شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
بنماید تو را چو اسطرلاب
نه زمانه ست و چون زمانه همی
شیب پیدا کند همی ز شباب
نیست محراب و بامداد کنند
سوی او روی چون سوی محراب
نیست نقاش و شبه بنگارد
صورت هر چه بیند از هر باب
همچو مشاطگان کند بر چشم
جلوه روی خوب و زلف بتا
صافی آبست و تیره رنگ شود
گر بدو هیچ راه یابد آب
ماه شکل و چو تافت مهر بر او
آید از نور عکس او مهتاب
چون هوا روشن و به اندک دم
پر شود روی او ز تیره سحاب
روشن و راست گو گویی نیست
جز دل و خاطر اولوالالباب
همچو رای ملک پدید آرد
کژی از راستی خطا ز صواب
نام او باژگونه آن لفظی است
که بگویند چون خورند شراب
شاه محمود سیف دولت و دین
که نبیند چو او زمانه به خواب
آنکه اندر جهان نماند دیو
گر شود خشم او به جای شهاب
خسروان پیش او کمر بندند
همچو در پیش خسروان حجاب
چون زمین و فلک به بزم و به رزم
نشناسد مگر درنگ و شتاب
نیست معجب به جود خویش و جهان
می نماید به جود او اعجاب
ای شهنشاه خسروی که شده ست
زیر امر تو گردش دولاب
نه عجب گر ز بنده محجوبی
سازد از ابر آفتاب حجاب
همه اعدای من زمن گیرند
آنچه سازند با من از هر باب
از عقاب است پر آن تیری
که بدو می بیفکنند عقاب
دستهایم به رشته ای بستست
کش ندادست جز دو دستم تاب
در سکون برترم ز کوه که من
در جواب عدو نگیرم تاب
هر چه گویند مر مرا بی شک
زو نیابند خوب و زشت جواب
هست بنده نبیره آدم
در همه چیز اثر کند انساب
گفته بدسگال چون ابلیس
دور کردم از آن چو خلد جناب
شهریارا مبین تو دوری من
مدح من بین چو لولؤ خوشاب
در صافی نزاد هیچ صدف
زر ساده نزاد هیچ تراب
تا من از خدمت تو گشتم دور
کم شد از محتسب مرا ایجاب
همچو حرفی شدم نحیف و بلا
گرد من همچو گرد حرف اعراب
می فرو باردم چو باران اشک
می برآید دمم بسان سحاب
نیستم چون ذباب شوخ چرا
دلم از ضعف شد چو پر ذباب
چون غرابم ز دور بینی از آن
تیره شد روز من چو پر غراب
کافری نعمتت نبوده مرا
دوزخ خشمت از چه کرد عذاب
بر بد و نیک از تو در همه سال
خلق عالم معاقبند و مثاب
آنکه بی خدمتی ثواب دهیش
دید بایدش بی گناه عقاب
من از آن بندگانم ای خسرو
که نبندند طمع در اسباب
زیست دانند باستام و کمر
رفت دانند با عصا و جراب
گر کمانم کند فلک نجهد
سخنم جز به راستی نشاب
در شوم گر مرا بفرمایی
در دهان هژبر تیز انیاب
بنهم از برای نام تو را
دیدگان زیر سکه ضراب
خسروا بر رهیت تیز مشو
سیفی اندر بریدنم مشتاب
این نهال نشانده را مشکن
مکن آباد کرد خویش خراب
تا بپوشد زمین ز سبزه لباس
تا ببندد هوا ز ابر نقاب
عزی و همچو عز محبب باش
سیفی و همچو سیف نصرت یاب
بر تو فرخنده باد ماه صیام
خلد بادت ز کردگار ثواب
شمارهٔ ۱۸ - در ستایش سلطان محمود: هوای روشن بگرفت تیره رنگ سحابشمارهٔ ۲۰ - وصف بهار و ستایش سیف الدوله محمود: مگر مشاطه بستان شدند با دو سحاب
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
هوش مصنوعی: چیست آن چیز که مانند آب زلال و مانند مروارید درخشان و خالص، پاک و صاف شده است؟
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که شاید به ظاهر، چیزی شبیه به آب و نقره وجود ندارد، اما در واقع در درون آن، خلوص آب و رنگ نقره وجود دارد. به عبارت دیگر، ظاهر میتواند فریبنده باشد و زیبایی واقعی در باطن نهفته است.
