گنجور

شمارهٔ ۲۹۳ - مدح ملک شیرزاد

ای چرخ مشعبد چه مهره بازی
وی خامه جاری چه نکته سازی
ای تن چه ضعیفی و چه نژندی
ای شب چه سیاهی و چه درازی
ای عشق جگرسوز سخت زخمی
وی صبر گلوگیر تیز گازی
ای روی همه روز لعل و زردی
وی چشم همه شب فراز و بازی
ای رنگ دو رخ شادی حسودی
ای آب دو دیده فساد رازی
ای دل چه طراز هوای نگاری
بر جامه همه مهر بت طرازی
هر چند برویش نیازمندی
تا چند کشی ناز آن نیازی
ای خاطر مسعود سعد سلمان
شاید که ز جان تحفه طرازی
چون گوهر عقد مدیح بندی
بر بازوی دولت امیر غازی
فخر ملکان شیرزاد شاهی
کو را رسد از فخر سرفرازی
ابری که ز بارانش می نروید
از طبع مگر تخم دل نوازی
ای پشت دیانت سپهر زوری
وی بازوی دولت زمانه تازی
پتیاره ظلمی بلای بخلی
درمان نیازی علاج آزی
آرام نیابی به هیچ وقتی
کز کوشش و بخشش در اهتزازی
تو رستم رخشی چو حمله آری
چون صید کنی بیژن گرازی
آواز دل انگیز مرکب تو
آورده اجل را به پای بازی
در جور مخرب رسیده عدلت
بنموده بدو کارگر درازی
از هول تو شیر زینهار خواره
پیش رمه ترسان کند نهازی
یک چند شها کام بزم راندی
شاید که کنون کار رزم سازی
همچون پدر و جد خود به رغبت
آماده شوی تو به غزو تازی
در بوته پیکار جان دشمن
از آتش خنجر فرو گدازی
جمعی ز مغازیت حاصل آید
من نظم کنم جمع آن مغازی
چون خواجه تو را کدخدای باشد
با فتح چمی با ظفر گرازی
فرزانه ابونصر پارسی کو
دارد به هنر تازه دین تازی
از بهر تو جان بازی است پیشش
جان بازی او را مدار بازی
بشنو سخن او و بر خلافش
مشنو سخن مرغزی و رازی
انچ آید ازو ناید از دگر کس
کی کار حقیقت بود مجازی
دیده ست کسی از گوزن شیری
جسته ست کسی از تذرو بازی
تا در عمل هندسه نگردد
خطی که بود منحنی موازی
زیبد که به هر نعمتی ببالی
شاید که به هر دولتی بنازی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل فاعلاتن
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چرخ مشعبد چه مهره بازی
وی خامه جاری چه نکته سازی
هوش مصنوعی: ای زندگی، تو چه بازی پیچیده‌ای می‌کنی، و ای نگارش، چه نکته‌های ظریفی در خود داری.
ای تن چه ضعیفی و چه نژندی
ای شب چه سیاهی و چه درازی
هوش مصنوعی: آه ای بدن، چقدر ضعیف و ناتوانی! و ای شب، چقدر تاریک و طولانی است!
ای عشق جگرسوز سخت زخمی
وی صبر گلوگیر تیز گازی
هوش مصنوعی: ای عشق، تو با درد و رنج خود به من آسیب زدی و مرا به عمق زخم‌های روحی دچار کردی. ای صبر، چقدر دردناک است که به سختی در گلویم گیر کرده‌ای و نفس کشیدن را برایم دشوار می‌کنی.
ای روی همه روز لعل و زردی
وی چشم همه شب فراز و بازی
هوش مصنوعی: ای صورت تو در روزها همانند لعل سرخ و زرد است و چشمانت شب‌ها همچون ستاره‌ها درخشان و بازیگوش به نظر می‌رسند.
ای رنگ دو رخ شادی حسودی
ای آب دو دیده فساد رازی
هوش مصنوعی: ای که شادی تو دو رنگ دارد و حسود است، ای که آب چشمانت راز فساد را فاش می‌کند.
ای دل چه طراز هوای نگاری
بر جامه همه مهر بت طرازی
هوش مصنوعی: ای دل، چه زیبایی در دلخواهی و محبت به معشوق، که همه عشق و محبت را بر تن کرده‌ای و همچون جامه‌ای زیبا، خود را آراسته‌ای.
هر چند برویش نیازمندی
تا چند کشی ناز آن نیازی
هوش مصنوعی: اگر چه به او نیازمند هستی، اما چقدر می‌خواهی ناز او را بکشی و به خواسته‌اش تن بدهی؟
ای خاطر مسعود سعد سلمان
شاید که ز جان تحفه طرازی
هوش مصنوعی: ای خاطر زیبا و خوشحال مسعود سعد سلمان، ممکن است که از جان من هدیه‌ای برای تو بیاورم.
چون گوهر عقد مدیح بندی
بر بازوی دولت امیر غازی
هوش مصنوعی: چون مانند جواهری باارزش، که بر بازوی قدرت و اقتدار امیر غازی، زینت‌بخش و مایه‌ی زیبایی باشد.
فخر ملکان شیرزاد شاهی
کو را رسد از فخر سرفرازی
هوش مصنوعی: شیرزادی که به مقام پادشاهی دست یافته و فخر و افتخار بزرگی دارد، نباید به سرفرازی و افتخار دیگران حسادت کند، زیرا خود او نیز دارای عظمت و شکوه است.
ابری که ز بارانش می نروید
از طبع مگر تخم دل نوازی
