گنجور

شمارهٔ ۵۴ - ستایش سیف الدوله محمود

هوای دوست مرا در جهان سمر دارد
به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
ز بوته دل رویم همی کند چون زر
ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
ز بار انده هجران ضعیف قد تو را
دو تاو لرزان چون شاخ بارور دارد
چو خاک و آبم خوار و زبون ز فرقت او
چو خاک و آب و لبم خشک و دیده تر دارد
ذهاب اشک مرا از جگر گشاده شدست
عجب نباشد اگر گونه جگر دارد
از آنکه همچو حجر دارد آن نگارین دل
دلم پر آتش همچون دل حجر دارد
به سرو ماند از آن باغ و بوستان طلبد
به ماه ماند از آن نهمت سفر دارد
به غمزه گر بکشد از لبانش زنده کند
که غمزه و لب شیرین او گذر دارد
بود چو نوشم اگر پاسخ چو زهر دهد
از آنکه بر لب شیرین او گذر دارد
بتر بنالم هر شب همی و هر روزی
نکوتر است و مرا هر زمان بتر دارد
عجب که سطری مهر و وفا نداند خواند
هزار نامه جنگ و جفا زبر دارد
مرا دو دیده چو جویست و آن دو جویم را
خیال قدش پر سرو غاتفر دارد
به چشم اندر گویی خیال او ملکی است
کز آب دیده من لشکر و حشر دارد
اگر نه ترسان می باشد از طلیعه هجر
چرا حشر به شب تیره بیشتر دارد
بتا نگارا بر هجر دستیار مباش
از آنکه هجر سر شور و رای شر دارد
نکرد یارد هجر تو بر تنم بیداد
که یاد کرد شهنشاه دادگر دارد
امیر غازی محمود سیف دولت کو
شجاعت علی و سیرت عمر دارد
خجسته دولت او را یکی درخت شناس
که عدل شاخ و هنر برگ وجود بر دارد
قضا ز رویش همواره پیشرو گیرد
قدر ز رایش پیوسته راهبر دارد
ز رای اوست نفاذی که در قضا باشد
ز وهم اوست مضائی که این قدر دارد
خدایگانا آنی که ملک و عدل و سخا
ز رای و طبع و کفت زین و زیب و فر دارد
ز عدل تست که نرگس به تیره شب در دشت
نهاده بر سر پیوسته طشت زر دارد
تو را طبیعت جود است به ز جود بسی
که جود نام در آفاق مشتهر دارد
اگر چه بحر به نعمت ز ابر هست فزون
کمینه چیز صدفها پر درر دارد
بسی بلندتر آمد ز بحر رقت ابر
که بحر ندهد و او بدهد آنچه بر دارد
چو آن خمیده کمان از گوزن دارد شاخ
چو آن خدنگ نزار از عقاب پر دارد
همی عقاب و گوزن از نهیب تیر و کمانت
به کوه و بیشه در آرام و مستقر دارد
عدوت بر سر خویش از حسامت ایمن نیست
از آن دو دست همی بر میان سر دارد
نه سمع دارد در رزم دشمنت نه بصر
نه وقت تاختن از عزم تو خبر دارد
از آنکه آتش تیغ و صهیل مرکب تو
دو چشم حاسد کور و دو گوش کر دارد
بساز رزم عدو را که از برای تو را
قضا گرفته به کف نامه ظفر دارد
شها ملوک جهان طاقت تو کی دارند
شغال ماده کجا زور شیر نر دارد
نه هر که شاهش خوانند شاهی آید ازو
نه هر که ابر بود در هوا مطر دارد
نه دست سرو چو هر دست کارگر باشد
نه چشم عبهر چون چشم ها بصر دارد
نه هر که بست کمر راه سروری ورزد
نه هر که داشت زره نهمت خطر دارد
نه آب همچو دلیران همی زره پوشد
نه کلک همچون نام آوران کمر دارد
همیشه تا به زمین بر نسیم راه دهد
همیشه تا به فلک بر قمر ممر دارد
ز بخت و دولت در لهو و در طرب بادی
که هر ولی را جود تو در بطر دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هوای دوست مرا در جهان سمر دارد
