گنجور

شمارهٔ ۶۷ - در مدح ابوالفرج و گله از او

بوالفرج ای خواجه آزادمرد
هجر و وصال تو مرا خیره کرد
دید ز سختی تن و جان آنچه دید
خورد ز تلخی دل و جان آنچه خورد
سخت بدردم ز دل سخت گرم
نیک برنجم ز دم نیک سرد
پیر شدن در دم دولت همی
محنت ناگاه به من باز خورد
گرچه به صد دیده به جیحون درم
از سرم این چرخ برآورد گرد
بسته یکی شیرم گویی به جای
دیده ز خون سرخ و رخ از هول زرد
گر نکشم تیغ زبان چون کنم
با فلک گردان تنها نبرد
روز و شب اینجا به قمار اندرم
هست حریفم فلک لاجورد
مهره او سی سیه و سی سپید
گردش او زیر یکی تخت نرد
عمر همی بازم و بازم همی
داو ز من می برد این گرد گرد
ای به بلندی سخن شاعران
هرگز مانند تو نابوده مرد
فرشی گستردمت از دوستی
باز که فرمودت کاندر نورد
روی توام از همه چیز آرزوست
خسته همی جوید درمان درد

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوالفرج ای خواجه آزادمرد
هجر و وصال تو مرا خیره کرد
هوش مصنوعی: ای بزرگوار بوالفرج، من در دنیای عشق و فراق و دیدار تو دچار حیرت و سردرگمی شده‌ام.
دید ز سختی تن و جان آنچه دید
خورد ز تلخی دل و جان آنچه خورد
هوش مصنوعی: آنچه که انسان از درد و رنج جسم و روح خود می‌بیند و احساس می‌کند، به دلیل تلخی‌ای است که در دل و جانش وجود دارد.
سخت بدردم ز دل سخت گرم
نیک برنجم ز دم نیک سرد
هوش مصنوعی: دل من به شدت دردی را تحمل می‌کند، اما در عین حال از خوشی‌های گرم و شیرین زندگی نیز لذت می‌برم. از بقیه نیز به آرامش می‌رسم، حتی اگر گاهی سردی و کم‌لطفی پیش بیاید.
پیر شدن در دم دولت همی
محنت ناگاه به من باز خورد
هوش مصنوعی: در حالتی که به خوشبختی و موفقیت نزدیک می‌شوم، ناگهان مشکلات و سختی‌ها به سراغم می‌آید.
گرچه به صد دیده به جیحون درم
از سرم این چرخ برآورد گرد
هوش مصنوعی: هرچند که من به هزار چشمی که به جیحون نگاه کنند، ارزش چندانی ندارم، اما این دنیای دگرگون‌کننده مرا به شدت تحت فشار قرار داده است.
بسته یکی شیرم گویی به جای
دیده ز خون سرخ و رخ از هول زرد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شخصی با حالت ترس و وحشت به دنیای خارج نگاه می‌کند. چشمانش به جای اینکه لبریز از زندگی و شادابی باشند، از خون سرخ پر شده و صورتش به دلیل ترس به رنگ زرد درآمده است. این تصویر نشان‌دهندهٔ احساس وحشت و ناامیدی اوست.
گر نکشم تیغ زبان چون کنم
با فلک گردان تنها نبرد
هوش مصنوعی: اگر نتوانم با زبانم به مبارزه با مشکلات بپردازم، چگونه می‌توانم تنها با تقدیر و سرنوشت بجنگم؟
روز و شب اینجا به قمار اندرم
هست حریفم فلک لاجورد
هوش مصنوعی: هر روز و شب در این مکان در حال رقابت و بازی هستم و حریف من، آسمان آبی است.
مهره او سی سیه و سی سپید
گردش او زیر یکی تخت نرد
هوش مصنوعی: مهره‌های بازی او سیاه و سفید است و حرکتش زیر یک تختهٔ شطرنج انجام می‌شود.
عمر همی بازم و بازم همی
داو ز من می برد این گرد گرد
هوش مصنوعی: من بارها به زندگی‌ام نگاه می‌کنم و می‌بینم که این چرخ روزگار مدام از من می‌بردش.
ای به بلندی سخن شاعران
هرگز مانند تو نابوده مرد
هوش مصنوعی: ای کسی که در بلندی سخن شاعران جایگاه رفیع داری، هیچ کس مانند تو ندیدم.
فرشی گستردمت از دوستی
باز که فرمودت کاندر نورد
هوش مصنوعی: من به خاطر دوستی، یک فرش برای تو پهن کرده‌ام تا تو در این مسیر زندگی با آرامش و بدون دغدغه قدم برداری.
روی توام از همه چیز آرزوست
خسته همی جوید درمان درد
هوش مصنوعی: من از همه چیز فقط روی تو را آرزو دارم و دل‌زده و خسته، در جستجوی درمان درد خود هستم.