شمارهٔ ۲۱۳ - مدح خواجه ابوطاهر
خواجه بوطاهر ای سپهر کرم
کرمت در جهان چو علم علم
می بنازد روان آدم از آنک
چون تویی خاست از بنی آدم
ای ز فضل تو نامدار عرب
وی ز جود تو سرفراز عجم
در جهان کش به سروری دامن
بر فلک نه به افتخار قدم
شد زمستان و نوبهار آمد
تازه شد باز چهره عالم
در هوا نیز باز نزدیکست
که کمان ره به زه کند رستم
گشته از سبزه دشت پر دیبا
شده از لاله کوه پر میرم
بر چمن بارور کند هر شب
شاخ را عون باد و قوت نم
بی گمان روز بنده نو شده است
دل چه داری ز روزگارم دژم
چه نشانی به باغ عزت خار
چه نمانی به جای شادی غم
عیش ناخوش همی کنی به سخط
سود بی خود چرا کشی به ستم
روزگاری چنین تر و تازه
نوبهاری چنین خوش و خرم
می خور و می ده و ببال و بناز
کامجو عیش ران بناز و بچم
اندرین روزگار پر گوهر
اگر امروز مانده ای بر کم
چون گهر سخت روی بفروزی
با جهانی هنر کما اعلم
چون تو کس را که بخت یاری کرد
نعمت و کام در نیابد کم
من به عقل اندرو همی نگرم
که جهان زود گرددت ز خدم
تا ز چرخ و فلک سجود آرند
پیش تو چون شمن به پیش صنم
دشمنان را به عنف کامی کف
دوستان را به لطف و شادی دم
جانستانی چو موسی عمران
جان دهی همچو عیسی مریم
پس ازین نیز هیچ خم ندهد
پشت جاه تو را سپهر به خم
در سر کلک تو کند خسرو
روزی لکر و سپاه و حشم
نزند چرخ جز به حکم تو پی
نزند ابر جز به امر تو دم
شغل هایی به رسم و قاعده ها
بنهی بس به رسم و بس محکم
برگشایی به طبع هر مشکل
بر فروزی برای هر مبهم
همه ارکان سروری را باز
نقش دیبا کنی و مهر درم
بر همه خلق باز بگشاید
در انعام تو کلید نعم
فضل ورزی چو صاحب عباد
مال بخشی چو صاحب مکرم
بخل را در زنی به چشم انگشت
آز را پر کنی به جود شکم
خدمت مادحان دهی به سلف
صله سایلان دهی به سلم
بر نگارد به جای مهر شرف
نام تو بر نگینه خاتم
گه ز مدحت کند زمانه حدیث
گه به جانت خورد سپهر قسم
قصه بخت خود نخوانم نیز
غصه حال خود نگویم هم
هر جراحت که روزگارم کرد
سعی اقبال تو کند مرهم
کانچه گویم همی خبر دهدت
از نهاد و جود کون و عدم
زین سخن ها به گوش حرص شنو
از چو من مادح و چو من محرم
وانچه دیگر کسان تو را گویند
ماهتابست و قصه میرم
تا به باغ ارم زنند مثال
باد بختت به فر باغ ارم
بسته بر همت تو مهر نشان
زده بر دولت تو بخت رقم
با بقای تو کامرانی جفت
با مراد تو شادمانی ضم
شمارهٔ ۲۱۲ - هم در آن موضوع و توسل به خواجه بونصر: شخصی به هزار غم گرفتارمشمارهٔ ۲۱۴ - در حسب حال خویش و مدح سیف الدوله محمود: کار آنچنان که آید بگذارم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجه بوطاهر ای سپهر کرم
کرمت در جهان چو علم علم
هوش مصنوعی: ای خواجه بوطاهر، ای آسمان کرم! کرم تو در جهان مانند علم و دانش است.
می بنازد روان آدم از آنک
چون تویی خاست از بنی آدم
هوش مصنوعی: روح انسان به خاطر وجود تو به خود می بالد، چرا که تو از جنس بشر برخواستی.
ای ز فضل تو نامدار عرب
وی ز جود تو سرفراز عجم
هوش مصنوعی: تو به خاطر فضلت در بین عربها نامی و به خاطر بخششت در میان عجمها سرفراز و برجستهای.
در جهان کش به سروری دامن
بر فلک نه به افتخار قدم
هوش مصنوعی: در این دنیا، برای رسیدن به مقام و عظمت، باید به تلاش و کوشش خود ادامه دهی و فقط به اعتبار و شهرت خود تکیه نکن.