به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
هوش مصنوعی: دوست من در هر کجای دنیا برایم هوایی خاص و دلنشین ایجاد کرده است و در هر جایی که بروم، داستانی متفاوت با خود دارم.
ز بوته دل رویم همی کند چون زر
ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
هوش مصنوعی: دل من از رنج و غم می‌روید، مانند زر که از ابرها بریزد. چشمانم همیشه کنارم را تر و دلگیر می‌بینند.
ز بار انده هجران ضعیف قد تو را
دو تاو لرزان چون شاخ بارور دارد
هوش مصنوعی: از شدت اندوه جدایی، قامت نحیف تو را لرزانی مانند شاخه‌ای می‌نماید که باران بر آن ریخته است.
چو خاک و آبم خوار و زبون ز فرقت او
چو خاک و آب و لبم خشک و دیده تر دارد
هوش مصنوعی: من مانند خاک و آب، بی ارزش و بی آوازه‌ام. از دوری او حس می‌کنم که مانند خاک و آب، لب‌هایم خشک و چشمانم پر از اشک است.
ذهاب اشک مرا از جگر گشاده شدست
عجب نباشد اگر گونه جگر دارد
هوش مصنوعی: اشک من به قدری از دل دور شده که دیگر جگر را آزرده نمی‌کند، جای تعجب نیست اگر دل، خود را به صورت‌اش نشان دهد.
از آنکه همچو حجر دارد آن نگارین دل
دلم پر آتش همچون دل حجر دارد
هوش مصنوعی: دل من پر از آتش است، چرا که معشوقم، که مانند سنگ بی‌احساس است، هیچ نشانه‌ای از عشق و احساس ندارد.
به سرو ماند از آن باغ و بوستان طلبد
به ماه ماند از آن نهمت سفر دارد
هوش مصنوعی: سرو درختی بلند و زیباست که از باغ و بوستان طلب می‌کند، مثل این که ماه از شب می‌طلبد تا سفر کند.
به غمزه گر بکشد از لبانش زنده کند
که غمزه و لب شیرین او گذر دارد
هوش مصنوعی: اگر او با نگاهی لطیف و اشاره‌ای عاشقانه به من بنگرد، می‌تواند در من حیات و زندگی دوباره‌ای به وجود آورد، زیرا زیبایی و شیرینی لبانش تاثیر عمیقی دارد.
بود چو نوشم اگر پاسخ چو زهر دهد
از آنکه بر لب شیرین او گذر دارد
هوش مصنوعی: اگر نوشیدنی‌ام شیرین باشد، اما پاسخ چیزی تلخ و زهرآگین باشد، چه فایده دارد از آن لذت ببرم؟
بتر بنالم هر شب همی و هر روزی
نکوتر است و مرا هر زمان بتر دارد
هوش مصنوعی: من هر شب بیشتر از گذشته ناله می‌کنم و هر روز اوضاع بهتر می‌شود، اما احساس می‌کنم که این حال بد در دل من همیشه بیشتر می‌شود.
عجب که سطری مهر و وفا نداند خواند
هزار نامه جنگ و جفا زبر دارد
هوش مصنوعی: عجیب است که این سطر نتواند عشق و وفا را بخواند، در حالی که هزار نامه از جنگ و زخم را به خوبی می‌فهمد.
مرا دو دیده چو جویست و آن دو جویم را
خیال قدش پر سرو غاتفر دارد
هوش مصنوعی: چشمان من مانند دو جوی آب است و در آن‌ها تصاویری از قد و قامت او به شکل سروهای بلند و زیبا نقش بسته است.
به چشم اندر گویی خیال او ملکی است
کز آب دیده من لشکر و حشر دارد
هوش مصنوعی: در نگاه من، تصویر او مانند یک موجود فرشته‌وار است که از اشک‌های من، ارتش و جمعیتی تشکیل شده است.
اگر نه ترسان می باشد از طلیعه هجر
چرا حشر به شب تیره بیشتر دارد