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
بنماید تو را چو اسطرلاب
هوش مصنوعی: نه خوشی و نه ناخوشی نمیتواند مثل اسطرلاب تو را به شکل واقعی نشان دهد.
نه زمانه ست و چون زمانه همی
شیب پیدا کند همی ز شباب
هوش مصنوعی: زمان و شرایط تغییر میکنند و زمانی که اوج جوانی فرا میرسد، نشانههای شیب و کاهش نیروی جوانی نیز نمایان میشود.
نیست محراب و بامداد کنند
سوی او روی چون سوی محراب
هوش مصنوعی: هیچ محرابی وجود ندارد و صبحگاهان هم کسی به سوی او روی نمیآورد، مانند این که به سوی محراب روی میآورند.
نیست نقاش و شبه بنگارد
صورت هر چه بیند از هر باب
هوش مصنوعی: هیچ هنرمندی وجود ندارد که تصویر هر چیزی را که میبیند، رسم کند.
همچو مشاطگان کند بر چشم
جلوه روی خوب و زلف بتا
هوش مصنوعی: مانند آرایشگرانی که بر چشمهای مردم جذابیت میبخشند، روی زیبا و موهای دلربا را نمایش میدهد.
صافی آبست و تیره رنگ شود
گر بدو هیچ راه یابد آب
هوش مصنوعی: آب زلال و واضح است، اما اگر آبی به آن راه یابد، رنگ آن تیره و کدر خواهد شد.
ماه شکل و چو تافت مهر بر او
آید از نور عکس او مهتاب
هوش مصنوعی: ماه زیبایی دارد و وقتی که خورشید بر او میتابد، نوری را که از او میگیرد، به صورت مهتاب در آسمان نشان میدهد.
چون هوا روشن و به اندک دم
پر شود روی او ز تیره سحاب
هوش مصنوعی: زمانی که هوا روشن میشود و با کمی نفس میکشد، چهرهاش از ابرهای تیره پاک میشود.
روشن و راست گو گویی نیست
جز دل و خاطر اولوالالباب
هوش مصنوعی: روشن و درست سخن گفتن، تنها از دل و ذهن افراد خردمند و با بصیرت سر میزند.
همچو رای ملک پدید آرد
کژی از راستی خطا ز صواب
هوش مصنوعی: مثل اینکه نظرات حاکم میتواند از درستی، نادرستی را به وجود آورد، همانطور که خطا میتواند از حقیقت زاییده شود.
نام او باژگونه آن لفظی است
که بگویند چون خورند شراب
هوش مصنوعی: آن اسم به گونهای است که وقتی دربارهی شراب صحبت میشود، به آن اشاره میشود.
شاه محمود سیف دولت و دین
که نبیند چو او زمانه به خواب
هوش مصنوعی: شاه محمود، مظهر قدرت و حاکمیت بر جهان و دین است و مانند او در تاریخ هیچ کس را نمیتوان یافت که چنین تأثیرگذار باشد.
آنکه اندر جهان نماند دیو
گر شود خشم او به جای شهاب
هوش مصنوعی: اگر کسی در این دنیا از بین برود، خشم او به شدت میتواند مانند شهابی درخشان و ویرانگر نمایان شود.
خسروان پیش او کمر بندند
همچو در پیش خسروان حجاب
هوش مصنوعی: پادشاهان و بزرگان در مقابل او چون بندهایی به کمر بستهاند، مانند اینکه در برابر پادشاهان دیگر، حجاب و پوششی دارند.
