شمارهٔ ۲۲۹ - مدح ارسلان بن مسعود
نگاه کن به بزرگی و جاه این ایوان
که برگذشته به رفعت ز تارک کیوان
نشسته سلطان بر تخت با جمال و کمال
که دور بادا چشم کمال ازین سلطان
ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود
سپهر قدر و قدر رتبت و زمانه توان
به حلم کوه متین و به رأی بدر منیر
به طبع بحر محیط و به قدر چرخ کیان
زمانه دارا اندر زمانه شاهی نیست
که او نخواست ز تیغ تو زینهار و امان
حریم ملک چنان شد ز عدل تو ملکا
که بر رمه به چراگاه گرگ گشت شبان
به پادشاهی بر عدل سود کردی تو
نکرد هرگز بر عدل هیچ شاه زیان
نگاه کردم یک فخر عدل را آنست
که فخر کرد پیمبر به عصر نوشروان
کنون به عصر تو و یاد عصر تو جاوید
هزار فخر نماید همی زمین و زمان
تو پادشاه جهانی و چرخ و گیتی رام
تو شهریار جوانی و ملک و بخت جوان
بوی و بادی صاحبقران درین گیتی
ز خسروان چو تو صاحبقران ندید قران
ز حرص جود تو در کان همی بخندد زر
ز بیم دست تو بر زر همی بگرید کان
خدایگانا گستاخی است اندر شعر
که شاعر آن را نیکو کند به شعر بیان
ملوک فالی کز لفظ شاعران شنوند
خجسته دارند ای زینت ملوک جهان
درین قصیده ز مدحت کرانه کرد رهی
اگر چه مدح تو را طبع او ندید کران
هزار یک ز ثنای تو گفت نتواند
به حسب حال بخواهد همی گشاد زبان
اگر چه پویه غزوت بود چو جد و پدر
ز بهر تقویت دین و نصرت ایمان
نداشت باید در طبع و دل عزیمت هند
بسنده باشد یک ترک تو به هندستان
به بزم ساقی تو هست زاده خاتون
به رزم یاور تو هست بچه خاقان
تهی نباید کردن خزانه از زر و سیم
نباید آورد ای شاه در خزینه زیان
به زر و سیم نباید همی خریدن ترک
دریست سخت گشاده رهیست نیک آسان
چو بندگان همه ترکان چیره دستانند
کشید باید لشکر به غزو ترکستان
چو گشت ویران بوم و بر نتیجه رأی
بکند باید بوم و بر نبیره خان
بهر غنیمت چندان به دستت آید ترک
که بی کرانه سپاهی فرازت آید از آن
به کف گرفتی ملک و تمام داری مرد
یقین شمر که چنین است رسم این گیهان
به مرد ملک بجای و بمال مرد به پای
نگاه داشتن ملک جز چنین نتوان
تو مال داری چندان که هر چه خواهی مرد
به جان ببندد پیش تو روز جنگ میان
اگر که نهمت غزویت هست کار بساز
ز بهر غزو سپاهی چو ابر و باد بران
نه ممتنع بودت غزو اگر نباشد هند
به ترک و روم کش این لشکر و سپاه گران
ربیع ملک شد از عدل وجود تو خرم
چنانکه باغ ربیع از نسیم و از باران
یقین بود که ربیع است تازه ملک تو را
که هیچ وقت نبیند گزند باد خزان
دریغ ربیع نگر تا ربیع شیبانی
چگونه آید با چند خدمت الوان
به کینه بندد و آرد به حضرتت امسال
به رسم خدمت صد زنده پیل مست ژیان
زهدی ها که رسانید و مالها کاورد
یقین بدان که شود ده خزینه آبادان
به بارگه رمه زنده پیل مست آورد
که کوههای دمانند و حصن های روان
دویست مرکب دریا گذار دشت نورد
که گاه کوه رکابند و گاه باد عنان
زمانه پیش تو او را چو دید بسته کمر
چه گفت گفت زهی قدر گوهر شیبان
تو شهریارا کیخسروی به جاه و هنر
ربیع پیش تو مانند رستم دستان
نه هیچ شاه چنین بنده داشت اندر ملک
نه هیچ بنده چنین جاه داشت از اعیان
کنون که نوبت آسایش است و وقت نشاط
به شادکامی بنشین و مطربان بنشان
بنوش باده که بی باده شادکامی نیست
ز شادکامی بی باده کس نداد نشان
جمال دولت بین و بساط فخر سپر
سرای ملک فروز و نهال عدل نشان
به جان و طبع نبید و سماع خواه که هست
نبید قوت طبع و سماع راحت جان
درین مبارک قصر و بدین همایون تخت
هزار سال به پای و هزار سال بمان
زبان گشاده چو مسعود سعد پیش تو باد
هزار شکر سرای و هزار مدحت خوان
شمارهٔ ۲۲۸ - مدح سلطان ابراهیم: شب آخر شد از جهان شب منشمارهٔ ۲۳۰ - مدح سیف الدوله محمود: چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگاه کن به بزرگی و جاه این ایوان
که برگذشته به رفعت ز تارک کیوان
هوش مصنوعی: به عظمت و شکوه این ایوان توجه کن که از بلندای آسمان نیز فراتر رفته است.
