گنجور

شمارهٔ ۵۶ - مدیح کمال الدوله سلطان شیرزاد

ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
که مملکت را زو بار و سایه بینی زود
همی به رمز چه گویم صریح خواهم گفت
جهان ملک ملکی در جهان ملک افزود
بر این سعادت لوهور خلعتی پوشید
ز کامرانی تا روز شادمانی بود
ز بس نشاط که در طبع مردمان آویخت
بدین دو هفته به شبها یک آدمی نغنود
به دوستکامی این باده ای بدان آورد
به شادمانی آن دسته ای ازین بربود
نشست شاه به سور و همیشه سورش باد
بر مراد دل از کشته عزیز درود
شد مصاف شکن شیرزاد شیر شکر
که جان کفر به پولاد هندوی پالود
گهی به مرکب پوینده قعر بحر شکافت
گهی به رایت بر رفته اوج چرخ بسود
به هر زمین که درآمد چو آب لشکر او
ز تاب آتش شمشیر او برآمد دود
نمود خون عدو بر کشیده خنجر او
به گونه شفق سرخ بر سپهر کبود
عریض جاهش پهنای هر دیار گرفت
بلند قدرش بالای هر فلک پیمود
بدین نهاد که شوید همی جهان از کفر
نماند خواهد بومی ز هند کفرآلود
چو شد سخاوت او بر زمانه مستولی
نیاز کرد جهان را به درد دل بدرود
چو بر خزانه نبخشود و مالها بخشید
نماند کس که بر آن کس ببایدش بخشود
بزرگ بارخدایا تو آن شهی که جهان
جز آن نکرد که شاهانه همتت فرمود
فلک شناس نداند به راستیت شناخت
ملک ستای نداند به واجبیت ستود
نه چشم گردون چون کرده تو صورت دید
نه گوش گیتی چون گفته تو لفظ شنود
دل رعیت و چشم حشم به دولت تو
به بزم و رزم تو بر شادی و نشاط آسود
ز سور فرخ تو روی خرمی افروخت
ز فتح شامل تو جان کافری فرسود
به رزمگاه تو بارنده ابر لؤلؤ ریخت
به بزمگاه تو پوینده باد عنبر سود
به باغ لهو تو رامش چو ارغوان خندید
ز شاخ مدح تو دولت چو عندلیب سرود
همیشه تا شود از باغ دشت مشک آگین
همیشه تا شود از مهر کوه زر اندود
بقات باد که امروز مایه دولت
ز روزگار بقای تو را شناسد سود
زمانه و فلکت رهنمای و یاری گر
خدایگان و خدای از تو راضی و خشنود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
هوش مصنوعی: از خبر خوش بزرگی که به دست آمده، باید خوشحال و شادمان بود.
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
هوش مصنوعی: در دوران حیات یک ستاره درخشان و نمونه‌ای از عظمت ظهور پیدا کرد که نشانه‌ای از سعادت برای مردم بود.
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
که مملکت را زو بار و سایه بینی زود
هوش مصنوعی: در باغ خوشبختی و اقبال، شاخه‌ای از شادی رشد کرده است، که با وجود آن، می‌توان به سرعت باروری و سایه‌پوشی کشور را مشاهده کرد.
همی به رمز چه گویم صریح خواهم گفت
جهان ملک ملکی در جهان ملک افزود
هوش مصنوعی: به صراحت می‌گویم که جهان یک ملک است و در این ملک، ملک‌های دیگری نیز به آن افزوده شده است.
بر این سعادت لوهور خلعتی پوشید
ز کامرانی تا روز شادمانی بود
هوش مصنوعی: این خوشبختی را مانند لباس زیبایی به تن کرد که از لذت و موفقیت به دست آمده و تا روز شادی و سرور ادامه دارد.
ز بس نشاط که در طبع مردمان آویخت
بدین دو هفته به شبها یک آدمی نغنود
هوش مصنوعی: به خاطر شادی و شگفتی که در دل مردم وجود دارد، در این دو هفته، شب‌ها یک فرد خوش بیان و خوشحالی به میان می‌آید.
به دوستکامی این باده ای بدان آورد
به شادمانی آن دسته ای ازین بربود
هوش مصنوعی: این ترانه به موضوع شادی و سرمستی اشاره دارد. گفته می‌شود که نوشیدنی‌ای برای دوستی آورده شده که باعث خوشحالی و شادمانی جمعی از افراد می‌شود و در نتیجه حالتی شاداب و روحیه خوب را در آن‌ها ایجاد می‌کند.
نشست شاه به سور و همیشه سورش باد
بر مراد دل از کشته عزیز درود
هوش مصنوعی: شاه در میهمانی نشسته و همیشه آرزویش برآورده باد. سلامتی باد بر کسی که از دل عزیزانش کشته شده است.
شد مصاف شکن شیرزاد شیر شکر
که جان کفر به پولاد هندوی پالود
هوش مصنوعی: شیری با قدرت و شجاعت، در نبردی درمی‌افتد که جان کافران را به سلاحی قوی و نیرومند مانند پولاد در می‌آورد.
گهی به مرکب پوینده قعر بحر شکافت
گهی به رایت بر رفته اوج چرخ بسود
هوش مصنوعی: هر گاه بر مرکب سوار می‌شود و با شجاعت به عمق دریا می‌رود، و گاهی نیز با پرچم خود به اوج آسمان دست پیدا می‌کند.
