شمارهٔ ۲۶۴ - درود بر خواجه احمد بن حسن
شاد باش ای زمانه ریمن
بکن آنچ آید از تو در هر فن
تن اگر روی گرددم بگداز
پشت اگر سنگ گرددم بشکن
گر بنایی برآیدم بشکوب
ور نهالی ببالدم بر کن
هر که افتاد برکشش در وقت
من چو برخاستم مرا بفکن
بازم اندر بلایی افکندی
که کشیدن نمی تواند تن
اندر آن خانه ام که از تنگی
نجهدم باد هیچ پیرامن
که ز تنگی اگر شوم دلتنگ
نتوانم درید پیراهن
نور مهتاب و آفتاب همی
به شب و روز بینم از روزن
ترسم از بس که دید تاریکی
اندرین حبس چشم روشن من
دید نتوانم ار خلاص بود
همچو خفاش چشمه روشن
بند من گشت از آنچه نسبت کرد
از دل دلربای من آهن
زان کنون همچو بچگان عزیز
دارمش زیر سایه دامن
اگر از من به حیله ببریدند
این همه دوستان عهد شکن
چه سبب را فرو گذاشت مرا
خواجه سید رئیس ابن حسن
آنکه از نوبهاری رادی او
به خزان رست در جهان سوسن
آنکه دانش بدو نموده هنر
وانکه دانا ازو گشاده سخن
ای بزرگی و فضل را ماوی
وی کریمی و جود را مسکن
نه چو لفظ تو در دریا بار
نه چو کف تو ابر در بهمن
هر جوادی به نزد تو سفله
هر فصیحی به نزد او الکن
تا همی مهر بردمد به فلک
تا همی سرو بر جهد ز چمن
در جهان دوستکام بادی تو
که شدم من به کامه دشمن
بر تو نالم همی معونت کن
مر مرا از زمانه ریمن
باد جفت تو دولت میمون
باد یار تو ایزد ذوالمن
شمارهٔ ۲۶۳ - مدیح سیف الدوله محمود: ای تو را خوانده صنیع خود امیرالمؤمنینشمارهٔ ۲۶۵ - مدح شیرزاد: راست کن طارم کاراسته شد گلشن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاد باش ای زمانه ریمن
بکن آنچ آید از تو در هر فن
هوش مصنوعی: زمانه، خوش باش و هر چه که از تو در هر کار به دست میآید، انجام بده.
تن اگر روی گرددم بگداز
پشت اگر سنگ گرددم بشکن
هوش مصنوعی: اگر از چیزی روی برگردانم، به آن آسیب میزنم و اگر از چیزی سختی و استحکام داشته باشم، به آن ضربه میزنم و آن را میشکنم.
گر بنایی برآیدم بشکوب
ور نهالی ببالدم بر کن
هوش مصنوعی: اگر بنا و سازهای درست کردهام، آن را ویران کن و اگر درختی میکارد، آن را بپروران.
هر که افتاد برکشش در وقت
من چو برخاستم مرا بفکن
هوش مصنوعی: هر کسی که در زمان من به من نزدیک شد و سپس از من دور شد، به محض اینکه برخاستم، او را به زمین میزنم.
بازم اندر بلایی افکندی
که کشیدن نمی تواند تن
هوش مصنوعی: باز هم در مصیبتی گرفتار شدم که تحمل آن از عهدهام خارج است.
اندر آن خانه ام که از تنگی
نجهدم باد هیچ پیرامن
هوش مصنوعی: در آن خانهای هستم که به قدری تنگ است که حتی نسیمی هم نمیتواند دور و برم بچرخد.
که ز تنگی اگر شوم دلتنگ
نتوانم درید پیراهن
هوش مصنوعی: اگر از شدت تنگی و ناراحتی دلتنگ شوم، نمیتوانم پیراهنم را پاره کنم.
