شمارهٔ ۲۱۴ - در حسب حال خویش و مدح سیف الدوله محمود
کار آنچنان که آید بگذارم
عمر آنچنان که باید بگسارم
دل را ز کار گیتی برگیرم
تن را به حکم ایزد بسپارم
چون نیستم مقیم درین گیتی
خود را عذاب خیره چرا دارم
لیکن ز قوت چاره نمی بینم
گر خواسته نباشد بسیارم
آن را که جانور بود از قوتی
چاره نباشد ایدون پندارم
بر جای خویش ار چه همی گردم
گویی که ای برادر پرگارم
در ظلمت زمانه همی گردم
گویی مگر ستاره سیارم
در کار هر چه بیش همی کوشم
افزون همی نگردد مقدارم
در کشتنم به گرد من اندر شد
پیوسته همچو دایره تیمارم
از عمر خویش سیر شدم هر چند
زان آرزو که دارم ناهارم
بینم همی شماتت بدخواهان
ور نه ز نیستی نبدی عارم
سرم همی بداند بد گویم
من سر خود چگونه نگهدارم
کاین تن چنان ضعیف شد از بس غم
کاندر دلم ببیند اسرارم
پیوسته از نیاز چرا نالم
چندین کزین دو دیده گهربارم
گر دیده ام نبدی بانی
ور من چنین زمانه نشد یارم
ای سیدی نکوست نکوکاری
منت خدای را که نکوکارم
آزار کس نجویم از هر چیز
وز دوستان خویش نیازارم
روزی که راحتی نرسد از من
مر خلق را ز عمر نپندارم
گر هیچ آدمی را بدخواهم
از مردی و مروت بیزارم
در طبع من بدی نبود ایراک
مداح شهریار جهان دارم
محمود سیف دولت و دین شاهی
کاوصاف او بیابی ز اشعارم
سیفی که سیف عدل همی گوید
بزدود سیف دولت زنگارم
شمارهٔ ۲۱۳ - مدح خواجه ابوطاهر: خواجه بوطاهر ای سپهر کرمشمارهٔ ۲۱۵ - ستایش پادشاه: تو را بشارت باد ای خدایگان عجم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کار آنچنان که آید بگذارم
عمر آنچنان که باید بگسارم
هوش مصنوعی: هر کاری را به شیوهای که انجام میشود، رها میکنم و عمرم را به شیوهای که باید، از دست میدهم.
دل را ز کار گیتی برگیرم
تن را به حکم ایزد بسپارم
هوش مصنوعی: دل را از دغدغههای دنیوی رها میکنم و تنم را به دست فرمان خداوند میسپارم.
چون نیستم مقیم درین گیتی
خود را عذاب خیره چرا دارم
هوش مصنوعی: چرا باید خود را عذاب بدهم وقتی که در این دنیا اقامت ندارم و واقعاً اینجا نیستم؟
لیکن ز قوت چاره نمی بینم
گر خواسته نباشد بسیارم
هوش مصنوعی: اما از قدرت و تواناییام چارهای نمیبینم، اگر خواستهای وجود نداشته باشد، هرچقدر که زیاد باشم.
آن را که جانور بود از قوتی
چاره نباشد ایدون پندارم
هوش مصنوعی: هر کس که از قوت و قدرت برخوردار باشد، نمیتواند از چنگ آن رهایی یابد. من این را چنین درک میکنم.
بر جای خویش ار چه همی گردم
گویی که ای برادر پرگارم
هوش مصنوعی: من هرچقدر هم که بخواهم دور و بر خودم بگردم، انگار که در جای خود ثابت ماندهام، مثل پرگاری که نمیتواند از نقطهاش حرکت کند.
در ظلمت زمانه همی گردم
گویی مگر ستاره سیارم
هوش مصنوعی: در تاریکی این زمانه wandering میکنم، انگار که من هم مانند یک ستاره در حال حرکت هستم.
