گنجور

شمارهٔ ۲۷۳ - ثنای سیف الدوله محمود

بر من بتافت یار و بتابم ز تاب او
طاقت نماند پیش مرا با عتاب او
این روی پر ز دره و در خوشاب گشت
از آرزوی دره و در خوشاب او
از رشگ آن نقاب که بر روی او رسد
گشت این تن ضعیف چو تار نقاب او
چون نوشم آید ارچه چو زهرم دهد جواب
زیرا که هست بر لب راه جواب او
بربود خواب از من و آنگه بخفت خوش
پیوسته گشت گویی خوابم به خواب او
خوردم شراب عشقش یک ساغر و هنوز
اندر سر منست خمار شراب او
چنگ عقاب زلفش و پرتذرو روی
ایمن رخ تذرو ز چنگ عقاب او
باز سپید روی و غراب سیاه زلف
وز بیم باز او شده لرزان غراب او
داند که هست بسته زلفین او دلم
هر ساعتی فزون کند از پیچ و تاب او
چون زر پخته شد رخ چون سیم خام من
زان آفتاب تابان وز مشک ناب او
گر زر ز آفتاب زیادت شود همی
نقصان چرا شود زرم از آفتاب او
بر عاشق ای نگارین رحمت کن و مسوز
بر آتش فراق دل چون کباب او
شاید که آب او بر توبه شود که هست
زان مجلس شهنشه گیتی مآب او
محمود سیف دولت شاهی که در جهان
شاهنشه ست از همه شاهان خطاب او
هر ملک را اگر چه فراوان بود زمان
محمود شاه باشد مالک رقاب او
شخصش سپهر و خلقش در وی نجوم او
خشمش اثیر و تیرش در وی شهاب او
کفش سحاب و تازه ازو بوستان ملک
زحمت ندید و صاعقه اندر سحاب او
یابد فلک درنگ به وقت درنگ او
گیرد زمین شتاب به گاه شتاب او
باشد هوا گران چو سبک شد عنان او
گردد زمین سبک چو گران شد رکاب او
صافی شدست آب جلالت ز آتشش
افروخته ست آتش هیبت ز آب او
آبست و آتشست حسامش به رزمگاه
روی زمین و چرخ پر از موج و تاب او
در دیده مخالف ملکست سیل او
واندر دل معادی دین التهاب او
هر بقعه ای که مرکب او بسپرد زمینش
گردد گلاب و عنبر آب و تراب او
روید به جای خار شقایق ز عنبرش
باشد به جای سنگ گهر در گلاب او
آثار مهر اوست در آباد این زمین
تأثیر کین اوست چنین در خراب او
کم باد بدسگال وی و باد بر فزون
اقبال و ملک و دولت و عمر و شباب او
چون باغ باد مجلسش آراسته مدام
چون عندلیب و بلبل چنگ و رباب او