هوش مصنوعی: اگر دلشوره‌ای از جدایی وجود ندارد، پس چرا در شب تاریک، جمع شدن و برگزاری مراسم بیشتر احساس می‌شود؟
بتا نگارا بر هجر دستیار مباش
از آنکه هجر سر شور و رای شر دارد
هوش مصنوعی: ای معشوقه، در تلخی جدایی به من پشت نکن، چون جدایی خود باعث شور و ناپختگی است.
نکرد یارد هجر تو بر تنم بیداد
که یاد کرد شهنشاه دادگر دارد
هوش مصنوعی: فراق و دوری تو بر بدنم ظلم کرد، زیرا که یاد تو را پادشاه عدالت به خاطر دارد.
امیر غازی محمود سیف دولت کو
شجاعت علی و سیرت عمر دارد
هوش مصنوعی: امیر غازی محمود، که نماد قدرت و ثبات است، ویژگی‌های شجاعت علی و اخلاق عمر را دارد.
خجسته دولت او را یکی درخت شناس
که عدل شاخ و هنر برگ وجود بر دارد
هوش مصنوعی: سعادتمندی او را مانند درختی می‌دانند که عدالت شاخه‌هایش و هنر برگ‌هایش را تشکیل می‌دهد.
قضا ز رویش همواره پیشرو گیرد
قدر ز رایش پیوسته راهبر دارد
هوش مصنوعی: سرنوشت همواره از زیبایی و جذابیت او پیروی می‌کند، و ارزش او همواره به عنوان راهنما عمل می‌کند.
ز رای اوست نفاذی که در قضا باشد
ز وهم اوست مضائی که این قدر دارد
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که تأثیر قضا و قدر به اراده و رأی الهی بستگی دارد و آنچه در دنیا اتفاق می‌افتد، به خیالات و تصورات انسان‌ها مرتبط نیست. در واقع، آنچه به وقوع می‌پیوندد، ناشی از یک قدرت و نفوذ بالاتر است که بر همه چیز تسلط دارد.
خدایگانا آنی که ملک و عدل و سخا
ز رای و طبع و کفت زین و زیب و فر دارد
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، تویی که ملک، عدالت و بخشش را از نفس و طبیعت خود می‌پروری و به زیبایی و زینت آراسته‌ای.
ز عدل تست که نرگس به تیره شب در دشت
نهاده بر سر پیوسته طشت زر دارد
هوش مصنوعی: به خاطر عدالت توست که نرگس، در دل شب تار، در دشت قرار گرفته و همواره بر سر خود طشت زرینی دارد.
تو را طبیعت جود است به ز جود بسی
که جود نام در آفاق مشتهر دارد
هوش مصنوعی: خصلت بخشندگی تو به طبیعتت مربوط می‌شود و از بسیاری از بخشش‌ها برتر است؛ زیرا نام بخشندگی تو در جهان شناخته شده و مشهور است.
اگر چه بحر به نعمت ز ابر هست فزون
کمینه چیز صدفها پر درر دارد
هوش مصنوعی: اگرچه دریا از نعمت‌های باران بیشتر است، اما صدف‌ها هنوز چیزهای ارزشمندی مانند مروارید در خود دارند.
بسی بلندتر آمد ز بحر رقت ابر
که بحر ندهد و او بدهد آنچه بر دارد
هوش مصنوعی: ابر به قدری از دریا نازک‌تر و لطیف‌تر است که می‌تواند احساسات و رقت‌های خود را بروز دهد، در حالی که دریا قادر به این کار نیست و فقط می‌تواند آنچه را دارد، نشان دهد.
چو آن خمیده کمان از گوزن دارد شاخ
چو آن خدنگ نزار از عقاب پر دارد
هوش مصنوعی: به مانند آنکه شاخ خمیده کمان را از گوزن دارد، یا آنکه پر نازک و ظریف را از عقاب می‌گیرد.
همی عقاب و گوزن از نهیب تیر و کمانت
به کوه و بیشه در آرام و مستقر دارد
هوش مصنوعی: عقاب و گوزن به خاطر صدای تیر و کمان تو، در کوه و جنگل آرام و ساکت شده‌اند.
عدوت بر سر خویش از حسامت ایمن نیست
