شمارهٔ ۲۷۸ - مدح یکی از شهان
ای خنجر بران تو روز وغا برهان تو
برهان که دید اندر جهان جز خنجر بران تو
خورشید روشن تخت تو ماه فروزان تاج تو
روی مجره فرش تو چرخ برین ایوان تو
بحری و جود کف تو روز سخاوت موج تو
چرخی و تیر و تیغ تو روز وغا کیوان تو
چشم فلک تیره شده از خنجر پر نور تو
گوش زمانه کر شده از مرکب غران تو
شیر عرین عاجز شده از شوکت یکران تو
باد وزان حیران شده از شولک پران تو
در هر سپاسی سهم تو در هر دیاری وهم تو
در هر زبانی شکر تو در هر دلی پیمان تو
فتح و ظفر بنهاده سر بر ناچخ و شمشیر تو
روح الامین پوشیده پر بر جوشن و خفتان تو
بس نیست چون رادی کنی زرهای کان با گنج تو
بس نیست چون جولان کنی روی زمین میدان تو
نه دفع باشد نه خطا در رزم پیکان تو را
بنشانده اند اندر قضا گویی مگر پیکان تو
رستم به گاه معرکه بسیار دستان ساختی
باشد قوی بازوی تو در معرکه دستان تو
دعوی شاهان زمین شاها بود معنی تو
از رزم و بزم آمد پدید اندر هنر برهان تو
بازوی تو چون رأی تو دیدار تو چون فعل تو
تیغ تو چون اوهام تو خوی تو چون ایمان تو
در جد و هزل آمد پدید اندر ادب معنی تو
دشوار پیران جهان شاها بود آسان تو
خالی نباشد یک زمان زایل نگردد یک نفس
از بدسگالان بیم تو وز دوستان دستان تو
هنگام بزم تو شها پر زر و گوهر شد جهان
از لفظ گوهر بار تو وز دست زر افشان تو
فرزانگان در جود تو آزادگان در شکر تو
بر پادشاهان حکم تو بر خسروان فرمان تو
یک ذره نبود نیکویی روزی به شادی نگذرد
آن را که در دل بگذرد یک ذره از عصیان تو
شاها بگرد اندر جهان تا عالم آبادان شود
چرخی و آبادان شود این عالم از دوران تو
بس زود باشد خسروا از نصرت و تایید تو
تا هفت کشور مر تو را گردد چو هندستان تو
جان عدو از تیغ تو باشد همیشه در فنا
صدآفرین ایزدی هر ساعتی بر جان تو
گیتی همه خرم شده از دولت و اقبال تو
سلطان به تو شاد و جهان بر حشمت سلطان تو
عز و شرف در صدر تو لهو لعب در طبع تو
فتح و ظفر در پیش تو نزل بقا بر خوان تو
شمارهٔ ۲۷۷ - ستایشگری: ای شیر رزم شیر شکاری شکار توشمارهٔ ۲۷۹ - مدح ابوسعد بابو و شرح حال خویش: لاله رویاند سرشکم تازه در هر مرحله
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خنجر بران تو روز وغا برهان تو
برهان که دید اندر جهان جز خنجر بران تو
هوش مصنوعی: ای خنجر تیز و بران، در روز نبرد، تو تنها راه نجات و دلیل و برهان هستی، چرا که در این جهان، هیچ چیزی جز خنجر تیز تو دیده نمیشود.
خورشید روشن تخت تو ماه فروزان تاج تو
روی مجره فرش تو چرخ برین ایوان تو
هوش مصنوعی: خورشید روشنگر تخت تو و ماه درخشان، تاج تو را میدرخشد. نوری که بر فرش تو میتابد، از چرخ آسمان و ایوان تو الهام میگیرد.
بحری و جود کف تو روز سخاوت موج تو
چرخی و تیر و تیغ تو روز وغا کیوان تو
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای کسی میپردازد که در رفتار و خصائل خود به بزرگی و سخاوت معروف است. او همچون دریایی است که جود و بخشش او مانند موجهایش در روز سخاوت نمایان شده است. همچنین، او مانند چرخش یک دایره در میدان جنگ به تندی و قدرت عمل میکند. در مجموع، این فرد با ویژگیهای بارز خود در عرصههای مختلف زندگی جلوهگری میکند.
چشم فلک تیره شده از خنجر پر نور تو
گوش زمانه کر شده از مرکب غران تو
هوش مصنوعی: چشم آسمان به خاطر درخشش خنجر تو تاریک شده و زمانه به خاطر صدای نیرومند تو ناشنوا شده است.
شیر عرین عاجز شده از شوکت یکران تو
باد وزان حیران شده از شولک پران تو
هوش مصنوعی: شیری که در دشت و میدان قدرت دارد، حالا از عظمت و بزرگی تو ناتوان شده و پرواز تو هم او را به حیرت انداخته است.
در هر سپاسی سهم تو در هر دیاری وهم تو
در هر زبانی شکر تو در هر دلی پیمان تو
هوش مصنوعی: در هر جا که شکرگزاری باشد، سهم تو وجود دارد و در هر مکانی که یاد تو باشد، تصور تو هست. در هر زبانی که سخن گفته شود، نام توست و در هر قلبی که دوست داشته باشد، عهد و پیمان تو وجود دارد.
فتح و ظفر بنهاده سر بر ناچخ و شمشیر تو
روح الامین پوشیده پر بر جوشن و خفتان تو
هوش مصنوعی: پیروزی و موفقیت را بر دوش خود نهادهای، مانند فرشتهای که در زیر زره و لباس جنگی تو پنهان شده است.