چون زمین و فلک به بزم و به رزم
نشناسد مگر درنگ و شتاب
هوش مصنوعی: زمین و آسمان تنها در حالتی که درنگ کنند یا شتاب گیرند، میتوانند در جشنی یا جنگی شناخته شوند.
نیست معجب به جود خویش و جهان
می نماید به جود او اعجاب
هوش مصنوعی: عالمی که به بخشندگی خود افتخار نمیکند، اما دنیا از بخشندگی او شگفتزده است.
ای شهنشاه خسروی که شده ست
زیر امر تو گردش دولاب
هوش مصنوعی: ای سلطان بزرگ، که دنیا تحت فرمان تو به چرخش درآمده است.
نه عجب گر ز بنده محجوبی
سازد از ابر آفتاب حجاب
هوش مصنوعی: غیرعادی نیست که اگر بندهای با حجاب خود باعث شود تا آفتاب از پشت ابر مخفی بماند.
همه اعدای من زمن گیرند
آنچه سازند با من از هر باب
هوش مصنوعی: همه دشمنان من به هر طریقی که بخواهند، آنچه را که با من انجام میدهند، به زودی به خودشان بازخواهد گشت.
از عقاب است پر آن تیری
که بدو می بیفکنند عقاب
هوش مصنوعی: پر آن تیری که به عقاب پرتاب میشود، از خود عقاب است.
دستهایم به رشته ای بستست
کش ندادست جز دو دستم تاب
هوش مصنوعی: دستهایم به رشتهای بند شدهاند که هیچ چیزی جز دو دستم نتوانسته است کشیده شود و تاب بیاورد.
در سکون برترم ز کوه که من
در جواب عدو نگیرم تاب
هوش مصنوعی: در آرامش و سکونم از کوه هم بالاتر هستم، زیرا در برابر دشمن تاب و تحمل ندارم که واکنشی نشان دهم.
هر چه گویند مر مرا بی شک
زو نیابند خوب و زشت جواب
هوش مصنوعی: هرچه درباره من بگویند، بدون تردید بهدست نخواهند آورد که خوب و بد را چگونه باید پاسخ داد.
هست بنده نبیره آدم
در همه چیز اثر کند انساب
هوش مصنوعی: انسانها، که نسل آدم هستند، در همه چیز تأثیر میگذارند و نشاندهنده ریشهها و خویشاوندیهای خود هستند.
گفته بدسگال چون ابلیس
دور کردم از آن چو خلد جناب
هوش مصنوعی: به سبب ناخرسندی و خصومت، مانند ابلیس، از آن موضعی که بهشت را نشان میداد، دور شدم.
شهریارا مبین تو دوری من
مدح من بین چو لولؤ خوشاب
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به محبوب خود میگوید که نباید به فاصلهاش از او توجه کند، بلکه باید به مدح و ستایشش بپردازد، همانطور که مرواریدهایی زیبا در آب درخشانند.
در صافی نزاد هیچ صدف
زر ساده نزاد هیچ تراب
هوش مصنوعی: هیچ صدفی در دریا به راحتی طلا نمیسازد و در حقیقت، هیچ چیز قیمتی بیزحمت به دست نمیآید.
تا من از خدمت تو گشتم دور
کم شد از محتسب مرا ایجاب
هوش مصنوعی: وقتی که من از خدمت و همراهی تو دور شدم، خواسته و نیازم از جانب محتسب (یا سرپرست) کاهش یافت.
همچو حرفی شدم نحیف و بلا
گرد من همچو گرد حرف اعراب
هوش مصنوعی: مانند یک گفته، من ضعیف و ناتوان شدم و بلا و مصیبت به من مانند گرد و غبار بر سخنان عربی چیره شده است.
می فرو باردم چو باران اشک
می برآید دمم بسان سحاب
هوش مصنوعی: مثل بارانی که بر زمین میبارد، من نیز به خاطر دلتنگیام اشک میریزم. در این لحظه، حال و هوای من شبیه ابرهایی است که در آسمان میبارند.