نشسته سلطان بر تخت با جمال و کمال
که دور بادا چشم کمال ازین سلطان
هوش مصنوعی: سلطان با زیبایی و کمال بر تخت نشسته، امیدوارم چشمان کمال از این سلطان دور باشد.
ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود
سپهر قدر و قدر رتبت و زمانه توان
هوش مصنوعی: ابوالملوک، یعنی پادشاه بزرگ و برجستهای به نام ارسلان بن مسعود، دارای مقام و موقعیتی عظیم در زمان خود است. او در دنیای سیاست و حکومت از قدرت و نفوذ بالایی برخوردار بوده و در حقیقت نشاندهندهی شکوه و عظمت دوران خودش میباشد.
به حلم کوه متین و به رأی بدر منیر
به طبع بحر محیط و به قدر چرخ کیان
هوش مصنوعی: به صبر و استقامت کوه استوار، و به خرد و اندیشهاش مانند ماه تابان، و به ویژگیهایش شبیه به دریای وسیع، و به بزرگیش همچون افلاک پادشاهی.
زمانه دارا اندر زمانه شاهی نیست
که او نخواست ز تیغ تو زینهار و امان
هوش مصنوعی: در این زمان، هیچ پادشاهی نیست که از قدرت تو بترسد و از تیغ تو به امان نرود.
حریم ملک چنان شد ز عدل تو ملکا
که بر رمه به چراگاه گرگ گشت شبان
هوش مصنوعی: حریم و قلمرو کشور به واسطهی انصاف و عدالت تو به اندازهای امن و با عظمت شد که حتی گرگها هم به رمهها نزدیک شدند و دیگر شبانان نمیتوانند از آنها محافظت کنند.
به پادشاهی بر عدل سود کردی تو
نکرد هرگز بر عدل هیچ شاه زیان
هوش مصنوعی: تو با رعایت انصاف و عدالت به مقام پادشاهی رسیدی، و هیچیک از شاهان پیشین هرگز بر پایه عدالت به تو زیانی نرساندهاند.
نگاه کردم یک فخر عدل را آنست
که فخر کرد پیمبر به عصر نوشروان
هوش مصنوعی: به نگاهی به این موضوع پرداختم که بزرگترین افتخار در عدالت، از آن پیامبر اسلام است که در زمان نوشروان، پادشاه پیشرفته و عادل ایران، به آن افتخار میکرد.
کنون به عصر تو و یاد عصر تو جاوید
هزار فخر نماید همی زمین و زمان
هوش مصنوعی: امروزه به خاطر وجود تو و یاد تو، زمین و زمان به طور جاودانه به افتخار میبالند.
تو پادشاه جهانی و چرخ و گیتی رام
تو شهریار جوانی و ملک و بخت جوان
هوش مصنوعی: تو فرمانروای جهانی و آسمان و زمین در کنترل تو هستند. تو جوانی با شکوه و بخت و سرنوشت نیز در دستان توست.
بوی و بادی صاحبقران درین گیتی
ز خسروان چو تو صاحبقران ندید قران
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچکس به زیبایی و شیوایی تو، که در اوج مقام و ارزش هستی، وجود ندارد. بوی خوش و طراوتی که از وجود تو به مشام میرسد، مانند چیزی نیست که از دیگر فرمانروایان سراغ داشته باشیم.
ز حرص جود تو در کان همی بخندد زر
ز بیم دست تو بر زر همی بگرید کان
هوش مصنوعی: از روی طمع و علاقه به بخشش تو، طلا در دلش شادمانه میخندد و از ترس دستان تو بر روی طلا، گریان و نگران است.
خدایگانا گستاخی است اندر شعر
که شاعر آن را نیکو کند به شعر بیان
هوش مصنوعی: در شعر، جسارت و شجاعت خاصی وجود دارد که شاعر با هنرمندی میتواند آن را به زیبایی بیان کند.
ملوک فالی کز لفظ شاعران شنوند
خجسته دارند ای زینت ملوک جهان
هوش مصنوعی: پادشاهانی که از زبان شاعران بشنوند، خوشبخت خواهند بود؛ ای زینت و زیبایی فرمانروایان جهان.