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر من بتافت یار و بتابم ز تاب او
طاقت نماند پیش مرا با عتاب او
هوش مصنوعی: دوست به من نگاهی انداخت و من تحت تأثیر آن نگاه نمی‌توانستم تحمل کنم. از عتاب و سرزنش او، دیگر هیچ قدرتی برایم نمانده است.
این روی پر ز دره و در خوشاب گشت
از آرزوی دره و در خوشاب او
هوش مصنوعی: این صورت زیبا به خاطر آرزوی دره و دشت سرسبز خوشاب رنگین شده است.
از رشگ آن نقاب که بر روی او رسد
گشت این تن ضعیف چو تار نقاب او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از حسادت نسبت به زیبایی و ظاهری که بر روی او پنهان شده، بدن ضعیف من مانند نخی که در زیر نقاب او پنهان است، به نظر می‌رسد. به نوعی اشاره به آسیب‌پذیری و ضعف خود در برابر زیبایی و جذابیت آن شخص دارد.
چون نوشم آید ارچه چو زهرم دهد جواب
زیرا که هست بر لب راه جواب او
هوش مصنوعی: هر گاه که نوشیدنی بخواهم، حتی اگر مانند زهر باشد، به آن پاسخ می‌دهم؛ زیرا راهی برای بیان جواب او در لب‌هایم وجود دارد.
بربود خواب از من و آنگه بخفت خوش
پیوسته گشت گویی خوابم به خواب او
هوش مصنوعی: خواب از من رفت و او به خواب رفت. پس از آن، احساس می‌کنم که خواب من به خواب او پیوسته است و این دو خواب به هم مرتبط شده‌اند.
خوردم شراب عشقش یک ساغر و هنوز
اندر سر منست خمار شراب او
هوش مصنوعی: من یک پیمانه از شراب عشقش نوشیدم و هنوز حالت مستی و سرخوشی آن در وجود من باقی مانده است.
چنگ عقاب زلفش و پرتذرو روی
ایمن رخ تذرو ز چنگ عقاب او
هوش مصنوعی: عقاب زلف او را می‌گیرد و چهره‌ی ایمنش هم در چنگ عقاب اوست.
باز سپید روی و غراب سیاه زلف
وز بیم باز او شده لرزان غراب او
هوش مصنوعی: قناری سپید برمی‌گردد و با دقت به زلف‌های سیاه و زیبای گنجشک نگاه می‌کند و از ترس زیبایی او به خود می‌لرزد.
داند که هست بسته زلفین او دلم
هر ساعتی فزون کند از پیچ و تاب او
هوش مصنوعی: او می‌داند که قلب من به خاطر زلف‌های پیچیده‌اش همیشه در حال تپش و شیدایی است و این عشق هر لحظه بیشتر می‌شود.
چون زر پخته شد رخ چون سیم خام من
زان آفتاب تابان وز مشک ناب او
هوش مصنوعی: هنگامی که طلا به حالت پخته و آماده در می‌آید، چهره‌ام همچون نقره‌ای ناچیز و خام به نظر می‌رسد، به خاطر تابش آفتاب درخشان و بوی خوش عطر ناب.
گر زر ز آفتاب زیادت شود همی
نقصان چرا شود زرم از آفتاب او
هوش مصنوعی: اگر طلا از تابش آفتاب بیشتر شود، چرا ارزش آن از تابش آفتاب کم نمی‌شود؟
بر عاشق ای نگارین رحمت کن و مسوز
بر آتش فراق دل چون کباب او
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا، بر عاشق خود رحم کن و مانند آتش فراق که دل او را کباب می‌کند، او را نسوزان.
شاید که آب او بر توبه شود که هست
زان مجلس شهنشه گیتی مآب او
هوش مصنوعی: ممکن است که آب او باعث بشود که توبه‌ام را بشکنم، زیرا او از آن مجلسی است که شاهان دنیا در آن حضور دارند.
محمود سیف دولت شاهی که در جهان
شاهنشه ست از همه شاهان خطاب او
هوش مصنوعی: محمود، فرمانروای قدرت و عظمت سلطنت که در این دنیا به عنوان بزرگ‌ترین شاه شناخته می‌شود، از همه پادشاهان به او خطاب می‌شود.
هر ملک را اگر چه فراوان بود زمان
محمود شاه باشد مالک رقاب او
هوش مصنوعی: هرچند ممکن است در هر سرزمینی افراد زیادی وجود داشته باشند، اما در زمان محمود شاه، اداره و کنترل همه آن سرزمین‌ها تحت فرمان او خواهد بود.
شخصش سپهر و خلقش در وی نجوم او
خشمش اثیر و تیرش در وی شهاب او
هوش مصنوعی: شخصیت او مانند آسمان و صورتش پر از ستاره است. خشم او مانند نیرویی قوی و حملاتش همانند شهاب‌سنگ می‌باشد.
کفش سحاب و تازه ازو بوستان ملک
زحمت ندید و صاعقه اندر سحاب او
هوش مصنوعی: باران به زمین می‌افتد و باغی سرسبز و پرگل می‌سازد، بدون اینکه کسی زحمتی در پرورش آن کشیده باشد، اما در دل ابرها، طوفان و رعد و برق نیز وجود دارد.
یابد فلک درنگ به وقت درنگ او
گیرد زمین شتاب به گاه شتاب او
هوش مصنوعی: زمانی که او لحظه‌ای مکث کند، حتی آسمان هم در آن لحظه آرام می‌گیرد و وقتی که او به حرکت در می‌آید، زمین هم به سوی جلو شتاب می‌گیرد.
باشد هوا گران چو سبک شد عنان او
گردد زمین سبک چو گران شد رکاب او
هوش مصنوعی: زمانی که هوا سنگین و دشوار می‌شود، نفس‌ها و حرکت‌ها نیز راحت‌تر خواهند شد و زمانی که نفس‌ها سنگین و مشکل می‌شود، زمین نیز به‌گونه‌ای احساس سنگینی می‌کند.
صافی شدست آب جلالت ز آتشش
افروخته ست آتش هیبت ز آب او
هوش مصنوعی: آب جلالت به واسطه آتش تو صاف و زلال شده و آتش هیبت تو نیز از آب تو شعله‌ور گردیده است.
آبست و آتشست حسامش به رزمگاه
روی زمین و چرخ پر از موج و تاب او
هوش مصنوعی: حسام در میدان نبرد همچون آب و آتش عمل می‌کند، به‌گونه‌ای که زمین و آسمان همواره در جنبش و نوسان هستند.
در دیده مخالف ملکست سیل او
واندر دل معادی دین التهاب او
هوش مصنوعی: چشمان دیگران تو را همچون سیلاب می‌بیند و در دل معادی، شعله‌های عشق و احساس تو شعله‌ور است.
هر بقعه ای که مرکب او بسپرد زمینش
گردد گلاب و عنبر آب و تراب او
هوش مصنوعی: هر مکانی که وجود او را به خود بگیرد، خاک آنجا تبدیل به گلاب و عطر خوشبو می‌شود، و آب و خاکش به بهترین شکل درآمده و زیبا و معطر می‌گردد.
روید به جای خار شقایق ز عنبرش
باشد به جای سنگ گهر در گلاب او
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی از طبیعت اشاره شده است. به جای خار که درد و تلخی دارد، شقایق با عطر خوشش رشد می‌کند و در جای سنگ که سخت و بی‌احساس است، مروارید در گلابی خوشبو قرار دارد. این بیان نشان‌دهنده‌ی زیبایی و لطافت زیبایی‌هاست که در مقام نازک و لطیف خود، آرامش و شادی را به ارمغان می‌آورد.
آثار مهر اوست در آباد این زمین
تأثیر کین اوست چنین در خراب او
هوش مصنوعی: آثار محبت و عشق او در سرسبزی و آبادانی این سرزمین نمایان است، و نتیجه‌ی خشم و کینه‌اش نیز سبب ویرانی و خرابی آن می‌شود.
کم باد بدسگال وی و باد بر فزون
اقبال و ملک و دولت و عمر و شباب او
هوش مصنوعی: او از بدشانسی و بدگمانی رنج می‌برد و بر خلاف او، خوشبختی، قدرت، ثروت، عمر و جوانی به دیگران رو کرده است.
چون باغ باد مجلسش آراسته مدام
چون عندلیب و بلبل چنگ و رباب او
هوش مصنوعی: مجلس او همیشه مانند باغی زیبا و دلنشین است و همچون بلبل و عندلیب، آهنگ و نغمه‌ای از چنگ و رباب در آن جاری است.