گنجور

شمارهٔ ۱۹۱ - ابراز خلوص نسبت به یکی از اکابر

ای آن که چون ز جاه تو بر تو ثنا کنم
گیتی ز نور خاطر خود پر ضیا کنم
هر گه که گفت خواهم مدح تو نظم خویش
چون باد از نفاذ و چو آب از صفا کنم
بحرم که هر چه یابد طبعم گهر کند
چون کوه که هر چه شنیدم صدا کنم
یک بار من به سال درون چون گیا و خار
از باغ خود تو را گل و لاله عطا کنم
نزدیک تو ز خار و گیا کمترم از آنک
در سال خدمت تو چو خار و گیا کنم
نی نی نه راست گفت کی دل دهد مرا
کز خدمتت زمانی خود را جدا کنم
هر خدمتی که در وی تقصیر کرده ام
ماننده نماز فریضه قضا کنم
بحرم شگفت نیست که گاهی تهی بوم
تیغم عجب مدار که گاهی خطا کنم
بیزارم از خدا و فرستاده خدا
گر جز هوای تو به دل اندر هوا کنم
بیگانه ام ز مردمی گر من به هیچ وقت
جز با رضای تو دل خود آشنا کنم
از مدح و خدمتت نشوم هیچ منزوی
ورچه همی ز مدح ملوک انزوا کنم
خورشید روی گردم هر گه که پیش تو
چون چرخ پشت خویش به خدمت دو تا کنم
از خواندن مدیح توام چشم روشنست
گویی که در دوات همی توتیا کنم
چون روز و شب مدیح تو گویم به سر و جهر
خورشید و ماه را به فلک بر گوا کنم
گر دیگران به خدمتت از سیم زر کنند
از خاک من به دولت تو کیمیا کنم
آید به من سعادت کآیم به نزد تو
بر من ثنا کنند چو بر تو ثنا کنم
وقت دعاست آخر شعر و تو را خدای
داد آنچه بایدت به چه معنی دعا کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آن که چون ز جاه تو بر تو ثنا کنم
گیتی ز نور خاطر خود پر ضیا کنم
هوش مصنوعی: ای کسی که وقتی از مقام تو ستایش می‌کنم، جهان را با نور دل خود روشن می‌کنم.
هر گه که گفت خواهم مدح تو نظم خویش
چون باد از نفاذ و چو آب از صفا کنم
هوش مصنوعی: هر بار که می‌گویم می‌خواهم تو را ستایش کنم، شعرم به مانند باد، نرم و روان می‌شود و مانند آب، زلال و پاک.
بحرم که هر چه یابد طبعم گهر کند
چون کوه که هر چه شنیدم صدا کنم
هوش مصنوعی: در دلم هر چه احساس کنم، آن را گرانبهاتر و با ارزش می‌سازم، همان‌طور که کوه‌ها هر صدایی را که می‌شنوند، بلند و واضح به گوش می‌رسانند.
یک بار من به سال درون چون گیا و خار
از باغ خود تو را گل و لاله عطا کنم
هوش مصنوعی: یک بار در سال مانند گیاهان و خارها که از باغ برمی‌خیزند، می‌خواهم به تو گل و لاله تقدیم کنم.
نزدیک تو ز خار و گیا کمترم از آنک
در سال خدمت تو چو خار و گیا کنم
هوش مصنوعی: من در نزدیکی تو به اندازه‌ی خار و گیاه ارزش ندارم، زیرا اگر در حضور تو مانند خار و گیاه بشوم، همچنان کمتر از آن هستم.
نی نی نه راست گفت کی دل دهد مرا
کز خدمتت زمانی خود را جدا کنم
هوش مصنوعی: نه، راست نمی‌گوید که دل از من برمی‌گیرد. چگونه می‌توانم از خدمات تو جدا شوم؟
هر خدمتی که در وی تقصیر کرده ام
ماننده نماز فریضه قضا کنم
هوش مصنوعی: هر کاری که در حق او کوتاهی کرده‌ام، همان‌طور که نماز واجب را قضا می‌کنم، باید به جا بیاورم.
بحرم شگفت نیست که گاهی تهی بوم
تیغم عجب مدار که گاهی خطا کنم
هوش مصنوعی: در محیطی که حضور دارم، عجیب نیست اگر گاهی اوقات سلاح من بی‌تاثیر باشد. همچنین جای تعجب نیست اگر گاهی اشتباهاتی از من سر بزند.
بیزارم از خدا و فرستاده خدا
گر جز هوای تو به دل اندر هوا کنم
هوش مصنوعی: من از خدا و پیامبرش بیزارم، اگر بخواهم غیر از عشق تو را در دل جای دهم.
بیگانه ام ز مردمی گر من به هیچ وقت
جز با رضای تو دل خود آشنا کنم
هوش مصنوعی: من از مردم دور هستم و هیچ زمان نمی‌توانم دل خود را به جز با رضایت تو به کسی نزدیک کنم.
از مدح و خدمتت نشوم هیچ منزوی
ورچه همی ز مدح ملوک انزوا کنم
هوش مصنوعی: هرگز از ستایش و خدمت تو دور نخواهم شد، حتی اگر مجبور شوم به خاطر ستایش پادشاهان از دیگران دوری کنم.
خورشید روی گردم هر گه که پیش تو
چون چرخ پشت خویش به خدمت دو تا کنم
هوش مصنوعی: هر زمانی که به تو نزدیک می‌شوم و به خدمت‌گذاری‌ات مشغول می‌شوم، مانند خورشید بر روی چهره‌ام می‌تابد و تمام وجودم را روشن می‌کند.
از خواندن مدیح توام چشم روشنست
گویی که در دوات همی توتیا کنم
هوش مصنوعی: از خواندن مدح تو، چشمانم روشن و شاداب می‌شود، مثل اینکه در دوات رنگی مخصوصی می‌ریزم.
چون روز و شب مدیح تو گویم به سر و جهر
خورشید و ماه را به فلک بر گوا کنم
هوش مصنوعی: همواره دربارهٔ تو سخن می‌گویم و مانند روز و شب، نامت را با صدای بلند به آسمان اعلام می‌کنم، همانطور که خورشید و ماه را به گرداگرد آسمان می‌سپارم.
گر دیگران به خدمتت از سیم زر کنند
از خاک من به دولت تو کیمیا کنم
هوش مصنوعی: اگر دیگران با طلا و نقره به خدمت تو بیایند، من از خاک خودم می‌توانم برای سعادت تو چیز ارزشمندی بسازم.
آید به من سعادت کآیم به نزد تو
بر من ثنا کنند چو بر تو ثنا کنم
هوش مصنوعی: به من خوشبختی می‌آید که وقتی به پیش تو می‌روم، دیگران برای من ستایش کنند همان‌طور که من تو را ستایش می‌کنم.
وقت دعاست آخر شعر و تو را خدای
داد آنچه بایدت به چه معنی دعا کنم
هوش مصنوعی: زمان دعا فرا رسیده و در پایان شعر، تو از خداوند آنچه را که برایت لازم است، دریافت کرده‌ای؛ پس دیگر چه نیازی به دعا کردن وجود دارد؟