شمارهٔ ۲۳۲ - هم در ستایش او
بگذشت ز پیش من نگار من
با موی سمور و باخز ادکن
تابنده ز موی روی چون ماهش
چونانکه مه از میانه خرمن
چون سرو و به سرو بر مه و زهره
چون ماه و به ماه بر گل و سوسن
آن روشن و تیره عارض و زلفش
چون روی پری و رای اهریمن
بر بسته میان و در زده ناوک
بگشاده عنان و در چده دامن
گفتم که بکش عنان مکن تندی
ای تند سوار کره توسن
ای جعد تو بر شکسته چون زلفت
چون جعد و چو زلف عهد من مشکن
ای سوخته بر تو خاصه و عامه
وی شیفته گشته بر تو مرد و زن
شایسته تری ز عقلم اندر سر
بایسته تری ز جانم اندر تن
بفشان سر آن دو زلف را از گرد
وان گرد درین دو دیده بپراکن
تا دیده تیره گشته از گریه
از گرد دو زلف تو شود روشن
گفتا که سر دو زلف نفشانم
مشک است و عبیر بر دو زلف من
گرد سپه شهنشه غازی
محمود شه یگانه در هر فن
آن بار خدای خاتم و خنجر
آن بار خدای یاره و گرزن
ای آنکه به گاه کوشش و بخشش
دشمن مالی و مال را دشمن
ببنند نبشته ناصح و حاسد
بر کلک و حسام دیده معدن
آن در مجلس بر آنکه لانیأس
وین در میدان بر اینکه لاتأمن
ای بیژن روزگار و از سهمت
بر دشمن تو جهان چه بیژن
آبستن شدن به فتح ها تیغت
پیداست نشان روی آبستن
آنک بنگر ز روی او یکسر
کارام نماندش گه زادن
تا دسته چتر و ناچخت شاها
از چندان کرده اند و از چندن
اینجا ز نهیب زرد چون شمشاد
آنجا ز نشاط سرخ چون روین
ای شاه جهان تو بندگان داری
چون رستم و طوس و بیژن و قارن
لشکر کش و قلعه گیر و دشمن کش
پیل افکن و شاه گیر و شیر اوژن
تا هر ساعت یکی تو را بنده
فتحی آرد تو را زهر معدن
آن کس که برون نهد ز خطت سر
وز امر و مثال تو کشد گردن
بندی گردد رکاب بر پایش
طوقی گرددش جیب پیراهن
چون آهن و سنگ سوخته بادا
دشمنت بر آتش غم و شیون
جفت تو همیشه دولت عالی
یار تو همیشه ایزد ذوالمن
این شعر بدان طریق گفتم من
«کای فتنه برزن آستین برزن »
شمارهٔ ۲۳۱ - وصف بهار و مدح آن شهریار: مقدمه چو درآمد ز لشگر نیسانشمارهٔ ۲۳۳ - هم در مدح او و تفاخر به فضائل خویش: دوش تا صبحدم همه شب من
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بگذشت ز پیش من نگار من
با موی سمور و باخز ادکن
هوش مصنوعی: معشوق من با موهایی همچون سمور و در لباسی زیبا از کنار من گذشت.
تابنده ز موی روی چون ماهش
چونانکه مه از میانه خرمن
هوش مصنوعی: موهای او مانند تابش ماه، درخشانی خاصی دارد، درست مثل نور مه که از میان دانههای گندم میتابد.
چون سرو و به سرو بر مه و زهره
چون ماه و به ماه بر گل و سوسن
هوش مصنوعی: چون درخت سرو، رشید و استوار است، دختران زیبا هم مانند آن سرو بلند و خوش قامت هستند. همچنین، ماه و ستارهها همچون گل و سوسن به زیبایی و جلوهای که دارند، از یکدیگر الهام میگیرند.
آن روشن و تیره عارض و زلفش
چون روی پری و رای اهریمن
هوش مصنوعی: آن چهره زیبا و موهای افشاندنش مانند صورت یک پری است، در حالی که در عین حال ممکن است جنبهای شیطانی هم داشته باشد.
بر بسته میان و در زده ناوک
بگشاده عنان و در چده دامن
هوش مصنوعی: چشم و دل خود را به روی چیزی گشودهام و اکنون درهای جدیدی به روی من باز شده است. من با شجاعت و آزادی به استقبال آن میروم و به زندگی و تجربیات جدید وارد میشوم.
گفتم که بکش عنان مکن تندی
ای تند سوار کره توسن
هوش مصنوعی: به او گفتم که آرام بگیرد و تند نراند، ای سوار چابک بر اسب نیرومند.
ای جعد تو بر شکسته چون زلفت
چون جعد و چو زلف عهد من مشکن
هوش مصنوعی: ای موهای تو مانند زلفهای خوش حالتت، از عهدی که میان ماست نپرهیز و آن را نشکن.
ای سوخته بر تو خاصه و عامه
وی شیفته گشته بر تو مرد و زن
هوش مصنوعی: ای محبوب، چه خاص و چه عام، همه به تو علاقهمند شدهاند و همه، چه مرد و چه زن، به عشق تو مجذوب گردیدهاند.
شایسته تری ز عقلم اندر سر
بایسته تری ز جانم اندر تن
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو از خرد و اندیشهام برتر هستی و همچنین از جان و وجودم با ارزشتر.
بفشان سر آن دو زلف را از گرد
وان گرد درین دو دیده بپراکن
هوش مصنوعی: موهای آن دو زلف را به اطراف پخش کن و این گرد و غبار را در این دو چشم پراکنده نما.