نیستم چون ذباب شوخ چرا
دلم از ضعف شد چو پر ذباب
هوش مصنوعی: من مانند مگسهای بازیگوش نیستم، چرا که دلم از ضعف و ناتوانی به اندازهی تحریک مگسها تنگ شده است.
چون غرابم ز دور بینی از آن
تیره شد روز من چو پر غراب
هوش مصنوعی: من همچون کلاغی هستم که از دور دیده میشود و روزگارم به خاطر آن تاریک و ناآشکار شده است.
کافری نعمتت نبوده مرا
دوزخ خشمت از چه کرد عذاب
هوش مصنوعی: خدای من، من بیدینی نبودهام که نعمتهای تو را به حساب نیاورم، اما عذاب و شدت خشم تو چرا بر من نازل شده است؟
بر بد و نیک از تو در همه سال
خلق عالم معاقبند و مثاب
هوش مصنوعی: در طول سال، مردم به خاطر رفتارهای خوب و بد تو پاداش و کیفر میگیرند.
آنکه بی خدمتی ثواب دهیش
دید بایدش بی گناه عقاب
هوش مصنوعی: کسی که بدون هیچ خدمت و تلاشی پاداشی دریافت کند، باید بداند که برای گناهش مجازات خواهد شد.
من از آن بندگانم ای خسرو
که نبندند طمع در اسباب
هوش مصنوعی: من از بندگان تو هستم، ای پادشاه، که به وسایل و داراییها وابسته نیستند و به آنها طمع نمیورزند.
زیست دانند باستام و کمر
رفت دانند با عصا و جراب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مردم با تجربه و سالخورده، به خوبی میدانند که چگونه باید در زندگی خود ادامه دهند و حتی با وجود مشکلات و محدودیتها، میتوانند به راه خود ادامه دهند. آنها به ابزارهایی مانند عصا و جوراب برای حمایت از خود در مسیر زندگی اعتماد دارند.
گر کمانم کند فلک نجهد
سخنم جز به راستی نشاب
هوش مصنوعی: اگر آسمان به من آسیب بزند، سخنم تنها از راستی و حقیقت بر میآید.
در شوم گر مرا بفرمایی
در دهان هژبر تیز انیاب
هوش مصنوعی: اگر مرا در دهان هژبری تیز بیندازی، حتماً سرنوشتی ناخوشایند خواهم داشت.
بنهم از برای نام تو را
دیدگان زیر سکه ضراب
هوش مصنوعی: برای نام تو، چشمانم را زیر سکه طلا قرار میدهم.
خسروا بر رهیت تیز مشو
سیفی اندر بریدنم مشتاب
هوش مصنوعی: ای خسروا، بر سر راهت شتاب نکن، زیرا که شتابزده نمیتوانی از چنگال من فرار کنی.
این نهال نشانده را مشکن
مکن آباد کرد خویش خراب
هوش مصنوعی: این درختی که کاشتهای را نشکن، چرا که خودت را ویران خواهی کرد.
تا بپوشد زمین ز سبزه لباس
تا ببندد هوا ز ابر نقاب
هوش مصنوعی: زمین با گیاهان سبز پوشیده میشود و هوا با ابرها پوشانده میشود.
عزی و همچو عز محبب باش
سیفی و همچو سیف نصرت یاب
هوش مصنوعی: به این صورت زندگی کن که مانند عز و سیف محبوب و مورد احترام باشی و در مسیرت به پیروزی و نصرت دست یابی.
بر تو فرخنده باد ماه صیام
خلد بادت ز کردگار ثواب
هوش مصنوعی: بر تو مبارک باد ماه رمضان، که به برکتهای الهی در آن از نعمتهای بهشت بهرهمند شوی.
حاشیه ها
1402/05/27 18:07
علی میراحمدی
در صفت آینه

مسعود سعد سلمان