شد زمستان و نوبهار آمد
تازه شد باز چهره عالم
هوش مصنوعی: زمستان تمام شد و بهار تازهای آمد که چهرهی دنیا دوباره جوان و شاداب شده است.
در هوا نیز باز نزدیکست
که کمان ره به زه کند رستم
هوش مصنوعی: در آسمان نیز به زودی کمان به تیر میرسد و رستم به هدف خود نزدیک میشود.
گشته از سبزه دشت پر دیبا
شده از لاله کوه پر میرم
هوش مصنوعی: دشت رنگین و پر از سبزه شده و کوه با لالهها زینت یافته، من نیز در میان این زیباییها قرار دارم.
بر چمن بارور کند هر شب
شاخ را عون باد و قوت نم
هوش مصنوعی: هر شب، نسیم نرم و رطوبت باعث میشود که شاخهها بر چمن سبز و سرزنده رشد کنند.
بی گمان روز بنده نو شده است
دل چه داری ز روزگارم دژم
هوش مصنوعی: بدون شک روزی برای من تازه آغاز شده است؛ پس چه غمی از روزگار ناگوارم داری؟
چه نشانی به باغ عزت خار
چه نمانی به جای شادی غم
هوش مصنوعی: در زندگی، نشانهی بزرگی و موفقیت، گلهای زیبای آن است، اما اگر به غم و اندوه گرفتار شوی، دیگر جایی برای شادی نخواهی داشت.
عیش ناخوش همی کنی به سخط
سود بی خود چرا کشی به ستم
هوش مصنوعی: زندگی ناخوش را با نارضایتی خود سپری میکنی، چرا خودت را به سختی و رنج میاندازی در حالی که به سودی دست نمییابی؟
روزگاری چنین تر و تازه
نوبهاری چنین خوش و خرم
هوش مصنوعی: زمانی بود که همهچیز سرسبز و شاداب بود، و بهار هم چنین زیبا و خوشایند بود.
می خور و می ده و ببال و بناز
کامجو عیش ران بناز و بچم
هوش مصنوعی: بنوش و شادی کن و به خود ببال، از لذتهای زندگی بهره ببر و به آن افتخار کن.
اندرین روزگار پر گوهر
اگر امروز مانده ای بر کم
هوش مصنوعی: در این زمانهی پرارزش، اگر امروز چیزی از دست دادهای، نشان از این است که کمتر از آنچه که شایستهات بوده، وجود دارد.
چون گهر سخت روی بفروزی
با جهانی هنر کما اعلم
هوش مصنوعی: وقتی که تو مانند یک گوهر درخشان و با ارزش درخشانی، هنر خود را به جهان نشان میدهی، به مانند چیزی که من میدانم، تأثیر بزرگی بر دیگران میگذاری.
چون تو کس را که بخت یاری کرد
نعمت و کام در نیابد کم
هوش مصنوعی: وقتی که بخت به کسی یاری کند، هیچ نعمت و خواستهای از او کم نمیشود.
من به عقل اندرو همی نگرم
که جهان زود گرددت ز خدم
هوش مصنوعی: من به عقل خودم مینگرم و میبینم که دنیا به سرعت در حال تغییر است و این تغییرات بسیاری از افراد را تحت تأثیر قرار میدهد.
تا ز چرخ و فلک سجود آرند
پیش تو چون شمن به پیش صنم
هوش مصنوعی: تا زمانی که ستارهها و گردش آسمان برای تو به سجده درآیند، مانند شمنی که برای بت خود سجده میکند.
دشمنان را به عنف کامی کف
دوستان را به لطف و شادی دم
هوش مصنوعی: دشمنان را با زور زیر فشار قرار بده و در عوض دوستانت را با محبت و خوشحالی به سمت خود جذب کن.
جانستانی چو موسی عمران
جان دهی همچو عیسی مریم
هوش مصنوعی: اگر تو همچون موسی، که به فریاد قومش رسید، جان خود را نجات دهی، و مانند عیسی مریم، روح تازهای به دیگران بخشی، ارزش والایی خواهی داشت.
پس ازین نیز هیچ خم ندهد
پشت جاه تو را سپهر به خم
هوش مصنوعی: پس از این دیگر هیچگاه آسمان به خاطر موقعیت و مقام تو خم نخواهد شد.
در سر کلک تو کند خسرو
روزی لکر و سپاه و حشم
هوش مصنوعی: خسرو در دل خود با خیال تو به روزی اتکا میکند و گرد باد و سپاه و لشکرش نیز به خاطر تو شکل میگیرد.