از آن دو دست همی بر میان سر دارد
هوش مصنوعی: دشمن تو در نزدیکی توست و از حسادتت در امان نیست، زیرا او دستش را بر روی سر تو قرار داده است.
نه سمع دارد در رزم دشمنت نه بصر
نه وقت تاختن از عزم تو خبر دارد
هوش مصنوعی: در نبرد، دشمن نه چیزی می‌شنود و نه می‌بیند و نه از نیت و تصمیم تو برای حمله باخبر است.
از آنکه آتش تیغ و صهیل مرکب تو
دو چشم حاسد کور و دو گوش کر دارد
هوش مصنوعی: تیغ و اسب تو به اندازه‌ای قدرت و زیبایی دارند که حاسدان و بدخواهان نمی‌توانند به آن نزدیک شوند و قادر به دیدن یا شنیدن آن نیستند.
بساز رزم عدو را که از برای تو را
قضا گرفته به کف نامه ظفر دارد
هوش مصنوعی: برای مقابله با دشمن آماده باش، زیرا سرنوشت تو در دستان توست و تو پیروزی را در چنگ داری.
شها ملوک جهان طاقت تو کی دارند
شغال ماده کجا زور شیر نر دارد
هوش مصنوعی: شاهان دنیا چقدر می‌توانند در برابر تو مقاومت کنند؟ مانند شغالی که در برابر قدرت شیر نر هیچ توانایی ندارد.
نه هر که شاهش خوانند شاهی آید ازو
نه هر که ابر بود در هوا مطر دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که به عنوان شاه شناخته می‌شود، لزوماً شایسته‌ی مقام سلطنت نیست. همچنین، تنها به خاطر اینکه کسی شبیه ابر است، نمی‌توان انتظار داشت که باران به همراه داشته باشد.
نه دست سرو چو هر دست کارگر باشد
نه چشم عبهر چون چشم ها بصر دارد
هوش مصنوعی: نه مانند سرو که دستش در کار است، و نه مانند چشمی که تنها بینایی دارد، بلکه همه‌ی چیزها باید به نحوی با هم در ارتباط باشند و هدفی را دنبال کنند.
نه هر که بست کمر راه سروری ورزد
نه هر که داشت زره نهمت خطر دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که خود را آماده‌ی کسب مقام و رهبری می‌کند، لزوماً شایسته‌ی آن نیست و هر کسی که ظاهراً دارای ابزارهای جنگی یا قدرت است، به این معنا نیست که واقعا در خطر حمله و چالش قرار دارد.
نه آب همچو دلیران همی زره پوشد
نه کلک همچون نام آوران کمر دارد
هوش مصنوعی: نه آب مانند دلیران زره بر تن می‌کند و نه قلم مانند نام‌آوران کمربند به کمر می‌بندد.
همیشه تا به زمین بر نسیم راه دهد
همیشه تا به فلک بر قمر ممر دارد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و تأثیرگذاری عناصر طبیعی اشاره دارد. به نوعی بیان می‌کند که همیشه نسیم (نسیم خوشایند و لطیف) به زمین راه می‌دهد و همیشه قمر (ماه) هم در آسمان دارای مسیر خاصی است. این توصیف می‌تواند نشان‌دهنده ثبات و زیبایی در طبیعت باشد که در هر زمان و مکانی برقرار است.
ز بخت و دولت در لهو و در طرب بادی
که هر ولی را جود تو در بطر دارد
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که با نعمت و خوشبختی، در شادی و لذت به سر می‌برند، و هر کسی که بزرگی و مقام دارد، از لطف و generosity تو بهره‌مند می‌شود.

حاشیه ها

1398/09/17 10:12
فاطمه

سلام دوستان این شعر جزو منابع المپیاد ادبی هست

1398/10/29 13:12
پریا

بله از منابع هست

1399/11/22 16:01
آیناز

بله هست