نور مهتاب و آفتاب همی
به شب و روز بینم از روزن
هوش مصنوعی: نور مهتاب و آفتاب را در شب و روز از پنجره میبینم.
ترسم از بس که دید تاریکی
اندرین حبس چشم روشن من
هوش مصنوعی: میترسم از اینکه در این حبس، تاریکی چشمان روشنم را ببیند و بگیرد.
دید نتوانم ار خلاص بود
همچو خفاش چشمه روشن
هوش مصنوعی: من نمیتوانم ببینم که اگر خلاص شوم، چگونه میتوانم مانند خفاشی که در روشنایی چشمه است، بمانم.
بند من گشت از آنچه نسبت کرد
از دل دلربای من آهن
هوش مصنوعی: بند من به خاطر آنچه که معشوقهام از دل پرجذبهام گفت، شکل گرفت.
زان کنون همچو بچگان عزیز
دارمش زیر سایه دامن
هوش مصنوعی: از آن زمان به بعد، او را همچون فرزندان عزیزم تحت حمایت و مراقبت خود قرار دادهام.
اگر از من به حیله ببریدند
این همه دوستان عهد شکن
هوش مصنوعی: اگر دوستانم به قصد فریب و نیرنگ از من دور شوند، برایم این موضوع چندان مهم نیست.
چه سبب را فرو گذاشت مرا
خواجه سید رئیس ابن حسن
هوش مصنوعی: چرا خواجه سید رئیس ابن حسن به من بیتوجهی کرد و مرا رها ساخت؟
آنکه از نوبهاری رادی او
به خزان رست در جهان سوسن
هوش مصنوعی: کسی که از زندگی پر نشاط و تازه بهاری لذت میبرد، در دنیای خود همچون گل سوسن، با وجود خزان و سختیها همواره زنده و زیبا خواهد ماند.
آنکه دانش بدو نموده هنر
وانکه دانا ازو گشاده سخن
هوش مصنوعی: کسی که از علم بهرهمند شده، هنری به دست آورده است و کسی که دانا است، از او سخنهای گرانبهایی میشنود.
ای بزرگی و فضل را ماوی
وی کریمی و جود را مسکن
هوش مصنوعی: تو دارندهی بزرگی و فضیلت هستی و بهسان مأوایی برای این ویژگیها به حساب میآیی، همچنین کرامت و generosity تو منزلت و مکان خاصی دارند.
نه چو لفظ تو در دریا بار
نه چو کف تو ابر در بهمن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان نباید مانند واژهای در دریا یا مانند کف روی ابر باشد، بلکه باید به گونهای باشد که در عمق و پایداری دنیای واقعی خود را اثبات کند. آنچه برای بیان کردن و وجود داشتن اهمیت دارد، عمق و اعتبار است نه سطحی بودن و بیثباتی.
هر جوادی به نزد تو سفله
هر فصیحی به نزد او الکن
هوش مصنوعی: هر شخصی با قدرت و معنویتی در کنار تو، بیاهمیت به نظر میرسد، و هر کسی که در گفتوگو مهارت دارد، در کنار او ناتوان است.
تا همی مهر بردمد به فلک
تا همی سرو بر جهد ز چمن
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و محبت در دلها زنده است و زیبایی و جوانی از میان نرود، زندگی ادامه دارد و طبیعت همچنان به شکوفایی خود ادامه میدهد.
در جهان دوستکام بادی تو
که شدم من به کامه دشمن
هوش مصنوعی: زمانی که من به محبت دوستان خویش دست یافتم، گرفتار دشمنی شدم.
بر تو نالم همی معونت کن
مر مرا از زمانه ریمن
هوش مصنوعی: من به تو شکایت میکنم و از تو میخواهم که مرا از این زمانه ناامید و بدبخت نجات دهی.
باد جفت تو دولت میمون
باد یار تو ایزد ذوالمن
هوش مصنوعی: باد جفت تو به تو خوشی و prosperity دهد و یار تو مانند ایزد بزرگ باشد.