شمارهٔ ۲۰ - وصف بهار و ستایش سیف الدوله محمود
مگر مشاطه بستان شدند با دو سحاب
که این ببستش پیرایه وان گشاد نقاب
به در و گوهر آراسته پدید آمد
چو نوعروسی در کله از میان حجاب
برآمد ابر به کردار عاشق رعنا
کشیده دامن و افراشته سر از اعجاب
گهی لآلی پاشد همی و گه کافور
گهی حواصل پوشد همی و گه سنجاب
ز چرخ گردان دولاب وار آب روان
به گاه و بی گاه آری چنین بود دولاب
ز زیر قطره شکوفه چنان نماید راست
که از بلور نمایند صورت لبلاب
گل مورد خندان و دیده بگشاده
دو طبع مختلفش داده فعل با دو سحاب
بسان دوست که یابد وصال یار عزیز
پس از فراق دراز و پس از عنا و عذاب
ز لهو آمده رنج و ز وصل دیده فراق
لبان خویش کند پر ز خنده دیده پر آب
به بوی نافه آهوست سنبل بویا
به روی رنگ تذروست لاله سیراب
از آن خجسته و شاه اسپرغم هر دو شدند
یکی چو دیده چرخ و یکی چو چنگ عقاب
ز شاخ خویش سمن تافت چو ستاره روز
ز باغ همچو شب از روز شد رمنده غراب
هزار دستان با فاخته گمان بردند
که گشت باران در جام لاله باده ناب
به رسم رفته چو رامشگران خوش دستان
یکی بساخت کمانچه یکی نواخت رباب
چو گفت بلبل بانگ نماز غنچه گل
بسان مستان بگشاد چشم خویش از خواب
به پیش لاله بنفشه سجود کرد چو دید
که هر دو برگی از لاله شد یکی محراب
مگر که بود دم جبرئیل باد صبا
که همچو عیسی مریم بزاد گل ز تراب
کنون مگر دم عیسی است بوی گل به سحر
که زنده گشت ازو خاطر اولوالالباب
دهان گل را کرده است ابر پر لؤلؤ
به مژده ای که ازو باز یافتست شباب
چه مژده گفت که امروز شاه خواهد کرد
به شادمانی و رامش نشاط جام و شراب
خدایگان جهان سیف داد و دولت و دین
به شادمانی و رامش میان باغ و سراب
ملک به اصل و به آدم رساند نسبت ملک
کراست از ملکان در جهان چنین انساب
چه سائلست حسامش که چون سؤال کند
نباشد او را جز حال بدسگال جواب
ز برق و آبست الماس وین شگفت نگر
کز آب و الماسش برق خاست روز حراب
بتافتند بر آتش سنان و حربه او
گرفت آتش از آن روز باز نیرو و تاب
چگونه خاست ز پیکان همچو سیمابش
شهاب از آنکه ز سیماب نیست اصل شهاب
تو آن مظفر شاهی که باز تو شد گه رزم
قضا عدیل عنان و قدر رفیق رکاب
چو بازگردی از حمله باشی آهسته
به گاه حمله که حمله بری شوی پرتاب
بلی تو سیفی و سیف این چنین بود دایم
که بازگردد به درنگ و در رود به شتاب
خدای را چو به کاری ارادتی باشد
به صنع و حکمت خویشش بسازدش اسباب
چو کرد خطبه به نامت خطیب بر منبر
گشاده کرد به رحمت بر آسمان ابواب
اگر نه همت تو داشتی گرفته هوا
بر آسمان شدی این خطبه و خطیب و خطاب
خجسته بادت نوروز و این چنین نوروز
هزار جفت شده با مه رجب دریاب
بسان عرعر در بوستان ملک ببال
بسان خورشید از آسمان عمر بتاب
به طوع و رغبت داده تو را زمانه زمان
به امر و نهی نهاده تو را ملوک رقاب
شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود: چیست آن کاتشش زدوده چو آبشمارهٔ ۲۱ - در شرح گرفتاری و مدح عبدالحمید احمد بن عبدالصمد: چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر مشاطه بستان شدند با دو سحاب
که این ببستش پیرایه وان گشاد نقاب
هوش مصنوعی: همانند این که دو ابر بر سر باغچهای آمدهاند، یکی به زینت و زیبایی باغ کمک کرده و دیگری پردهاش را کنار زده است.
به در و گوهر آراسته پدید آمد
چو نوعروسی در کله از میان حجاب
هوش مصنوعی: درب و جواهرات به زیبایی تزئین شدهاند و مثل عروسی که در روز مراسمش آمده، از پشت حجاب نمایان شده است.
برآمد ابر به کردار عاشق رعنا
کشیده دامن و افراشته سر از اعجاب
هوش مصنوعی: ابر مانند عاشق زیبا و دلربا ظاهر شده است، دامن خود را به طرف بالا کشیده و سرش را از شگفتی بلند کرده است.