در کار هر چه بیش همی کوشم
افزون همی نگردد مقدارم
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر تلاش میکنم، آنگونه که باید، به ارزش و اعتبارم افزوده نمیشود.
در کشتنم به گرد من اندر شد
پیوسته همچو دایره تیمارم
هوش مصنوعی: در حین اینکه مرا میکشند، درد و رنج به دور من دائماً مثل دایرهای میچرخد.
از عمر خویش سیر شدم هر چند
زان آرزو که دارم ناهارم
هوش مصنوعی: از زندگی خود خسته شدم، هرچند که هنوز آرزوهایی دارم که مرا به جلو میکشانند.
بینم همی شماتت بدخواهان
ور نه ز نیستی نبدی عارم
هوش مصنوعی: من نشانههای بدی و سرزنشهای دشمنان را میبینم، اما از اینکه به خاطر نبودن خودم مورد سرزنش قرار بگیرم، هیچ خجالتی احساس نمیکنم.
سرم همی بداند بد گویم
من سر خود چگونه نگهدارم
هوش مصنوعی: من هر روز با خودم درگیرم و میدانم که چقدر صحبتهای بد و ناگوار بر زبان میآورم. حالا چطور میتوانم خودم را کنترل کنم و از این وضعیت خارج شوم؟
کاین تن چنان ضعیف شد از بس غم
کاندر دلم ببیند اسرارم
هوش مصنوعی: این بدن من به خاطر غمها بسیار ضعیف شده است، چرا که در دل خود اسراری دارد که همیشه آنها را میبیند.
پیوسته از نیاز چرا نالم
چندین کزین دو دیده گهربارم
هوش مصنوعی: همواره چرا از نیاز خود گله کنم، در حالی که از چشمانم گنجینهای از اشک دارم؟
گر دیده ام نبدی بانی
ور من چنین زمانه نشد یارم
هوش مصنوعی: اگر من چیزی نمیدیدم یا از آن آگاه نبودم، اینگونه در این زمان، یاری نمیداشتم.
ای سیدی نکوست نکوکاری
منت خدای را که نکوکارم
هوش مصنوعی: ای سرور من، نیکویی تو به خوبی نمایان است. خدا را شکر که من هم از نیکوکاران هستم.
آزار کس نجویم از هر چیز
وز دوستان خویش نیازارم
هوش مصنوعی: میخواهم کسی را آزار نرسانم و از هیچ چیزی، حتی از دوستانم هم، خواستهای نداشته باشم که موجب ناراحتی آنها شود.
روزی که راحتی نرسد از من
مر خلق را ز عمر نپندارم
هوش مصنوعی: زمانی که نتوانم راحتی را به مردم ارائه دهم، دیگر عمرم را بیمعنا برای خود نمیدانم.
گر هیچ آدمی را بدخواهم
از مردی و مروت بیزارم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به کسی بدی کنم، از مردانگی و جوانمردی بیزار خواهم بود.
در طبع من بدی نبود ایراک
مداح شهریار جهان دارم
هوش مصنوعی: در وجود من هیچ نقصی وجود ندارد، ایراق، زیرا من مداح و ستایشگر بهترین پادشاه جهان هستم.
محمود سیف دولت و دین شاهی
کاوصاف او بیابی ز اشعارم
هوش مصنوعی: ای عزیز، محمود، پادشاهی با فضیلت و حاکمیت، که دین و حکومتش برتری دارد، تو میتوانی اوصاف و ویژگیهای او را از اشعار من بیابی.
سیفی که سیف عدل همی گوید
بزدود سیف دولت زنگارم
هوش مصنوعی: سلاحی که نماد عدالت است، به من میگوید که زنگارهای سلاح قدرت را از بین ببرم.
حاشیه ها
1400/01/07 10:04
پاییز
گزارم صحیح است زیرا گزاردن معنی ادا کردن و انجام دادن می دهد.