گنجور

شمارهٔ ۲۷۶ - مرثیت یکی از دوستان

بر عمر خویش گریم یا بر وفات تو
واکنون صفات خویش کنم یا صفات تو
رفتی و هست بر جا از تو ثنای خوب
مردی و زنده مانده ز تو مکرمات تو
دیدی فضای مرگ و برون رفتی از جهان
نادیده چهره تو بنین و بنات تو
خلقی یتیم گشت و جهانی اسیر شد
زین در میان حسرت و قربت ممات تو
گر بسته بود بر تو در خانه تو بود
بر هر کسی گشاده طریق صلات تو
تو ناامید گشتی از عمر خویشتن
نومید شد به هر جا از تو عفاف تو
نالد همی به زاری و گرید همی به درد
آنکس که یافتی صدقات و زکات تو
بر هیچ کس نماند که رحمت نکرده ای
کز رحمت آفرید خداوند ذات تو
مانا که پیش خواست تو را کردگار از آنک
شادی نبود هیچ تو را از حیات تو
خون جگر ز دیده برون افکند همی
مسکین برادر تو سعید از وفات تو
گوید که با که گویم اکنون غمان دل
از که شنید خواهم چون در نکات تو
اندوه من به روی تو بودی گسارده
و آرام یافتی دل من از عظات تو
از مرگ تو به شعر خبر چون کنم که نیست
دشمن ترین خلق جهان جز ثقات تو
جان همچو خون دیده ز دیده براندمی
گر هیچ سود کردی و بودی نجات تو
ایزد عطا دهادت دیدار خویشتن
یکسر کناد عفو همه سیئات تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر عمر خویش گریم یا بر وفات تو
واکنون صفات خویش کنم یا صفات تو
هوش مصنوعی: من در اندوه عمر خود بگریم یا بر مرگ تو، اکنون می‌توانم به صفات خود بپردازم یا به ویژگی‌های تو.
رفتی و هست بر جا از تو ثنای خوب
مردی و زنده مانده ز تو مکرمات تو
هوش مصنوعی: تو رفتی و هنوز از فضایل نیکویی‌هایت یاد می‌شود و برکات و خوبی‌هایت در یادها باقی مانده است.
دیدی فضای مرگ و برون رفتی از جهان
نادیده چهره تو بنین و بنات تو
هوش مصنوعی: تو فضای مرگ را مشاهده کرده‌ای و از دنیای نادیده خارج شده‌ای، چهره تو نمایانگر نسل‌های آینده‌ات است.
خلقی یتیم گشت و جهانی اسیر شد
زین در میان حسرت و قربت ممات تو
هوش مصنوعی: خلق و جهانی به حالت یتیمی و اسیری درآمدند، و در این میان، حسرت و دوری از تو به شدت احساس می‌شود.
گر بسته بود بر تو در خانه تو بود
بر هر کسی گشاده طریق صلات تو
هوش مصنوعی: اگر در خانه‌ات به روی تو بسته باشد، برای هر کسی راهی به سوی نماز و عبادت باز است.
تو ناامید گشتی از عمر خویشتن
نومید شد به هر جا از تو عفاف تو
هوش مصنوعی: تو از زندگی‌ات ناامید شده‌ای و این ناامیدی به دیگران هم سرایت کرده است. عفت و پاکدامنی تو در هر جایی از وجودت قابل مشاهده است.
نالد همی به زاری و گرید همی به درد
آنکس که یافتی صدقات و زکات تو
هوش مصنوعی: آن کسی که صدقات و زکات تو را دریافت کرده، حالا به شدت ناله و زاری می‌کند و از درد رنج می‌برد.
بر هیچ کس نماند که رحمت نکرده ای
کز رحمت آفرید خداوند ذات تو
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیست که از رحمت تو بی‌نصیب مانده باشد، زیرا خداوند تو را با رحمت خود آفریده است.
مانا که پیش خواست تو را کردگار از آنک
شادی نبود هیچ تو را از حیات تو
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خداوند به خاطر خواسته تو زندگی را به تو عطا کرده است، زیرا در زندگی‌ات هیچ شادی نداشتی.
خون جگر ز دیده برون افکند همی
مسکین برادر تو سعید از وفات تو
هوش مصنوعی: مسکین برادر تو سعید از غم فقدان تو اشک و خون دل میریزد.
گوید که با که گویم اکنون غمان دل
از که شنید خواهم چون در نکات تو
هوش مصنوعی: می‌گوید اکنون باید با چه کسی درد دل کنم، که از چه کسی گوش شنوایی دارم، زیرا در نکات و اشاره‌های تو جا دارد که دردهایم را بیان کنم.
اندوه من به روی تو بودی گسارده
و آرام یافتی دل من از عظات تو
هوش مصنوعی: اندوه من به خاطر تو کاهش یافته و احساس آرامش کرده‌ام. دل من از تنبیهات و درس‌های تو آرامش یافته است.
از مرگ تو به شعر خبر چون کنم که نیست
دشمن ترین خلق جهان جز ثقات تو
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم با شعر خبر از مرگ تو بدهم در حالی که هیچ دشمنی خطرناک‌تر از مردان راستین مانند تو وجود ندارد؟
جان همچو خون دیده ز دیده براندمی
گر هیچ سود کردی و بودی نجات تو
هوش مصنوعی: جانم مانند خون از چشمانم بیرون می‌آید، اگر کمترین سودی برای تو در این کار باشد و باعث نجات تو شود.
ایزد عطا دهادت دیدار خویشتن
یکسر کناد عفو همه سیئات تو
هوش مصنوعی: خداوند به تو نظر کند و دستت را بگیرد و همه خطاهایت را ببخشد.