازو نگسلم که در تنگی
به دلم نیک نسبتی دارد
هوش مصنوعی: چشمم را از او برنمیگیرم، چون او در دل من رابطه خوبی دارد و در شرایط سخت با من است.
شعر گویم همی و انده دل
خاطرم جز به شعر نگسارد
هوش مصنوعی: من شعر میسرایم و غم در دلم جز با شعر بیرون نمیرود.
این جهان را به نظم شاخ زند
هر چه در باغ طبع من کارد
هوش مصنوعی: این دنیا را با زیبایی و هماهنگی سر و سامان میبخشد و هر چیزی که در عالم خیال و تفکر من میگذرد، به آن شکل میدهد.
از فلک تنگدل مشو مسعود
گر فراوان تو را بیازارد
هوش مصنوعی: از آسمان ناراحت نشو، مسعود، اگرچه مشکلات و سختیهای زیادی تو را آزار میدهد.
بد میندیش سر چو سرو برآر
گر جهان بر سرت فرود آرد
هوش مصنوعی: بد نگو و منفی فکر نکن، سر بلند کن مثل درخت سرو؛ حتی اگر مشکلات و چالشها بر تو سایه بیافکنند.
حق نخفته ست بنگری روزی
که حق تو تمام بگزارد
هوش مصنوعی: حق در نهایت پنهان نیست و روزی میآید که حق تو به طور کامل روشن و آشکار خواهد شد.