هوش مصنوعی: ابر وقتی باران نمی‌بارد، از طبیعتش تنها دل‌نوازی را نتیجه نمی‌دهد. یعنی اگر بارانی نباشد، فقط می‌تواند امیدی به دل‌نوازی داشته باشد.
ای پشت دیانت سپهر زوری
وی بازوی دولت زمانه تازی
هوش مصنوعی: این بیت به قدرت و استحکام دین و پشتوانه‌های حکومتی اشاره دارد. شخصی که به عنوان یک قهرمان و پشتیبان دیانت معرفی شده، نشان‌دهنده‌ی یک نیروی قوی و تأثیرگذار در زمانه خود است. او به مانند دریافتی از آسمان و قدرتی بی‌نظیر عمل می‌کند، به عنوان بازوی قدرت و نظم در برابر چالش‌ها و ناملایمات زمانه‌اش.
پتیاره ظلمی بلای بخلی
درمان نیازی علاج آزی
هوش مصنوعی: بخلی که در دلش ظلمی وجود دارد، به هیچ وجه نمی‌تواند به نیازهای دیگران پاسخ دهد و درمانی برای مشکلات آنان ارائه کند.
آرام نیابی به هیچ وقتی
کز کوشش و بخشش در اهتزازی
هوش مصنوعی: هیچگاه آرامش نخواهی یافت مگر وقتی که در تلاش و بخشش به حرکت و تکاپو باشی.
تو رستم رخشی چو حمله آری
چون صید کنی بیژن گرازی
هوش مصنوعی: تو مانند رستم قوی و نیرومند هستی، وقتی که به میدان می‌روی، مانند شکارچی ماهر، بیژن را به راحتی به دام می‌افکنی.
آواز دل انگیز مرکب تو
آورده اجل را به پای بازی
هوش مصنوعی: آواز خوشایند تو زمان مرگ را به پای بازی دعوت کرده است.
در جور مخرب رسیده عدلت
بنموده بدو کارگر درازی
هوش مصنوعی: در اثر ظلم و ستم، عدالت به تباهی رسیده و اقدامات بی‌فایده و طولانی تاثیری نداشته است.
از هول تو شیر زینهار خواره
پیش رمه ترسان کند نهازی
هوش مصنوعی: در زمانی که تو در هراس هستی، حتی شیر هم از ترس به جان رمه می‌افتد و آنها را می‌ترساند.
یک چند شها کام بزم راندی
شاید که کنون کار رزم سازی
هوش مصنوعی: مدتی است که مشغول لذت‌های مهمانی بودی، شاید حالا باید به کارهای جدی‌تری بپردازی.
همچون پدر و جد خود به رغبت
آماده شوی تو به غزو تازی
هوش مصنوعی: تو باید مانند پدر و جد خود با اشتیاق آماده شوی تا در جنگ علیه دشمن شرکت کنی.
در بوته پیکار جان دشمن
از آتش خنجر فرو گدازی
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، با موفقیت و قدرت، جان دشمن را مانند آتش ذوب کن.
جمعی ز مغازیت حاصل آید
من نظم کنم جمع آن مغازی
هوش مصنوعی: افرادی از ویژگی‌های تو بهره‌مند می‌شوند و من این ویژگی‌ها را به نظم در می‌آورم.
چون خواجه تو را کدخدای باشد
با فتح چمی با ظفر گرازی
هوش مصنوعی: زمانی که تو را به عنوان رئیس خود می‌بینم، با پیروزی و شکوه، مانند فتح و فخر به تو نزدیک می‌شوم.
فرزانه ابونصر پارسی کو
دارد به هنر تازه دین تازی
هوش مصنوعی: ابن نصر پارسی، فردی دانا و با استعداد است که در زمینه هنر، نواوری‌هایی را در دین اسلام به وجود آورده است.
از بهر تو جان بازی است پیشش
جان بازی او را مدار بازی
هوش مصنوعی: برای تو جانش را در خطر می‌اندازد، اما جانش را به بازی نگذار.
بشنو سخن او و بر خلافش
مشنو سخن مرغزی و رازی
هوش مصنوعی: به حرف او گوش کن و به آنچه که می‌گوید تردید نکن، مثل حرف مرغ که به رازی اشاره دارد.
انچ آید ازو ناید از دگر کس
کی کار حقیقت بود مجازی
هوش مصنوعی: هر آنچه از او فرا می‌رسد، از هیچ کس دیگری نمی‌آید. زیرا کار واقعی و حقیقی، از دنیای مجازی و غیر واقعی نیست.
دیده ست کسی از گوزن شیری
جسته ست کسی از تذرو بازی
هوش مصنوعی: بعضی افراد مانند گوزن از جا می‌پرند و گاهی مانند تذرو بازی می‌کنند و در زندگی‌شان حرکت‌های مختلفی دارند.
تا در عمل هندسه نگردد
خطی که بود منحنی موازی
هوش مصنوعی: تا زمانی که در عمل، خط منحنی‌ای که موازی است، تغییر نکند و به حالت هندسی درنیاید.
زیبد که به هر نعمتی ببالی
شاید که به هر دولتی بنازی
هوش مصنوعی: نیازی نیست که به هر نعمت یا خوشی مغرور شوی، بلکه باید با کمال فروتنی از آن‌ها استفاده کنی تا به هر موفقیتی دست یابی.

حاشیه ها

1400/10/24 14:12
امیر amirpk۴۶۶@gmail.com

بر وزن مفعول مفاعیل فاعلاتن یا به عبارتی بحر قریب مسدس اخرب مکفوف سالم عروض و ضرب