بس نیست چون رادی کنی زرهای کان با گنج تو
بس نیست چون جولان کنی روی زمین میدان تو
هوش مصنوعی: کافی نیست که فقط به جمعآوری ثروت بپردازی، وقتی که گنج واقعی در وجود خودت نهفته است. همچنین کافی نیست که فقط بر روی زمین جولان کنی، چون میدان واقعی زندگی و تلاش، در درون خودت قرار دارد.
نه دفع باشد نه خطا در رزم پیکان تو را
بنشانده اند اندر قضا گویی مگر پیکان تو
هوش مصنوعی: در میدان جنگ نه تنها دفاع وجود ندارد، بلکه خطایی هم در کار نیست؛ زیرا قضا و قدر به مانند تیر، تو را در جایگاه خاصی قرار دادهاند. گویی تیر تو از پیش تعیین شده است.
رستم به گاه معرکه بسیار دستان ساختی
باشد قوی بازوی تو در معرکه دستان تو
هوش مصنوعی: در زمان جنگ، رستم با دستان قوی خود توانسته است به خوبی در نبردها عمل کند و قدرت او در مبارزات به وضوح قابل مشاهده است.
دعوی شاهان زمین شاها بود معنی تو
از رزم و بزم آمد پدید اندر هنر برهان تو
هوش مصنوعی: شاهان زمین در ادعاهای خود به تو اشاره دارند و شخصیت و ماهیت تو از جنگ و مهمانی آشکار میشود. تو در هنر خود دلیلی و برهانی برای این مدعا هستی.
بازوی تو چون رأی تو دیدار تو چون فعل تو
تیغ تو چون اوهام تو خوی تو چون ایمان تو
هوش مصنوعی: بازوی تو مانند نظر و عقیدهات است، دیدارت مانند اعمال و کارهایت است، تیغات مشابه توهمات و خیالات توست، و خصیصه و ویژگیات همانند ایمان و باور تو است.
در جد و هزل آمد پدید اندر ادب معنی تو
دشوار پیران جهان شاها بود آسان تو
هوش مصنوعی: در بین جدی و شوخی، در ادبیات، مفهوم تو سخت و پیچیده به نظر میرسد، اما برای کهنسالان و افراد بزرگ دنیا، این مسئله ساده و راحت بوده است.
خالی نباشد یک زمان زایل نگردد یک نفس
از بدسگالان بیم تو وز دوستان دستان تو
هوش مصنوعی: هرگز از نگرانی بدخواهان بیخبر نباشی و همچنین از دوستانت که دستت را میگیرند، دور نشوی.
هنگام بزم تو شها پر زر و گوهر شد جهان
از لفظ گوهر بار تو وز دست زر افشان تو
هوش مصنوعی: در زمان برگزاری جشن و جشنواره تو، زمین و آسمان پر از زرق و برق و زیبایی شد. تمام دنیا به خاطر کلام و سخنان زیبا و گرانبهای تو و نیز به خاطر نعمتها و بخششهای تو به جلوهای دلربا تبدیل شد.
فرزانگان در جود تو آزادگان در شکر تو
بر پادشاهان حکم تو بر خسروان فرمان تو
هوش مصنوعی: افراد با دانش و خرد در بخشندگی تو آزادگان در سپاسگزاری تو و بر پادشاهان با حکم تو، بر خسروان با فرمان تو.
یک ذره نبود نیکویی روزی به شادی نگذرد
آن را که در دل بگذرد یک ذره از عصیان تو
هوش مصنوعی: هیچ روزی بدون نیکویی و شادی نمیگذرد، حتی اگر تنها یک ذره از نافرمانی تو در دل باشد.
شاها بگرد اندر جهان تا عالم آبادان شود
چرخی و آبادان شود این عالم از دوران تو
هوش مصنوعی: ای پادشاه، در دنیا بگرد و تلاش کن تا جهان آباد و سرسبز شود، و به خاطر دوران تو، این جهان رونق بگیرد.
بس زود باشد خسروا از نصرت و تایید تو
تا هفت کشور مر تو را گردد چو هندستان تو
هوش مصنوعی: به زودی میبینیم که تو از یاری و حمایت خود به اندازهای بهرهمند خواهی شد که به اندازه هند و سرزمینهای هفتگانه دیگر قدرتمند و مشهور خواهی گردید.
جان عدو از تیغ تو باشد همیشه در فنا
صدآفرین ایزدی هر ساعتی بر جان تو
هوش مصنوعی: جان دشمن همیشه در خطر تیغ توست. هر ساعت بر جان تو، صد بار درود و برکت ایزدی نازل شود.
گیتی همه خرم شده از دولت و اقبال تو
سلطان به تو شاد و جهان بر حشمت سلطان تو
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر خوشبختی و موفقیت تو، ای سلطانی، سرشار از شادی و خرمی شده است. همگان به خاطر مقام و عظمت تو خوشحال هستند و جهان به احترام و بزرگی تو میبالد.
عز و شرف در صدر تو لهو لعب در طبع تو
فتح و ظفر در پیش تو نزل بقا بر خوان تو
هوش مصنوعی: عزت و بزرگواری در وجود تو وجود دارد، سرگرمی و بازیگری در سرشت تو نهفته است. پیروزی و موفقیت در مقابل تو قرار دارد، و نعمتهای باقیمانده بر سفرهات آشکار است.