گنجور

شمارهٔ ۲۸۸ - مدیح سلطان ابراهیم بن مسعود

ز فردوس با زینت آمد بهاری
چو زیبا عروسی و تازه نگاری
بگسترده بر کوه و بر دشت فرشی
کش از سبزه پو دست وز لاله تاری
به گوهر بپیراست هر بوستانی
به دیبا بیاراست هر مرغزاری
بتی کرد هر گلبنی را و شاید
که هر گلستانیست چون قندهاری
برافکند بر دوش این طیلسانی
در آویخت در گوش آن گوشواری
میی خواه بویا چو رنگین عقیقی
بتی خواه زیبا چو خرم بهاری
همه کارها را نیامیز بر هم
ز هر پیشکاری همی خواه کاری
ز مطرب نوایی ز ساقی نبیدی
ز معشوق بوسی ز دلبر کناری
زمینی است چون صورت دلفروزی
هواییست چون سیرت بردباری
ز روی تذروان زمین را بساطی
ز پشت کلنگان هوا را بخاری
اگر چرخ دارد ز هر گونه چیزی
که شاید نمودن بدان افتخاری
ز شاهان گیتی به گیتی ندارد
چو خسرو براهیم مسعود باری
جهان شهریاری که در شهریاری
زمانه ندارد چنو شهریاری
چو او کامگاری که از کامگاران
نشد چیره بر کام او کامگاری
بر جود او آب دریا سرابی
بر قدر او چرخ گردان غباری
ثواب و عقابش به میدان و ایوان
فروزنده نوری و سوزنده ناری
بدان آتشین تیغ در هر نبردی
گرفته ست هر خسروی را عیاری
به شمشیر داده قوی گوشمالی
شهان جهان را به هر کار زاری
برآورده گردی ز هر تند کوهی
فرو رانده سیلی به هر ژرف غاری
نه با رای او اختران را فروغی
نه با گنج او کوهها را یساری
جهاندار شاها جهان را به شاهی
نکردست گردون چو تو اختیاری
نبودست چون امر و نهی تو هرگز
زمانه نوردی و گیتی گذاری
ندادت گلی چرخ هرگز فراکف
که نه در دل دشمنت خست خاری
ازینسان برآید همه کام نهمت
کرا بود چون دولت آموزگاری
شه روزگاری و چون روزگارت
ندیدست کس ملک را روزگاری
اگر ملک را یادگاری بباید
بیابد هم از ملک تو یادگاری
همی تا بود کوکبی را شعاعی
همی تا بود آتشی را شراری
همی دیده ای بر گشاید گیایی
همی پنجه ای برفرازد چناری
روان باد حکم تو بر هر سپهری
رسان باد امر تو در هر دیاری
گهت گوش بر نغمه رود سازی
گهت چشم بر صورت میگساری