گهی لآلی پاشد همی و گه کافور
گهی حواصل پوشد همی و گه سنجاب
هوش مصنوعی: گاهی مرواریدها به آرامی سر برمیآورند و گاهی بوی خوش کافور را میدهند، گاهی هم پرندگانی چون حواصل ظاهر میشوند و در بعضی زمانها سنجابها دیده میشوند.
ز چرخ گردان دولاب وار آب روان
به گاه و بی گاه آری چنین بود دولاب
هوش مصنوعی: آب در حال حرکت و چرخش خود را مانند یک چرخ دائمی به نمایش میگذارد و این حرکت همواره و در هر زمانی ادامه دارد. به همین ترتیب، زندگی نیز به شکل دایمی و پیوسته با تغییرات و چرخشهایی همراه است.
ز زیر قطره شکوفه چنان نماید راست
که از بلور نمایند صورت لبلاب
هوش مصنوعی: از زیر قطرههای شکوفه، ظاهری بهگونهای دیده میشود که همچون بلور، شکل پیچیدهٔ گیاه لبلاب را به نمایش میگذارد.
گل مورد خندان و دیده بگشاده
دو طبع مختلفش داده فعل با دو سحاب
هوش مصنوعی: گل مورد با چهرهای خندان و چشمان باز، از دو طبیعت متفاوتش، کارکردی شبیه به دو ابر دارد.
بسان دوست که یابد وصال یار عزیز
پس از فراق دراز و پس از عنا و عذاب
هوش مصنوعی: مانند دوستی که پس از مدت طولانی دوری و دشواری، به دیدار محبوبش میرسد.
ز لهو آمده رنج و ز وصل دیده فراق
لبان خویش کند پر ز خنده دیده پر آب
هوش مصنوعی: از سرگرمی به رنجی دچار شدم و از وصل، فراق را تجربه کردم. لبانم پر از خنده است، اما چشمانم پر از اشک.
به بوی نافه آهوست سنبل بویا
به روی رنگ تذروست لاله سیراب
هوش مصنوعی: به عطر نافه آهو، سنبل خوشبو روی رنگی به مانند پرنده تذرو دارد و لاله نیز در حال نوشیدن آب است.
از آن خجسته و شاه اسپرغم هر دو شدند
یکی چو دیده چرخ و یکی چو چنگ عقاب
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به دو موجود هست که به یکدیگر پیوند خوردهاند. یکی از آنها به حالت دیدن در آسمان اشاره دارد و دیگری مانند صدای زیبا یا آلات موسیقی پرندهای با ویژگیهای خاص است. به طور کلی، این تصویر نشاندهنده اتحاد و هماهنگی بین دو عنصر مختلف است.
ز شاخ خویش سمن تافت چو ستاره روز
ز باغ همچو شب از روز شد رمنده غراب
هوش مصنوعی: از خود گلی به رنگ سمن بر افراشته شده که مانند ستارهای در روز میدرخشد، اما شب مانند پرندهای (غراب) از جلوه روز پنهان شده است.
هزار دستان با فاخته گمان بردند
که گشت باران در جام لاله باده ناب
هوش مصنوعی: هزار دستان با فاخته فکر کردند که باران در گل لاله، شراب خالصی است.
به رسم رفته چو رامشگران خوش دستان
یکی بساخت کمانچه یکی نواخت رباب
هوش مصنوعی: به همه جا رسم شده که هنرمندان با استعداد یکی سازی میکنند و دیگری برای این ساز موسیقی مینوازد.
چو گفت بلبل بانگ نماز غنچه گل
بسان مستان بگشاد چشم خویش از خواب
هوش مصنوعی: زمانی که بلبل ندای نماز خود را سر داد، غنچه گل همچون مستان چشمانش را از خواب بیدار کرد و گشود.
به پیش لاله بنفشه سجود کرد چو دید
که هر دو برگی از لاله شد یکی محراب
هوش مصنوعی: با دیدن لاله و بنفشه، به احترام آنها خم شد و متوجه شد که هر کدام از آنها برگهایی دارند که به زیبایی همانند یک محراب است.
مگر که بود دم جبرئیل باد صبا
که همچو عیسی مریم بزاد گل ز تراب
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که نسیم صبحگاهی همانند جبرئیل باشد، که همچون عیسی مسیح از خاک، گل زندهای را به وجود آورد؟
کنون مگر دم عیسی است بوی گل به سحر
که زنده گشت ازو خاطر اولوالالباب
هوش مصنوعی: اکنون بهنظر میرسد که بوی گل در صبحگاهان، نشانهای از حیات دوباره است که یاد و اندیشههای عارفان و خردمندان را زنده کرده است.
دهان گل را کرده است ابر پر لؤلؤ
به مژده ای که ازو باز یافتست شباب
هوش مصنوعی: ابر با قطرات درخشانش، به گل نوید جوانی دوباره میدهد و زیبایی را به نمایش میگذارد.
چه مژده گفت که امروز شاه خواهد کرد
به شادمانی و رامش نشاط جام و شراب
هوش مصنوعی: خبر خوشی به گوش رسید که امروز پادشاه برای شادی و خوشگذرانی جام و شراب را در نظر دارد.