تا دیده تیره گشته از گریه
از گرد دو زلف تو شود روشن
هوش مصنوعی: چشمانم که به خاطر گریهام تار شده، با دیدن دو گوشه زلف تو دوباره روشن میشود.
گفتا که سر دو زلف نفشانم
مشک است و عبیر بر دو زلف من
هوش مصنوعی: او گفت که سر دو زلفش بویی همچون مشک و عطر دارد و بر روی آن دو زلف، عطر افشانی شده است.
گرد سپه شهنشه غازی
محمود شه یگانه در هر فن
هوش مصنوعی: گرد سپه یعنی رهبری نیروهای نظامی و در اینجا به اشاره به شاه محمود غزنوی است که در هر زمینهای مهارت و توانایی زیادی دارد. او مورد تحسین و احترام است و به عنوان یک فرمانده بزرگ شناخته میشود.
آن بار خدای خاتم و خنجر
آن بار خدای یاره و گرزن
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی اشاره به قدرت و عظمت خداوند دارد که با استفاده از نمادهایی چون "خاتم" و "خنجر" به تصویر کشیده شده است. این نمادها میتوانند به مفهوم سلطنت و حفاظت اشاره کنند. در کل، به نقش پرقدرت و تاثیرگذار خداوند در زندگی و رویدادها میپردازد.
ای آنکه به گاه کوشش و بخشش
دشمن مالی و مال را دشمن
هوش مصنوعی: ای کسی که در زمان تلاش و بخشش، دشمنی با مال و ثروت را نادیده میگیری.
ببنند نبشته ناصح و حاسد
بر کلک و حسام دیده معدن
هوش مصنوعی: نوشتهای از یک نصیحتگر و حسود را بر روی قلم و چاقو ببینید که در آن، جوهر وجودی را به تصویر کشیدهاند.
آن در مجلس بر آنکه لانیأس
وین در میدان بر اینکه لاتأمن
هوش مصنوعی: در مجلس، به کسی که ناامید نیست، اشاره میکند و در میدان، به کسی که مورد اعتماد نیست.
ای بیژن روزگار و از سهمت
بر دشمن تو جهان چه بیژن
هوش مصنوعی: ای بیژن! تو نمونهای از دستاوردهای زمانهای و با قدرت و استعدادت، بر دشمنان خود تسلط داری. جهانی که در آن زندگی میکنی، با وجود تو چگونه میتواند بر تو حاکم باشد؟
آبستن شدن به فتح ها تیغت
پیداست نشان روی آبستن
هوش مصنوعی: تیغ تو که نشانهای از پیروزیها را مینماید، به مانند آبستن شدن به فتحها، نمایان است.
آنک بنگر ز روی او یکسر
کارام نماندش گه زادن
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه وقتی به چهره او نگاه میکنی، تمام کارهای من از بین رفته است و دیگر جایی برای شروع دوباره ندارم.
تا دسته چتر و ناچخت شاها
از چندان کرده اند و از چندن
هوش مصنوعی: چرا که چتر را برای خود گرفتهاند و از آن فراتر نرفتهاند، دیگران نیز به همین شکل هستند و به مرزهای خود پایبند ماندهاند.
اینجا ز نهیب زرد چون شمشاد
آنجا ز نشاط سرخ چون روین
هوش مصنوعی: اینجا مانند شمشادی زرد و بیروح است، در حالی که آنجا پر از شادی و سرخی مانند گلهای روئیده است.
ای شاه جهان تو بندگان داری
چون رستم و طوس و بیژن و قارن
هوش مصنوعی: ای شاه جهان، تو در میان بندگانت همانند رستم، طوس، بیژن و قارن، جنگجویانی بزرگ و قهرمان داری.
لشکر کش و قلعه گیر و دشمن کش
پیل افکن و شاه گیر و شیر اوژن
هوش مصنوعی: این عبارت به نوعی به جنگ و نبرد اشاره دارد و به کسی که در میدان جنگ فعال است، دستورات و فعالیتهایی مثل حمله به دشمن، تصرف قلعهها و گرفتن قدرت میدهد. به طور کلی، این متن نشاندهنده حماسه و قدرت در مبارزه و تلاش برای پیروزی است.
تا هر ساعت یکی تو را بنده
فتحی آرد تو را زهر معدن
هوش مصنوعی: هر لحظه یکی از بندگان خدا تو را به فتح و پیروزی میرساند و تو را از بهترین منابع بهرهمند میکند.
آن کس که برون نهد ز خطت سر
وز امر و مثال تو کشد گردن
هوش مصنوعی: کسی که از مرزهای تو فراتر رود و از دستورات و نشانههای تو سرپیچی کند، به خودگیرسوی خود را میکشاند.
بندی گردد رکاب بر پایش
طوقی گرددش جیب پیراهن
هوش مصنوعی: بر پایی او زین میبندند و بر گردنش زنجیری میآویزند، تا این که جیب پیراهنش هم به شکل طوقی درمیآید.
چون آهن و سنگ سوخته بادا
دشمنت بر آتش غم و شیون
هوش مصنوعی: دشمنت همچون آهن و سنگی که در آتش سوخته است، در آتش غم و درد و ناله خواهد بود.
جفت تو همیشه دولت عالی
یار تو همیشه ایزد ذوالمن
هوش مصنوعی: همواره همراه و جفت تو، خوشبختی و سعادت است و یاری تو دائماً از طرف خداوند بزرگ میباشد.
این شعر بدان طریق گفتم من
«کای فتنه برزن آستین برزن »
هوش مصنوعی: من این شعر را به این دلیل گفتم که به تو بگویم ای فتنه، مراقب باش و خود را درگیر ماجرا نکن.