شمارهٔ ۲۴۹ - هم در مدح آن بزرگ
فراخت رایت ملک و ملک به علیین
کفایت ثقت الملک طاهربن علی
که قوت تن دادست و شادی دل دین
بهار کرد زمان و بهشت کرد زمین
سپهر قدر بزرگی که بر عدو و ولی
بضر و نفع بگردد همی سپهر آیین
حریم ملک چنان شد ز امن و حشمت او
که بنده وار برد سجده کبک را شاهین
نمونه ای ز فروزنده عفو او فردوس
نشانه ای از گدازنده خشم او سجین
هوای جان بفروزد گرش بتابد مهر
بنای عمر بسوزد گرش بجوشد کین
نه بی ثناش دهد طبع عقل را امکان
نه بی هواش کند شخص روح را تمکین
گمان او دل او را گواهی ندهد
که نه سجل کند او را به وقت علم یقین
به هر سپیده دمی و به هر شبانگاهی
عروس روز که گیتی ازو برد تزیین
ز حرص طلعت او بر زند ز گردون سر
ز شوق خدمت او برنهد به خاک جبین
زهی زدوده و افزوده دین و دولت را
به رأی های صواب و به عزم های متین
هزار جوی گشاده به پیش جود روان
هزار حصن کشیده به پیش ملک حصین
بکرد حشمت تو کار رایت و مرکب
نمود خامه تو فعل خنجر و زوبین
ذکا و ذهن تو در سبق وامق و عذرا
سخا و طبع تو در عشق خسرو و شیرین
در آفرینش اگر مرکبی شدی اقبال
به نام جاه تو بودیش داغ گرد سرین
وگرنه مهر فراوان شدی و این نه رواست
به نقش نام تو زادی ز کان و کوه نگین
درنگ حزم تو در مغز کوه گیرد جای
شتاب عزم تو بر پشت باد بندد زین
اگر بسنجد حلم تو را سپهر کند
ز کوه قافش پا سنگ پله شاهین
دل ولی و عدوی تو را امید و نهیب
که هست اصل حیات و ممات از آن و ازین
همی نوازد چون زیر رود از زخمه
همی شکافد چون مغز سنگ از میتین
اگر نباشد رای تو را سپهر دلیل
وگر نگردد عز تو را ستاره معین
شکسته بینی جرم صحیفه گردون
گسسته یابی عقد طویله پروین
به قبض و بسط ممالک ندید چون تو ثقه
بحل و عقد خزاین نیافت چون تو امین
زبان بخت همی آفرین کند بر تو
که آفرین همه دشمنانت شد نفرین
بدین ثنا که فرستاده ام تو را زیبد
که تو ز خلق گزینی و این ز حسن گزین
معانی هنرت داد فهم را تعلیم
معالی شرفت کرد ذهن را تلقین
به فال اختر سعدست و نور چشمه مهر
به ارج زر عیارست و قدر در ثمین
یقین بدانی چون بنگری که در هر بیت
یکانگی به هوای تو کرده شد تضمین
تو شاه محتشمانی و از تو نستاند
عروس خاطر من جز رضای تو کابین
شود به دولت مخصوص اگر شود مخصوص
به گاه انشاد از لفظ تو به یک تحسین
چنان کنم پس ازین مجلس تو در مه دی
که دشت گشته ست اکنون ز ماه فروردین
خدای داند گر آرزو جز این دارم
که در دو دیده کشم خاک حضرت غزنین
ز لفظ و طلعت تو گرددم خوش و روشن
دو گوش صوت نیوش و دو چشم صورت بین
به مجلس تو که پیوسته جای دولت باد
بیان کنم همه احوال خویش غث و سمین
بزرگوارا پشت زمین و روی هوا
به رنگ و بوی دگر شد ز دور چرخ برین
ز باد و ابر نشیب و فراز ساده و کوه
به رنگ دیبه روم است و نقش بیرم چین
چمان تذروان بر فرش های بوقلمون
نوان درختان در حله های حورالعین
به باغ عاشق و معشوق را چو مست شوند
همه شکوفه و سبزه ست بستر و بالین
نثارها ز دل و جان و طبعت آوردند
نشاط و لهو و طرب لاله و گل و نسرین
به شادکامی بنشین و زاده انگور