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز فردوس با زینت آمد بهاری
چو زیبا عروسی و تازه نگاری
هوش مصنوعی: بهاری زیبا و تازه مثل عروسی با زینت و زیبایی از بهشت آمده است.
بگسترده بر کوه و بر دشت فرشی
کش از سبزه پو دست وز لاله تاری
هوش مصنوعی: چمن‌زار گسترده‌ای بر روی کوه‌ها و دشت‌ها وجود دارد که از سبزه‌ها فرش شده و با لاله‌های زیبا تزئین شده است.
به گوهر بپیراست هر بوستانی
به دیبا بیاراست هر مرغزاری
هوش مصنوعی: هر باغ و بوستانی با گل و جواهر آراسته شده است و هر مرغزار به زیبایی پوشش و پارچه‌ای زیبا تزیین شده است.
بتی کرد هر گلبنی را و شاید
که هر گلستانیست چون قندهاری
هوش مصنوعی: هر بتی، زیبایی و شکوه خاصی به باغ‌های پر از گل می‌بخشد و شاید هر باغی را بتوان با زیبایی شهر قندهار مقایسه کرد.
برافکند بر دوش این طیلسانی
در آویخت در گوش آن گوشواری
هوش مصنوعی: او یک طلا و جواهر زیبا را بر دوش خود انداخت و در گوش آن شخص نیز گوشواره‌ای آویخت.
میی خواه بویا چو رنگین عقیقی
بتی خواه زیبا چو خرم بهاری
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی بویی خوش و دلپذیر مانند عطر گِل باطراوت و رنگین داشته باشی، باید زیبایی را نیز مانند بهار روشن و زنده در خود پرورش دهی.
همه کارها را نیامیز بر هم
ز هر پیشکاری همی خواه کاری
هوش مصنوعی: همه کارها را با هم ترکیب نکن و برای هر کاری از کاردان آن استفاده کن.
ز مطرب نوایی ز ساقی نبیدی
ز معشوق بوسی ز دلبر کناری
هوش مصنوعی: از نوازنده نوای دلنوازی می‌شنوم، از ساقی می‌طلبم که شرابی بدهد، از معشوقم می‌خواهم که مرا ببوسد و از کنار دلبرم لحظه‌ای بگذرانم.
زمینی است چون صورت دلفروزی
هواییست چون سیرت بردباری
هوش مصنوعی: زمین مانند چهره ی دلکش است و آسمان مانند سیرت صبوری می‌باشد.
ز روی تذروان زمین را بساطی
ز پشت کلنگان هوا را بخاری
هوش مصنوعی: از چهره‌ی پرنده‌سان زمین، فرشی از خاک بر پا است و از کارگرانی که مشغول به کارند، هوایی گرم و پر از بخار به وجود می‌آید.
اگر چرخ دارد ز هر گونه چیزی
که شاید نمودن بدان افتخاری
هوش مصنوعی: اگر دنیا به هر شکلی که باشد، باید به آن افتخار کرد.
ز شاهان گیتی به گیتی ندارد
چو خسرو براهیم مسعود باری
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کسی به عظمت و شکوه خسرو پرویز و براهیم مسعود نیست.
جهان شهریاری که در شهریاری
زمانه ندارد چنو شهریاری
هوش مصنوعی: در این جهان، کسی که در زمانه خود قدرت و سلطنتی ندارد، چگونه می‌تواند ادعای رهبری و سلطنت کند؟
چو او کامگاری که از کامگاران
نشد چیره بر کام او کامگاری
هوش مصنوعی: اگر او به موفقیتی برسد که دیگران به آن نرسیده‌اند، از آن‌جا که بر آرزوهای او غلبه‌ای نخواهد داشت، موفقیت او را بیشتر خواهد کرد.
بر جود او آب دریا سرابی
بر قدر او چرخ گردان غباری
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگی‌های بزرگ و بی‌نظیر شخصیتی اشاره دارد. در آن به این نکته اشاره می‌شود که رحمت و سخاوت او به قدری زیاد است که مانند سراب، فراوانی آب دریا در نظر می‌آید، و اندازه‌اش به حدی وسیع است که حتی گرد و غبار چرخش آسمان هم در مقایسه با او ناچیز به نظر می‌رسد. در واقع، این ابیات نشان دهنده عظمت و بزرگی شخصیت یا ویژگی خاصی است که به آن اشاره شده است.
ثواب و عقابش به میدان و ایوان
فروزنده نوری و سوزنده ناری
هوش مصنوعی: پاداش و کیفر مربوط به عمل انسان، در مکان‌های مختلفی مانند میدان و ایوان قابل مشاهده است. در یک سو، وجود نور و روشنی که نشانه خوبی‌ها و ثواب‌هاست، و در سوی دیگر، آتش و سوزش که نماد بدی‌ها و کیفرهاست، وجود دارد.
بدان آتشین تیغ در هر نبردی
گرفته ست هر خسروی را عیاری
هوش مصنوعی: در هر جنگی، شمشیر آتشین به دست هر شاهزاده‌ای نشان از شجاعت و دلیری اوست.
به شمشیر داده قوی گوشمالی
شهان جهان را به هر کار زاری
هوش مصنوعی: با قدرت و شدت، پادشاهان جهان را به خاطر هر گناه و خطایی مجازات می‌کند.
برآورده گردی ز هر تند کوهی
فرو رانده سیلی به هر ژرف غاری
هوش مصنوعی: تو مانند باران هستی که از هر کوه تند و بلندی پایین می‌آید و سیلابی را به هر عمق غاری می‌فرستد.
نه با رای او اختران را فروغی
نه با گنج او کوهها را یساری
هوش مصنوعی: نه با نظر او ستاره‌ها نوری دارند و نه با ثروتش کوه‌ها به بلندی خود می‌رسند.
جهاندار شاها جهان را به شاهی
نکردست گردون چو تو اختیاری
هوش مصنوعی: دنیا را شاهی جز تو نیافریده است، گردون (زمان) هیچ‌کس را به سلطنت و حاکمیت نرسانده است.
نبودست چون امر و نهی تو هرگز
زمانه نوردی و گیتی گذاری
هوش مصنوعی: وجود دستورات و نهی‌های تو هیچ‌گاه در زمان و مکان تغییر نمی‌کند و ثابت است.
ندادت گلی چرخ هرگز فراکف
که نه در دل دشمنت خست خاری
هوش مصنوعی: هیچ گلی به چرخ زندگی نده که در دل دشمنت بذر کینه‌ای نکار.
ازینسان برآید همه کام نهمت
کرا بود چون دولت آموزگاری
هوش مصنوعی: این‌گونه است که تمام آرزوهای تو محقق می‌شود. چه کسی می‌تواند مانند یک معلم با چنین بخت و دانش بالایی باشد؟
شه روزگاری و چون روزگارت
ندیدست کس ملک را روزگاری
هوش مصنوعی: در گذشته تو سلطانی، اما حالا که روزگار تو را نمی‌بیند، هیچ‌کس را نمی‌توان شاهی دانست.
اگر ملک را یادگاری بباید
بیابد هم از ملک تو یادگاری
هوش مصنوعی: اگر کسی باید نشانه‌ای از سلطنت خودش به جا بگذارد، پس باید از نشانه‌های سلطنت تو هم چیزی به یادگار بماند.
همی تا بود کوکبی را شعاعی
همی تا بود آتشی را شراری
هوش مصنوعی: هر گاه که یک ستاره‌ای نور داشته باشد، نشان‌دهنده‌ی وجود آن است و هر آتش نیز با شعله‌ای خود را نمایان می‌کند.
همی دیده ای بر گشاید گیایی
همی پنجه ای برفرازد چناری
هوش مصنوعی: هرگاه گل شکوفه ای باز کند، درخت چناری نیز به آرامی بازوهای خود را به سمت آسمان بالا می برد.
روان باد حکم تو بر هر سپهری
رسان باد امر تو در هر دیاری
هوش مصنوعی: خوش باد فرمان تو که در هر آسمانی منتشر شود و فرمانت در هر سرزمینی برقرار باشد.
گهت گوش بر نغمه رود سازی
گهت چشم بر صورت میگساری
هوش مصنوعی: گاهی به صدای زیبا و دلنشین رود گوش می‌سپاری و گاهی به چهره‌ی دل‌فریب شراب‌خواران نگاه می‌کنی.