خدایگان جهان سیف داد و دولت و دین
به شادمانی و رامش میان باغ و سراب
هوش مصنوعی: خداوند به انسانها قدرت، شکوفایی و ایمان هدیه داده و آن را در شادی و آرامش در دل باغ و در کنار آبهای زلال قرار داده است.
ملک به اصل و به آدم رساند نسبت ملک
کراست از ملکان در جهان چنین انساب
هوش مصنوعی: ملک به خداوندی و مقام آدمی نسبت میدهد، زیرا در این دنیا، تنها افرادی که از این خاندان و نژاد برخوردارند، به مقام و سلطنت میرسند.
چه سائلست حسامش که چون سؤال کند
نباشد او را جز حال بدسگال جواب
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی انتقاد از حال و روز فردی است که در شرایط نامناسبی قرار دارد. او از دیگران چیزی میخواهد و وقتی که سوالی میپرسد، فقط وضعیتی ناخوشایند و بد را به نمایش میگذارد و هیچ جوابی برای سؤالهایش نمیتواند داشته باشد. در واقع، این فرد به جای اینکه وضعیتش را بهبود بخشد، تنها از دیگران تقاضا میکند در حالیکه خودش در شرایط خوبی نیست.
ز برق و آبست الماس وین شگفت نگر
کز آب و الماسش برق خاست روز حراب
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که از ترکیب آب و الماس، جواهرات زیبا تشکیل میشود و این شگفتانگیز است که از این دو عنصر، درخشش و زیبایی به وجود میآید. این تصویر نمادی از خلاقیت و زیباییهای طبیعت است که از مادههای ساده و ابتدایی، چیزهای شگفتانگیز خلق میشود.
بتافتند بر آتش سنان و حربه او
گرفت آتش از آن روز باز نیرو و تاب
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که آتش با شدت و قدرتی نمایان شد و از آن زمان به بعد، نیرو و توان بیشتری پیدا کرد. به عبارتی، درگیری و جنگ باعث شد که آتش به صورت جدیتر و با شدت بیشتری خود را نشان دهد.
چگونه خاست ز پیکان همچو سیمابش
شهاب از آنکه ز سیماب نیست اصل شهاب
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که شهابی مانند جیوه از تیرکی برآید، در حالی که شهاب از جیوه به وجود نیامده است؟
تو آن مظفر شاهی که باز تو شد گه رزم
قضا عدیل عنان و قدر رفیق رکاب
هوش مصنوعی: تو همان پادشاه پیروزمندی هستی که در میدان جنگ تقدیر با توست و سرنوشت یاریگر تو شده است.
چو بازگردی از حمله باشی آهسته
به گاه حمله که حمله بری شوی پرتاب
هوش مصنوعی: وقتی به موقعیت قبلیات برمیگردی، آرام و با احتیاط عمل کن، زیرا اگر پیش از آن که شرایط را بسنجی به حمله بپردازی، ممکن است دچار خطر و آسیب شوی.
بلی تو سیفی و سیف این چنین بود دایم
که بازگردد به درنگ و در رود به شتاب
هوش مصنوعی: بله، تو مانند شمشیری هستی که همیشه آماده است؛ اما در عین حال میآموزد که در زمان لازم صبر کند و در لحظههای دیگر با سرعت عمل کند.
خدای را چو به کاری ارادتی باشد
به صنع و حکمت خویشش بسازدش اسباب
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند بخواهد کاری را انجام دهد، به خاطر حکمت و داناییاش، امکانات و وسایل لازم را فراهم میآورد.
چو کرد خطبه به نامت خطیب بر منبر
گشاده کرد به رحمت بر آسمان ابواب
هوش مصنوعی: وقتی خطیب در منبر نام تو را برد و سخنرانی کرد، درهای رحمت از آسمان به روی من باز شد.
اگر نه همت تو داشتی گرفته هوا
بر آسمان شدی این خطبه و خطیب و خطاب
هوش مصنوعی: اگر تو اراده و تلاش نداشتی، به راحتی در آسمانها پرواز نمیکردی و این خطبه به این زیبایی و خطیب این چنین eloquent نمیشد.
خجسته بادت نوروز و این چنین نوروز
هزار جفت شده با مه رجب دریاب
هوش مصنوعی: نوروز مبارک باد و این روز فرخنده، هزار بار خوش با ماه رجب همراه شده است. آن را پاس بدارید.
بسان عرعر در بوستان ملک ببال
بسان خورشید از آسمان عمر بتاب
هوش مصنوعی: مانند صدای خر در گلزار پادشاهی، با افتخار بایست و مانند خورشید از آسمان، نور خود را بر زندگی بتابان.
به طوع و رغبت داده تو را زمانه زمان
به امر و نهی نهاده تو را ملوک رقاب
هوش مصنوعی: زمانه با میل و خواست خود، تو را در اختیار گرفته و به تو فرمان و دستور داده است، مانند پادشاهی که بر گردن مالک خود سلطه دارد.

مسعود سعد سلمان