بخواه و بستان از دست بچه تسکین
به صف و جرم هوا و به بوی مشک تبت
به رنگ چشم خروش و به طبع ماء معین
لطیف باده شادی ز دست لهوستان
لذیذ میوه نهمت ز شاخ دولت چین
ز قدر و قدرت بر تارک سپهر خرام
به فرو بسطت بر دیده زمانه نشین
همه سیادت و رز و همه سخاوت کن
همه سعادت یاب و همه جلالت بین
مخالف تو ز آفت چو باد سرگردان
منازع تو ز انده چو آب رخ پرچین
ز من ثنا و ز لفظ ممیزان احسنت
ز من دعا و ز لفظ مسبحان آمین
شمارهٔ ۲۴۸ - ناله از بند و زندان و مدح ثقة الملک طاهر: مقصور شد مصالح کار جهانیانشمارهٔ ۲۵۰ - در مدح سلطان مسعود: ای چرخ ملک و دولت و سلطان داد و دین
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فراخت رایت ملک و ملک به علیین
کفایت ثقت الملک طاهربن علی
هوش مصنوعی: فراخی پرچم پادشاهی و مقام آن به علّیّین، نشاندهندهی توانایی و استحکام ملک است. طاهربن علی نیز در این زمینه نقش مهمی ایفا میکند.
که قوت تن دادست و شادی دل دین
بهار کرد زمان و بهشت کرد زمین
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی به تأثیرات مثبت و روحافزا اشاره میکند که بهار به زندگی انسانها میآورد. بهار باعث طراوت و شادابی زمین میشود و روح انسان را نیز شاداب میکند. به گونهای که این فصل نویدبخش زندگی و خوشحالی است و زمین را به شکل بهشتی درمیآورد.
سپهر قدر بزرگی که بر عدو و ولی
بضر و نفع بگردد همی سپهر آیین
هوش مصنوعی: آسمان نیکی و بدی که بر دشمن و دوست تأثیر میگذارد، نشاندهنده قوانین زندگی است.
حریم ملک چنان شد ز امن و حشمت او
که بنده وار برد سجده کبک را شاهین
هوش مصنوعی: حریم و قلمرو سلطنت آنچنان امن و با شکوه شد که حتی کبک، به مانند یک بنده، برای شاهین سجده کرد.
نمونه ای ز فروزنده عفو او فردوس
نشانه ای از گدازنده خشم او سجین
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه دو مفهوم عفو و خشم میپردازد. در آن، عفو خداوند به عنوان روشنی و زیبایی توصیف شده است که نشاندهنده بهشت و مقامهای عالیمقام است. در مقابل، خشم او به صورت گرمایی سوزان و دردناک توصیف شده که نماد جهنم و عذاب است. بهنوعی، این بیت به تضاد بین رحمت و قهر الهی اشاره دارد.
هوای جان بفروزد گرش بتابد مهر
بنای عمر بسوزد گرش بجوشد کین
هوش مصنوعی: اگر آتش محبت به جان انسان بتابد، زندگیاش به سرعت میسوزد و اگر احساس کینه در او به جوش بیاید، عذاب و سختی را به همراه خواهد داشت.
نه بی ثناش دهد طبع عقل را امکان
نه بی هواش کند شخص روح را تمکین
هوش مصنوعی: ذهن انسان نمیتواند بدون ستایش او به شکوفایی برسد و روح انسان نیز بدون عشق او به آرامش نمیرسد.
گمان او دل او را گواهی ندهد
که نه سجل کند او را به وقت علم یقین
هوش مصنوعی: انگار دل او از احساساتش خبر نمیدهد و نمیتواند او را در زمان شناخت واقعی تأیید کند.
به هر سپیده دمی و به هر شبانگاهی
عروس روز که گیتی ازو برد تزیین
هوش مصنوعی: هر صبح و هر شب، زیبا و دلربا با سر آغاز روز، دنیا را به زیبایی میآراید.