درین قصیده ز مدحت کرانه کرد رهی
اگر چه مدح تو را طبع او ندید کران
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش و مدح شخصی پرداخته است. اگرچه شاعر احساس میکند که ذات و طبیعت او نتوانسته به خوبی ابعاد شخصیت مورد ستایش را درک کند و به تصویر بکشد، اما هنوز هم تلاش کرده تا از او تمجید کند. به طور کلی، شاعر از محدودیتهای خود آگاه است ولی با این وجود، به ستایش میپردازد.
هزار یک ز ثنای تو گفت نتواند
به حسب حال بخواهد همی گشاد زبان
هوش مصنوعی: زبان هیچ کس نمیتواند به خوبی و زیبایی تو را توصیف کند، زیرا وصف تو فراتر از کلمات است و هر چه بگویم، باز هم کم است.
اگر چه پویه غزوت بود چو جد و پدر
ز بهر تقویت دین و نصرت ایمان
هوش مصنوعی: اگرچه حرکت و تلاش تو مانند جد و پدر است، اما هدف آن تقویت دین و یاری رساندن به ایمان است.
نداشت باید در طبع و دل عزیمت هند
بسنده باشد یک ترک تو به هندستان
هوش مصنوعی: باید در دل و طبیعت خود تصمیمی قاطع داشته باشی، زیرا یک اشاره از تو برای رفتن به سرزمین هند کافی است.
به بزم ساقی تو هست زاده خاتون
به رزم یاور تو هست بچه خاقان
هوش مصنوعی: در محفل میگساری، کسی که به تو خدمت میکند و در کنار توست، فرزند یک بانو بزرگ است و در میدان نبرد نیز، یاور تو فرزندی از یک پادشاه بزرگ است.
تهی نباید کردن خزانه از زر و سیم
نباید آورد ای شاه در خزینه زیان
هوش مصنوعی: خزانه نباید از طلا و نقره خالی باشد، ای شاه، نباید ضرر به خزینه برسد.
به زر و سیم نباید همی خریدن ترک
دریست سخت گشاده رهیست نیک آسان
هوش مصنوعی: نباید به طلا و نقره وابسته شد، چرا که ترک دنیا راهی آسان و آشکار را پیش روی انسان میگذارد.
چو بندگان همه ترکان چیره دستانند
کشید باید لشکر به غزو ترکستان
هوش مصنوعی: اگر تمام بندگان به دست توانای ترکها تسلط پیدا کردهاند، پس باید لشکری برای جنگ با ترکستان آماده کرد.
چو گشت ویران بوم و بر نتیجه رأی
بکند باید بوم و بر نبیره خان
هوش مصنوعی: وقتی که سرزمین و خانه و کاشانه ویران شود و نتیجه تصمیمات بد مشخص گردد، باید از نو به بازسازی و ترمیم بپردازیم.
بهر غنیمت چندان به دستت آید ترک
که بی کرانه سپاهی فرازت آید از آن
هوش مصنوعی: هرگاه فرصت و شانس خوبی نصیبت شود، مانند سپاهیان بینهایتی میباشد که بر تو حملهور میشوند و از آن بهرهمند میشوی.
به کف گرفتی ملک و تمام داری مرد
یقین شمر که چنین است رسم این گیهان
هوش مصنوعی: اگر همه چیز را در دست داری و به شایستگی همه را مدیریت میکنی، باید بدانی که این واقعیتها جزء قواعد این دنیا هستند.
به مرد ملک بجای و بمال مرد به پای
نگاه داشتن ملک جز چنین نتوان
هوش مصنوعی: به مردان قدرت و ثروت نمیتوان تکیه کرد، زیرا تنها با نگهداشتن ملک و دارایی نمیتوان از آنها محافظت کرد.
تو مال داری چندان که هر چه خواهی مرد
به جان ببندد پیش تو روز جنگ میان
هوش مصنوعی: تو ثروتی داری که هر کسی به خاطر آن جان خود را در خطر میاندازد و در روز نبرد، برای تو جانفشانی میکند.
اگر که نهمت غزویت هست کار بساز
ز بهر غزو سپاهی چو ابر و باد بران
هوش مصنوعی: اگر به جنگ فکر میکنی، باید از قبل آماده باشی و نیروهایی را مثل ابر و باد به حرکت درآوری.
نه ممتنع بودت غزو اگر نباشد هند
به ترک و روم کش این لشکر و سپاه گران
هوش مصنوعی: اگر هند و سرزمینهای ترک و روم نبودند، نبرد و جنگ تو نیز غیرممکن نبود. این لشکر و نیروهای بزرگ میتوانستند به راحتی برپا شوند.
ربیع ملک شد از عدل وجود تو خرم
چنانکه باغ ربیع از نسیم و از باران
هوش مصنوعی: بهار به خاطر وجود تو پررونق و شاداب شده است، درست مانند باغی که به خاطر نسیم و باران در فصل بهار سرسبز و خوشبو میشود.