نزند چرخ جز به حکم تو پی
نزند ابر جز به امر تو دم
هوش مصنوعی: چرخ زندگی هیچ حرکتی نمیکند مگر به فرمان تو، و ابر هم جز به اراده تو باران نمیبارد.
شغل هایی به رسم و قاعده ها
بنهی بس به رسم و بس محکم
هوش مصنوعی: شغلهایی که بر اساس اصول و قوانین مشخصی بنا شدهاند، معمولاً با استحکام و قاعدهمندی همراه هستند.
برگشایی به طبع هر مشکل
بر فروزی برای هر مبهم
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که هر مشکلی را با سلیقه و ذوق خود حل کنیم و برای هر موضوعی که مفهومش واضح نیست، روشنایی و وضوح بیاوریم.
همه ارکان سروری را باز
نقش دیبا کنی و مهر درم
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن مقام و رهبری، لازم است که خود را با ویژگیهای شایسته و ظاهری زیبا و قابل توجه تزئین کنی.
بر همه خلق باز بگشاید
در انعام تو کلید نعم
هوش مصنوعی: بر هر موجودی درهای نعمتها و خوبیها را به وسیله لطف و بخشش تو میگشاید.
فضل ورزی چو صاحب عباد
مال بخشی چو صاحب مکرم
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در زندگی بر توفیق و خوبی بیفزایی، باید به دیگران کمک کنی و به آنها نیککی کنی، درست مثل کسی که به دیگران بخشش میکند و نیز مانند کسی که با کرامت و احترام با دیگران رفتار میکند.
بخل را در زنی به چشم انگشت
آز را پر کنی به جود شکم
هوش مصنوعی: اگر دختری بخیل باشد، مانند این است که انگشتت را در کاسهای پر از خوراکیهای خوشمزه کردهباشی، اما او به هیچوجه دوست ندارد چیزی به دیگری بدهد.
خدمت مادحان دهی به سلف
صله سایلان دهی به سلم
هوش مصنوعی: به مدحکنندگان خود خدمت میکنی و به درخواستکنندگان با احترام پاسخ میدهی.
بر نگارد به جای مهر شرف
نام تو بر نگینه خاتم
هوش مصنوعی: به جای اثر مهر و محبت، نام تو را بر روی جواهر خاتم حک میکنم.
گه ز مدحت کند زمانه حدیث
گه به جانت خورد سپهر قسم
هوش مصنوعی: گاهی زمانه از تو تعریف میکند و داستان میسازد، و گاهی به قدری مشکلات بر تو فرود میآید که از شدت برایت سخت میشود.
قصه بخت خود نخوانم نیز
غصه حال خود نگویم هم
هوش مصنوعی: من در مورد سرنوشت خودم داستانی نمیسازم و از وضعیت فعلی خودم هم چیزی نمیگویم.
هر جراحت که روزگارم کرد
سعی اقبال تو کند مرهم
هوش مصنوعی: هر زخم و درد که زندگی برایم به وجود آورد، تلاش اقبال توست که به آن زخمها درمانی بیاورد.
کانچه گویم همی خبر دهدت
از نهاد و جود کون و عدم
هوش مصنوعی: هر چیزی که من میگویم، نشاندهندهی عمق وجود و بخشندگی هستی و عدم است.
زین سخن ها به گوش حرص شنو
از چو من مادح و چو من محرم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از این گفتهها، حرص و طمع را به درستی بشنوی. همچنین اشاره دارد که من کسی هستم که شعر میگویم و به رازهای خاصی آشنا هستم.
وانچه دیگر کسان تو را گویند
ماهتابست و قصه میرم
هوش مصنوعی: دیگران ممکن است به تو بگویند که تو مانند ماه تابانی، اما واقعا موضوع چیز دیگری است.
تا به باغ ارم زنند مثال
باد بختت به فر باغ ارم
هوش مصنوعی: بختت به قدری خوب است که میتواند تو را به مانند باد در باغ ارم رها کند و به شادی و خوشی برساند.
بسته بر همت تو مهر نشان
زده بر دولت تو بخت رقم
هوش مصنوعی: پیشرفت و موفقیت تو به تلاش و ارادهات بستگی دارد و سرنوشت تو به خوبی شکل گرفته است.
با بقای تو کامرانی جفت
با مراد تو شادمانی ضم
هوش مصنوعی: با وجود تو، به خوشبختی و کامیابی دست مییابم و با برآورده شدن آرزوهایم شادمان میشوم.