ز حرص طلعت او بر زند ز گردون سر
ز شوق خدمت او برنهد به خاک جبین
هوش مصنوعی: از شدت میل به زیبایی او، آسمان را به زمین میزند و از اشتیاق خدمت به او، پیشانیام را به خاک میسایم.
زهی زدوده و افزوده دین و دولت را
به رأی های صواب و به عزم های متین
هوش مصنوعی: چقدر شگفتانگیز است که با اندیشههای درست و ارادههای محکم، دین و حکومت را از هر گونه ناملایمتی پاک و تقویت کردهاند.
هزار جوی گشاده به پیش جود روان
هزار حصن کشیده به پیش ملک حصین
هوش مصنوعی: هزاران آبراه در برابر بخشش و generosity به راه افتاده و هزاران قلعه محکم در برای دفاع و حفاظت ساخته شدهاند.
بکرد حشمت تو کار رایت و مرکب
نمود خامه تو فعل خنجر و زوبین
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت تو باعث شده است که پرچم و نشان تو بر افراشته شود و قلم تو هم چون تیغ و نیزه عمل کند.
ذکا و ذهن تو در سبق وامق و عذرا
سخا و طبع تو در عشق خسرو و شیرین
هوش مصنوعی: هوش و ذکاوت تو در عشق و محبت، از داستان وامق و عذرا برتر است و استعداد و طبع تو در عشق، مانند داستان خسرو و شیرین زیبا و دلنشین است.
در آفرینش اگر مرکبی شدی اقبال
به نام جاه تو بودیش داغ گرد سرین
هوش مصنوعی: اگر در آفرینش، تو به نوعی همانند یک اسب باشی، باید بدانی که خوششانسیات به واسطهی نام و مقام تو به وجود آمده و این نشان بر روی پشتات قرار دارد.
وگرنه مهر فراوان شدی و این نه رواست
به نقش نام تو زادی ز کان و کوه نگین
هوش مصنوعی: اگر به مهر و محبت بیش از حد آلوده نشوی، این ناپسند است که نامت را از دل و کوه و سنگ به یاد آورند.
درنگ حزم تو در مغز کوه گیرد جای
شتاب عزم تو بر پشت باد بندد زین
هوش مصنوعی: احتیاط و تدبیر تو به اندازهای عمیق و محکم است که مثل سنگی در دل کوه جا میگیرد، در حالی که اراده و عزم تو مانند باد را به سرعت به حرکت درمیآورد.
اگر بسنجد حلم تو را سپهر کند
ز کوه قافش پا سنگ پله شاهین
هوش مصنوعی: اگر ویژگیهای صبر و بردباری تو را با دقت بسنجند، آنگاه آسمان هم به احترام تو از بلندیهای کوه قاف به پایین میآید و سنگ پلهای برای پرندهای بزرگ مانند شاهین میسازد.
دل ولی و عدوی تو را امید و نهیب
که هست اصل حیات و ممات از آن و ازین
هوش مصنوعی: دل یا دلبر و دوست تو را به امید و تهدید میسازد، زیرا ریشه زندگی و مرگ به آن وابسته است.
همی نوازد چون زیر رود از زخمه
همی شکافد چون مغز سنگ از میتین
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که مانند نوازش لطیف آب که در زیر رودخانه به آرامی حرکت میکند، آسیب و شکافهایی که به وجود میآورد، شبیه به اینکه مغز سنگ را از طریق تیشه و ضربههای مداوم میشکافد، به تدریج و با صبر رخ میدهد. به طور کلی، اشاره دارد به تأثیرات ملایم و مداوم که به مرور زمان باعث تغییر و تحول میشوند.
اگر نباشد رای تو را سپهر دلیل
وگر نگردد عز تو را ستاره معین
هوش مصنوعی: اگر در زندگی ات، نظر و تدبیر تو وجود نداشته باشد، آسمان و ستارهها هم نخواهند توانست به تو کمک کنند و جایگاه و عظمت تو را مشخص کنند.