یقین بود که ربیع است تازه ملک تو را
که هیچ وقت نبیند گزند باد خزان
هوش مصنوعی: به وضوح مشخص است که این بهار، نویدبخش و سرسبز است و هرگز شاهد آسیبهای باد پاییزی نخواهی بود.
دریغ ربیع نگر تا ربیع شیبانی
چگونه آید با چند خدمت الوان
هوش مصنوعی: مهم این است که باید به زیباییهای بهار توجه کنیم و ببینیم که بهار شیبانی چطور با رنگها و خدمات متنوع خود میآید.
به کینه بندد و آرد به حضرتت امسال
به رسم خدمت صد زنده پیل مست ژیان
هوش مصنوعی: او با کینه و دشمنی به درگاه تو آمده و امسال به نشانهٔ خدمت، صد فیل زندهٔ مست را به حضور تو میآورد.
زهدی ها که رسانید و مالها کاورد
یقین بدان که شود ده خزینه آبادان
هوش مصنوعی: افرادی که از زندگی مادی گذشتند و مال و ثروت جمع کردند، بدان که چیزهایی خوب و مفیدی را به دست میآورند که به آبادانی و رونق زندگی کمک میکند.
به بارگه رمه زنده پیل مست آورد
که کوههای دمانند و حصن های روان
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از جلال و شکوه یک فیل سخن میگوید که با قدرت و شجاعت خود، بر اثر تأثیرات طبیعت و قوای طبیعتی چون کوهها و دژها، به جلو میراند. این تصویر نمادی از قدرت و عظمت است که نشاندهنده توانمندی و استواری در برابر چالشها و موانع است.
دویست مرکب دریا گذار دشت نورد
که گاه کوه رکابند و گاه باد عنان
هوش مصنوعی: دوست عزیز، این بیت به تصویر کشیدن سفر و ماجراجویی میپردازد. شاعر دربارهٔ دوصد مرکب که در دریا و دشت حرکت میکنند صحبت میکند. این مرکبها گاه بر روی کوهها پیش میروند و گاه در برابر باد، قوهٔ حرکتشان را از دست میدهند. به طور کلی، این تصویر نشاندهندهٔ چالشها و تغییراتی است که در مسیر زندگی و سفر تجربه میشود.
زمانه پیش تو او را چو دید بسته کمر
چه گفت گفت زهی قدر گوهر شیبان
هوش مصنوعی: زمانه وقتی او را در برابر تو دید، بند کمرش را محکم کرد و گفت: "چه خوب که این گوهر گرانبها را داری."
تو شهریارا کیخسروی به جاه و هنر
ربیع پیش تو مانند رستم دستان
هوش مصنوعی: تو ای شهریار، کیخسروی، در مقام و هنر مانند ربیع، در برابر تو مانند رستم دستان میباشند.
نه هیچ شاه چنین بنده داشت اندر ملک
نه هیچ بنده چنین جاه داشت از اعیان
هوش مصنوعی: هیچ پادشاهی در این سرزمین بندهای مانند او نداشته و هیچ بندی هم به این مقام و درجه نرسیده است.
کنون که نوبت آسایش است و وقت نشاط
به شادکامی بنشین و مطربان بنشان
هوش مصنوعی: حالا که زمان خوشی و آرامش فرا رسیده است، به خوشحالی و شادمانی بپرداز و نوازندگان را دعوت کن تا برایت بنوازند.
بنوش باده که بی باده شادکامی نیست
ز شادکامی بی باده کس نداد نشان
هوش مصنوعی: شراب بنوش، چون بدون آن شادی و سرور نخواهی داشت و هیچکس نشانهای از خوشحالی را بدون شراب نداشته است.
جمال دولت بین و بساط فخر سپر
سرای ملک فروز و نهال عدل نشان
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه حکومت، مانند پرچم افتخار، در خانهای که پر از روشنی و درختان عدالت است، به چشم میخورد.
به جان و طبع نبید و سماع خواه که هست
نبید قوت طبع و سماع راحت جان
هوش مصنوعی: به جان و مزاج خود شراب و موسیقی را بخواه، زیرا شراب برای طبع نیرو و موسیقی برای جان آرامش میآورد.
درین مبارک قصر و بدین همایون تخت
هزار سال به پای و هزار سال بمان
هوش مصنوعی: در این قصر خوشبخت و بر این تخت با شکوه، به مدت هزار سال پایدار بمانید و هزار سال دیگر هم ادامه دهید.
زبان گشاده چو مسعود سعد پیش تو باد
هزار شکر سرای و هزار مدحت خوان
هوش مصنوعی: زبان من در برابر تو مانند مسعود سعد باز است، با هزاران شکر و ستایش برای تو.