گنجور

شمارهٔ ۲۴۵ - اندرز و تنبیه

تا بود شخص آدمی را جان
نبود حرص را قیاس و کران
چون تامل کنی نبینی هیچ
شره بیر کم ز حرص جوان
گر بیندیشدی ز آخر کار
از بد و نیک گنبد گردان
نه نهالی نشاندی به زمین
نه بنایی برآردی به جهان
جمله کون و فساد عالم را
چرخ کردست ناگزیر ضمان
روز را در پی است ظلمت شب
سود را در پس است بیم زیان
از پس یکدگر همی آرد
گه زمستان و گاه تابستان
به چنین پوشش و چنین دیوار
احتیاجی نباشدش زینسان
گر به گرما نتابدی خورشید
ور به سرما نباردی باران
رنج گرما و شدت سرما
چون مسلط شدست بر گیهان
آدمی را چه چاره از جاییست
که بدو بی گزند دارد جان
از سرانجام هیچ یاد مکن
که معینست عیش را نسیان
کز پس تو نشست خلق شود
این همه خانه و همه بستان
عاقبت گر به پیش چشم آرند
کس نیابد مزه ز آب و ز نان
وز ز ویران شدن براندیشند
نکنند ایچ موضع آبادان
از درختان دیگران برچین
وز پی دیگران درخت نشان
در بناهای مردمان بنشین
داد شادی و خرمی بستان
شکر و منت خدای عالم را
که مرا داد از هنر چندان
که همه مردمان همی گویند
به همه گیتی آشکار و نهان
سعد مسعود راهمان دادست
از براعت که سعد را سلمان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا بود شخص آدمی را جان
نبود حرص را قیاس و کران
هوش مصنوعی: تا زمانی که آدمی جان داشته باشد، حرص و طمع او محدود و مشخص نیست.
چون تامل کنی نبینی هیچ
شره بیر کم ز حرص جوان
هوش مصنوعی: وقتی به موضوعی خوب فکر کنی، متوجه می‌شوی که هیچ کمبودی در احساسات و آرزوهای جوانان نیست و این حسادت و حرص آنها را کمتر نشان می‌دهد.
گر بیندیشدی ز آخر کار
از بد و نیک گنبد گردان
هوش مصنوعی: اگر به عاقبت کارهای خوب و بد فکر می‌کردی، مانند دوران گذرای زندگی.
نه نهالی نشاندی به زمین
نه بنایی برآردی به جهان
هوش مصنوعی: نه نهالی را در زمین کاشتی و نه بنایی را در این دنیا ساخته‌ای.
جمله کون و فساد عالم را
چرخ کردست ناگزیر ضمان
هوش مصنوعی: تمام موجودات و تغییرات جهان به گردشی اجباری وابسته‌اند که نمی‌توان از آن فرار کرد.
روز را در پی است ظلمت شب
سود را در پس است بیم زیان
هوش مصنوعی: روز در پی شب تاریک است و هر سودی که به دست می‌آوریم، نگرانی از زیان همواره در کنار آن وجود دارد.
از پس یکدگر همی آرد
گه زمستان و گاه تابستان
هوش مصنوعی: فصل‌ها به ترتیب یکی پس از دیگری می‌آیند؛ گاهی زمستان است و گاهی تابستان.
به چنین پوشش و چنین دیوار
احتیاجی نباشدش زینسان
هوش مصنوعی: به چنین لباسی و به این دیوار نیازی نیست.
گر به گرما نتابدی خورشید
ور به سرما نباردی باران
هوش مصنوعی: اگر خورشید در گرما تابش نکند و باران در سرما نبارد، زندگی به روال خود ادامه نخواهد یافت.
رنج گرما و شدت سرما
چون مسلط شدست بر گیهان
هوش مصنوعی: وقتی گرما و سرما به شدت حاکم شوند و بر دنیا تسلط یابند، رنج و سختی زیادی برای افراد ایجاد می‌کنند.
آدمی را چه چاره از جاییست
که بدو بی گزند دارد جان
هوش مصنوعی: انسان چه کاری می‌تواند انجام دهد وقتی که در جایی باشد که جانش بدون خطر و آسیب باقی بماند؟
از سرانجام هیچ یاد مکن
که معینست عیش را نسیان
هوش مصنوعی: به گذشته‌ها فکر نکن و نگران پایان کار نباش، زیرا شادی را با فراموشی می‌توان تجربه کرد.
کز پس تو نشست خلق شود
این همه خانه و همه بستان
هوش مصنوعی: پس از تو مردم به وجود آمده‌اند و این همه خانه‌ها و باغ‌ها شکل گرفته‌اند.
عاقبت گر به پیش چشم آرند
کس نیابد مزه ز آب و ز نان
هوش مصنوعی: اگر کسی را در پیش چشم به عذاب بکشند، دیگر هیچ کس طعم لذت آب و نان را نمی‌چشد.
وز ز ویران شدن براندیشند
نکنند ایچ موضع آبادان
هوش مصنوعی: اگر درباره ویرانی فکر کنند، هرگز موضعی آباد و سرسبز ایجاد نمی‌شود.
از درختان دیگران برچین
وز پی دیگران درخت نشان
هوش مصنوعی: از میوه‌های دیگران استفاده نکن و به دنبال نشانه‌های دیگران نرو.
در بناهای مردمان بنشین
داد شادی و خرمی بستان
هوش مصنوعی: در ساختمان‌های مردم حضور داشته باش و شادی و خوشحالی را به دست آور.
شکر و منت خدای عالم را
که مرا داد از هنر چندان
هوش مصنوعی: خداوند را سپاس می‌گویم که به من هنر زیادی عطا کرده است.
که همه مردمان همی گویند
به همه گیتی آشکار و نهان
هوش مصنوعی: تمام مردم در دنیا چیزی را به وضوح و به طور پنهان بیان می‌کنند.
سعد مسعود راهمان دادست
از براعت که سعد را سلمان
هوش مصنوعی: سعید را به خاطر مهارتش به موفقیت رسانده‌اند، همانطور که سلمان (علیه‌السلام) سعد را راهنمایی کرده بود.