شکسته بینی جرم صحیفه گردون
گسسته یابی عقد طویله پروین
هوش مصنوعی: اگر به درستی به اطراف خود نگاه کنی و زوایای مختلف زندگی را بررسی کنی، میتوانی واقعیتهای جدیدی را درباره سرنوشت و امور دنیا دریابی.
به قبض و بسط ممالک ندید چون تو ثقه
بحل و عقد خزاین نیافت چون تو امین
هوش مصنوعی: هیچکس را در کنترل و مدیریت کشورها چون تو معتبر و قابل اعتماد نمییابیم، و هیچکس به اندازه تو در نگهداری و امنیت خزانهدار و امین نیست.
زبان بخت همی آفرین کند بر تو
که آفرین همه دشمنانت شد نفرین
هوش مصنوعی: بخت تو همواره برای تو موفقیت و خوشبختی به ارمغان میآورد، در حالی که همه دشمنانت فرونشسته و حسادت میکنند.
بدین ثنا که فرستاده ام تو را زیبد
که تو ز خلق گزینی و این ز حسن گزین
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی ستایش و تقدیر اشاره دارد. گوینده برای شخصی که توصیفش میکند، آرزو میکند که شایسته باشد و انتخابهای خود را از میان مردم بر اساس زیبایی و خوبی انجام دهد. در حقیقت، او بر این باور است که این شخص باید به خاطر ویژگیهای خاصش مورد توجه قرار گیرد و در انتخابهایش دقت کند.
معانی هنرت داد فهم را تعلیم
معالی شرفت کرد ذهن را تلقین
هوش مصنوعی: خلاقیت و هنر تو باعث شد که فهم و درک دیگران بیشتر شود و به زینت و عظمت شخصیت تو افزود.
به فال اختر سعدست و نور چشمه مهر
به ارج زر عیارست و قدر در ثمین
هوش مصنوعی: سرنوشت خوش و خوبی برای او رقم خورده و نور محبت مانند طلای با ارزش و گرانبهاست و ارزش او در مقام عالی و باارزش قرار دارد.
یقین بدانی چون بنگری که در هر بیت
یکانگی به هوای تو کرده شد تضمین
هوش مصنوعی: وقتی به هر یک از اشعار نگاه میکنی، این را به وضوح احساس میکنی که هر کدام به خاطر تو و به خاطر عشق و توجه تو سروده شدهاند.
تو شاه محتشمانی و از تو نستاند
عروس خاطر من جز رضای تو کابین
هوش مصنوعی: تو بزرگوار و محترم هستی و هیچ کسی جز رضایت تو نمیتواند آرزوی دل من را برآورده کند.
شود به دولت مخصوص اگر شود مخصوص
به گاه انشاد از لفظ تو به یک تحسین
هوش مصنوعی: اگر کسی به سعادت و خوشبختی خاصی دست یابد، این خوشبختی میتواند در زمان بیان کلمات شیرین و تحسینآمیز او ظهور کند.
چنان کنم پس ازین مجلس تو در مه دی
که دشت گشته ست اکنون ز ماه فروردین
هوش مصنوعی: بعد از این در این مجالس، من طوری رفتار میکنم که مانند مه دی (سخاوتمند و خوشحال) به نظر برسم، چرا که اکنون دشت شاداب و سرسبز شده است و بهار در آن جلوه میکند.
خدای داند گر آرزو جز این دارم
که در دو دیده کشم خاک حضرت غزنین
هوش مصنوعی: خدا میداند اگر آرزوئی دارم، تنها این است که خاک غزنین را با چشمانم ببینم.
ز لفظ و طلعت تو گرددم خوش و روشن
دو گوش صوت نیوش و دو چشم صورت بین
هوش مصنوعی: من از کلام و چهرهات خوشحال و روشن میشوم، دو گوشم شنوندهی صدای توست و دو چشمم به تماشای زیباییات نگاه میکند.
به مجلس تو که پیوسته جای دولت باد
بیان کنم همه احوال خویش غث و سمین
هوش مصنوعی: به مجلس تو که همیشه مکانی پر از سعادت و خوشی است، قرار است همهی حالتهایم، چه خوب و چه بد، را برایت بگویم.