به هر زمین که درآمد چو آب لشکر او
ز تاب آتش شمشیر او برآمد دود
هوش مصنوعی: هر جا که لشکر او به آب درآمد، از حرارت آتش شمشیرش، دود برخواست.
نمود خون عدو بر کشیده خنجر او
به گونه شفق سرخ بر سپهر کبود
هوش مصنوعی: خون دشمن بر تیغه‌ی خنجر او نمایان شده است، گویی که در سپیده‌دم خونین بر آسمان آبی نقش بسته باشد.
عریض جاهش پهنای هر دیار گرفت
بلند قدرش بالای هر فلک پیمود
هوش مصنوعی: او به اندازه‌ای بزرگ و فراخ شده که در هر سرزمینی جا گرفته است و مقام والایش به قدری بلند است که به آسمان‌ها نیز رسیده است.
بدین نهاد که شوید همی جهان از کفر
نماند خواهد بومی ز هند کفرآلود
هوش مصنوعی: در چنین وضعیتی که جهان در حال تغییر و تحول است، دیگر نشانه‌ای از کفر باقی نخواهد ماند و به زودی از سرزمینی با فرهنگ و اعتقادات متفاوت، که از آن به هند یاد می‌شود، زایشی نو و متفاوت خواهد آمد.
چو شد سخاوت او بر زمانه مستولی
نیاز کرد جهان را به درد دل بدرود
هوش مصنوعی: زمانی که بخشش و سخاوت او تمام جهان را در بر گرفت، نیازمند بود که دنیا را با دل شکسته وداع کند.
چو بر خزانه نبخشود و مالها بخشید
نماند کس که بر آن کس ببایدش بخشود
هوش مصنوعی: اگر کسی به خزانه دسترسی نداشته باشد و نخواهد که اموالش را ببخشد، در نتیجه هیچ‌کس نخواهد بود که به او چیزی ببخشد.
بزرگ بارخدایا تو آن شهی که جهان
جز آن نکرد که شاهانه همتت فرمود
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ، تو آن پادشاهی هستی که هیچ چیز در جهان جز به فرمان اراده‌ات، ایجاد نشده است.
فلک شناس نداند به راستیت شناخت
ملک ستای نداند به واجبیت ستود
هوش مصنوعی: آسمان‌شناسان نمی‌توانند به درستی مقام و منزلت اعلی را بشناسند و ستایندگان نیز نمی‌توانند واجب الوجود را به درستی تحسین کنند.
نه چشم گردون چون کرده تو صورت دید
نه گوش گیتی چون گفته تو لفظ شنود
هوش مصنوعی: نه آسمان به اندازه زیبایی تو چهره‌ای دیده، نه زمین به اندازه کلام تو چیزی شنیده است.
دل رعیت و چشم حشم به دولت تو
به بزم و رزم تو بر شادی و نشاط آسود
هوش مصنوعی: دل و چشم مردم و رعیت به نعمت‌ها و خوشی‌های تو دوخته شده است؛ در مراسم‌های شاد و همچنین در کارزارها و نبردهای تو، برای شادابی و نشاط زندگی‌اشان، به تو امیدوارند.
ز سور فرخ تو روی خرمی افروخت
ز فتح شامل تو جان کافری فرسود
هوش مصنوعی: از شادی و خوشی تو، چهره‌ها نورانی شده است و به خاطر پیروزی‌ات، جان بی‌ایمانان به زحمت افتاده است.
به رزمگاه تو بارنده ابر لؤلؤ ریخت
به بزمگاه تو پوینده باد عنبر سود
هوش مصنوعی: باران دانه‌های درخشان مانند مروارید بر سر میدان جنگ تو می‌بارد و نسیم خوشبو و دل‌انگیز مانند عطر عنبر در مهمانی تو جریان دارد.
به باغ لهو تو رامش چو ارغوان خندید
ز شاخ مدح تو دولت چو عندلیب سرود
هوش مصنوعی: در باغ شادی، زیبایی‌ها همچون گل‌های ارغوان می‌درخشند و از شاخ و برگ ستایش تو، مانند بلبل، سرودهای دلنشین سر می‌دهند.
همیشه تا شود از باغ دشت مشک آگین
همیشه تا شود از مهر کوه زر اندود
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و دائمی بودن طبیعت اشاره دارد. به این معنا که در بهار، باغ‌ها و دشت‌ها پر از عطر خوش مشک و مهر و محبت هستند و دائماً در حال شکوفایی و رونق‌اند. همچنین، کوه‌ها با نوری طلایی و درخشان پوشیده شده‌اند که نشان‌دهنده شکوه و زیبایی طبیعت در تمام فصول است.
بقات باد که امروز مایه دولت
ز روزگار بقای تو را شناسد سود
هوش مصنوعی: با وزش بادی که امروز خوشی و موفقیت را به ارمغان می‌آورد، آینده‌ی تو را بهتر می‌شناسد و به تو کمک می‌کند.
زمانه و فلکت رهنمای و یاری گر
خدایگان و خدای از تو راضی و خشنود
هوش مصنوعی: زمانه و سرنوشت، راهنما و پشتیبان سروران و خداوند است و او از تو راضی و خوشنود است.