شمارهٔ ۶۹ - شکایت از روزگار
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
نه به جز ابر هست یک تن راد
نه بگفتم نکو معاذالله
این سخن را قوی نیامد لاد
مهترانند مفضل و هر یک
اندر افضال جاودانه زیاد
نیست گیتی به جز شگفتی و نیز
کار من بین که چون شگفت افتاد
صد در افزون زدم به دست هنر
که به من بر فلک یکی نگشاد
در زمان گردد آتش و انگشت
گر بگیرم به کف گل و شمشاد
بار اندوه پشت من بشکست
بشکند چون دو تا کنی پولاد
نشنود دل اگر بوم خاموش
نکند سود اگر کنم فریاد
گرچه اسلاف من بزرگانند
هر یک اندر هنر همه استاد
نسبت از خویشتن کنم چو گهر
نه چو خاکسترم کز آتش زاد
چون بد و نیک روزگار همی
بگذرد این چو خاک و آن چون باد
نز بد او به دل شوم غمگین
نه ز نیکش به طبع باشم شاد
این جهان پایدار نیست بدان
که بر آبش نهاده شد بنیاد
شمارهٔ ۶۸ - در اثبات صانع و بینش خویش: جهان را عقل راه کاروان دیدشمارهٔ ۷۰ - شکوه از کجروی زمانه: چون منی را فلک بیازارد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
هوش مصنوعی: در این دوران، شرایط به شدت دشواری وجود دارد و هیچ کس برای کمک به دیگران فریاد نمیزند، امیدوارم که این وضعیت ادامه پیدا نکند.
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
هوش مصنوعی: من شیر را میبینم که به رنگی خاص در آمده و اطراف من مانند یک بازیچه است.
نه به جز سوسن ایچ آزادست
نه به جز ابر هست یک تن راد
هوش مصنوعی: یعنی هیچ چیز دیگری جز سوسن آزاد نیست و هیچکس جز ابر وجود ندارد.
نه بگفتم نکو معاذالله
این سخن را قوی نیامد لاد
هوش مصنوعی: من هرگز نگفتم که این حرف درست است، معاذالله، بلکه این سخن به قدری ضعیف است که حتی نمیتوان به آن اعتنا کرد.
مهترانند مفضل و هر یک
اندر افضال جاودانه زیاد
هوش مصنوعی: بزرگان و پیشوایان هر یک در نعمتها و فضیلتهای پایدار و ماندگار جایگاه ویژهای دارند.
نیست گیتی به جز شگفتی و نیز
کار من بین که چون شگفت افتاد
هوش مصنوعی: جهان جز حیرت و شگفتی چیز دیگری نیست و به کار من نگاه کن که چگونه وقتی شگفتی به وقوع میپیوندد، عمل میکنم.
صد در افزون زدم به دست هنر
که به من بر فلک یکی نگشاد
هوش مصنوعی: به اندازه صد در به وسیله هنرم، تلاش کردم، اما با وجود این، هیچ یک از درهای آسمان به روی من باز نشد.
در زمان گردد آتش و انگشت
گر بگیرم به کف گل و شمشاد
هوش مصنوعی: اگر زمان بگذرد و آتش به وجود آید، هرگاه انگشتانم را به گل و شمشاد بزنم، نشاندهندهای از زیبایی و لطافت طبیعت خواهد بود.
بار اندوه پشت من بشکست
بشکند چون دو تا کنی پولاد
هوش مصنوعی: بار سنگین غم که بر دوشم بود، حالا دیگر از بین رفته و به دلیل قوت ارادهام، به راحتی میتوانم با دو دسته کار سخت مقابله کنم.
نشنود دل اگر بوم خاموش
نکند سود اگر کنم فریاد
هوش مصنوعی: اگر دل آدم سکوت کند، فایدهای نخواهد داشت حتی اگر فریاد هم بزند.
گرچه اسلاف من بزرگانند
هر یک اندر هنر همه استاد
هوش مصنوعی: اگرچه ن ancestors من افراد بزرگ و با استعداد هستند، اما هر یک از آنها در هنر خاصی خود استاد و ماهر بودهاند.
نسبت از خویشتن کنم چو گهر
نه چو خاکسترم کز آتش زاد
هوش مصنوعی: من نسبت به خودم مانند مروارید عمل میکنم، نه مانند خاکستر. زیرا خاکستر از آتش به وجود آمده است.
چون بد و نیک روزگار همی
بگذرد این چو خاک و آن چون باد
هوش مصنوعی: روزگار با بدیها و خوبیهایش به سرعت میگذرد؛ همانطور که خاک بر زمین میماند و مانند باد به سرعت در حرکت است.
نز بد او به دل شوم غمگین
نه ز نیکش به طبع باشم شاد
هوش مصنوعی: اگر از بدی او به دل غمگین شوم، از نیکیاش نیز به راحتی خوشحال نخواهم شد.
این جهان پایدار نیست بدان
که بر آبش نهاده شد بنیاد
هوش مصنوعی: این دنیا دوام و ثبات ندارد، چون شالودهاش بر روی آب گذاشته شده است.
خوانش ها
شمارهٔ ۶۹ - شکایت از روزگار به خوانش علیاکبر یاغیتبار (سهتار: جواد سما)
حاشیه ها
1392/05/25 12:07
امین کیخا
قوی نیامد لاد یعنی بنیادی استوار ندارد
1392/08/14 20:11
در بیتِ سوّم، بهنظرم بهجایِ «آزاد»، «آزاده» درست باشد.
در رسمالخطِّ کهن، در برخی وجوهِ ترکیبی، هایِ غیرِ ملفوظ، از نگارش ساقط میشده؛ و احتمالاً اینفقره نیز، از همان نوع باشد...
نه بهجز سوسن ایچ آزادهست
نه بهجز ابر هست یک تن راد