بزرگوارا پشت زمین و روی هوا
به رنگ و بوی دگر شد ز دور چرخ برین
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، پشت زمین و بالای آسمان به رنگ و بوی دیگری تغییر کرده است که از دور به نظر میرسد.
ز باد و ابر نشیب و فراز ساده و کوه
به رنگ دیبه روم است و نقش بیرم چین
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مناظر طبیعی و زیباییهای آن میپردازد. به نظر میرسد که شاعر از تغییرات جوی مثل باد و ابر و همچنین از ویژگیهای مختلف زمین مانند کوهها صحبت میکند. زیبایی این منظره به گونهای است که رنگ و نقش آن به دیبه، پارچهای زیبا و نرم، شبیه است. به طور کلی، جمله احساس شگفتی و تحسین نسبت به طبیعت را منتقل میکند.
چمان تذروان بر فرش های بوقلمون
نوان درختان در حله های حورالعین
هوش مصنوعی: درختان سرسبز و زیبا در کنار فرشهای رنگارنگ و خوش نقش و نگار به نمایش درآمدهاند. زیبایی این منظره و لطافت آن به گونهای است که آن را به حورالعین تشبیه کردهاند، جایی شاداب و دلربا.
به باغ عاشق و معشوق را چو مست شوند
همه شکوفه و سبزه ست بستر و بالین
هوش مصنوعی: وقتی عاشق و معشوق در باغ حضور دارند و حالت سرخوشی و شیدایی را تجربه میکنند، تمامی گلها و سبزهها به مانند تخت و بالینی برای آنها تبدیل میشوند.
نثارها ز دل و جان و طبعت آوردند
نشاط و لهو و طرب لاله و گل و نسرین
هوش مصنوعی: آنها با دل و جان و طبع خود شادی و سرور را به همراه آوردند، مانند لاله، گل و نسرین که نشاط و لذت را به ارمغان میآورند.
به شادکامی بنشین و زاده انگور
بخواه و بستان از دست بچه تسکین
هوش مصنوعی: به خوشحالی و شادی مشغول باش و از میوه انگور بخواه و از کودک خواستههای آرامشبخش بگیر.
به صف و جرم هوا و به بوی مشک تبت
به رنگ چشم خروش و به طبع ماء معین
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیباییهای طبیعت و تأثیر آن بر حواس انسان میپردازد. به صفا و زیبایی آسمان و عطر خوش مشک اشاره میکند و رنگ چشمها را با شادابی و شور زندگی مقایسه میکند. همچنین به روانی و طراوت آب اشاره دارد که نشاندهنده زنده بودن و شادابی است. در کل، این تصویرها حس زیبایی، طراوت و زندگی را منتقل میکند.
لطیف باده شادی ز دست لهوستان
لذیذ میوه نهمت ز شاخ دولت چین
هوش مصنوعی: بادهای خوشمزه و دلپذیر از لحظات شاد و لذتبخش به من میرسد، و میوههای شیرینی که به تو تعلق دارد را از درخت خوشبختی و نعمت چین میچینم.
ز قدر و قدرت بر تارک سپهر خرام
به فرو بسطت بر دیده زمانه نشین
هوش مصنوعی: از مقام و اقتداری که داری، بر بالای آسمانها با آرامش قدم بزن و بر چشمان زمان بنشین.
همه سیادت و رز و همه سخاوت کن
همه سعادت یاب و همه جلالت بین
هوش مصنوعی: تمام بزرگی و ریشهداری را به نمایش بگذار و تمام بخشندگیها را در خود جمع کن. همه خوبیها را به دست آور و عظمت و شکوه را مشاهده کن.
مخالف تو ز آفت چو باد سرگردان
منازع تو ز انده چو آب رخ پرچین
هوش مصنوعی: دشمنی مانند باد، بیهدف و سرگردان است و غم تو مانند آبی است که چهرهاش چین و چروک دارد.
ز من ثنا و ز لفظ ممیزان احسنت
ز من دعا و ز لفظ مسبحان آمین
هوش مصنوعی: از من ستایش و سخن نیکو میشنوی، از من دعا و کلمات مقدس را میگویی.