گنجور

شمارهٔ ۱۸۴ - توصیف اسب و مدح سلطان مسعود

شاد باش ای هیون آخته یال
هیکل کوه کوب و هامون مال
از پیت کوس خورده کوه ثبیر
وز تکت کاخ خورده باد شمال
بوده با رنگ وقت تک همسر
کرده با شیرگاه صید قتال
دیده چون بادها فراز و نشیب
کرده با ابرها جواب و سؤال
نه عقابی و رویدت چو عقاب
از دو پهلو گه شتاب دو بال
تو توانی رکاب شاه کشید
چو شود تنگ دور چرخ مجال
شهریار جهان ملک مسعود
که ازو یافت ملک عز و جلال
می رود همرکاب او نصرت
می دود هم عنان او اقبال
اجل از بأس او نموده حذر
امل از جود او گرفته مثال
ای زمانه توان گردون قدر
خسرو بحر طبع ابر نوال
راه هایی سپرده ای که درو
هیچ بی بدرقه نرفت خیال
غارهایی همه سقر مانند
کوههایی همه سپهر مثال
باد گشتی و ابر در شب و روز
که ز راندن تو را نبود ملال
شاد باش ای سکندر ثانی
در جهان بی نظیری از اشکال
نه عجب گز ز بانگ مرکب تو
چون بنالید زیر زخم دوال
کژدم چرخ را بریزد دم
شیر گردون بیفکند چنگال
نو عروسی شود نواحی هند
چون جهان را کند زمستان زال
بر تو ای شاه جلوه خواهد کرد
عالم این نوعروس دختر غال
تو تماشا کنان به هند خرام
خوش و خرم دل از همه اشغال
شاد و خرم نبیند مشکین بوی
می ستان از بتان مشکین خال
نارسیده به لاوهور هنوز
کندت فتح و نصرت استقبال
لشکر تو که بر مقدمه رفت
سی هزاری بود همه ابطال
راه در بر گرفته اند چو باد
روی داده سوی قفار و جبال
برگشاده چو شرزه شیران چنگ
برکشیده چو زنده پیلان یال
به همه کام ها و نصرت ها
برسانادت ایزد متعال
فال زد بنده و ببینی زود
فال این بنده مبارک فال
تو طرب جوی زانکه دشمن دین
به همه حال در همه احوال
همچو ماهیست خسته گشته به شست
همچو مرغی ست بسته گشته به بال
در تنش گشته آتش سوزان
شربتی گر خورد ز آب زلال
ملکا نیست هیچ خصم تو را
ور کسی گفت هست هست محال
ور کسی خصم گرددت شاید
که کنندش بدین گناه نکال
تو ز شاهان عصر بی مثلی
خصم ناچار باشد از امثال
گرچه شاهی خلاف تو سپرد
نکنی قصد او به استیصال
نکند باز رای صید ملخ
نکند شیر عزم زخم شکال
شاه شاهان تویی یقین و تو را
همه شاهان نیند جز عمال
پادشا نیست جز تو کس که مباد
پادشاهیت را فنا و زوال
چون حرامست ملک بر ظالم
کرد عدل تو بر تو ملک حلال
ظاهر ای شاه خاصه ایست تو را
که به گیتیش کس ندید همال
دیده روشن زمانه ندید
هیچ گاهی چنو به استقلال
همه بارش کفایت آید از آنک
کردی او را به دست خویش نهال
دعوتی سازد از پی حشمت
اندر اطراف مملکت هر سال
تو ز شادی او و رامش او
بزمی آراسته کنی در حال
مال بخشی و خواهی از ساقی
جام های نبید مالامال
جان ز بهر تو دارد ار خواهی
جان کند پیش تو نثار نه مال
تا که مهر مضی بتابد تاب
تا که سرو سهی ببالد بال
چشم روشن به دولتی که ازو
دور دارد خدای چشم کمال
ایزدت رهنمای و چرخ معین
دولتت یار و چرخ نیک سگال

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاد باش ای هیون آخته یال
هیکل کوه کوب و هامون مال
هوش مصنوعی: شاد باش ای اسب زیبا و مغرور که همچون کوه استوار و درخشان هستی.
از پیت کوس خورده کوه ثبیر
وز تکت کاخ خورده باد شمال
هوش مصنوعی: از کوه ثبیر آبی می‌ریزد و باد شمال به ساختمان‌های بلند می‌زند.
بوده با رنگ وقت تک همسر
کرده با شیرگاه صید قتال
هوش مصنوعی: در زمان‌های گذشته، وقتی روز و شب تغییر رنگ می‌دهند و به هم می‌آمیزند، با آرامش و آرامش، جنگی با شکار به وقوع می‌پیوندد.
دیده چون بادها فراز و نشیب
کرده با ابرها جواب و سؤال
هوش مصنوعی: چشم مانند بادها نوسان دارد و با ابرها به گفتگو و پرسش و پاسخ می‌پردازد.
نه عقابی و رویدت چو عقاب
از دو پهلو گه شتاب دو بال
هوش مصنوعی: تو نه مانند عقاب هستی که با سرعت از دو سو پرواز کند و به اوج برسد.
تو توانی رکاب شاه کشید
چو شود تنگ دور چرخ مجال
هوش مصنوعی: تو می‌توانی با مهارت خود در زمان‌های دشوار و سخت، کار بزرگی انجام دهی و بر مشکلات غلبه کنی.
شهریار جهان ملک مسعود
که ازو یافت ملک عز و جلال
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگ دنیا، ملک مسعود، که به واسطه او، سرزمین عزت و شکوه به دست آمده است.
می رود همرکاب او نصرت
می دود هم عنان او اقبال
هوش مصنوعی: شخصی که با او همراه است به مسیری می‌رود که پیروزی نصیبش می‌شود و همچنین سرنوشت خوبی در انتظارش است.
اجل از بأس او نموده حذر
امل از جود او گرفته مثال
هوش مصنوعی: مرگ از قدرت او ترسیده است و امید به generosity او به گونه‌ای به خود گرفته که شبیه به مثال‌ها و نمونه‌هاست.
ای زمانه توان گردون قدر
خسرو بحر طبع ابر نوال
هوش مصنوعی: ای دنیا، قدرت و عظمتِ تو مانند دریای بی‌پایان است و مانند ابرِ تعبیرات و نعمت‌ها بر سرِ شاهِ بزرگ و دل‌فریب نازل می‌شود.
راه هایی سپرده ای که درو
هیچ بی بدرقه نرفت خیال
هوش مصنوعی: خیال تو به سراغ راه‌هایی می‌رود که بدون همراهی و راهنمایی کسی نمی‌تواند در آنها پیش برود.
غارهایی همه سقر مانند
کوههایی همه سپهر مثال
هوش مصنوعی: غارهایی شبیه سقر و کوه‌هایی مانند آسمان.
باد گشتی و ابر در شب و روز
که ز راندن تو را نبود ملال
هوش مصنوعی: باد و ابر در شب و روز در حال حرکت هستند و هیچ احساس خستگی یا ملالی از راندن تو ندارند.
شاد باش ای سکندر ثانی
در جهان بی نظیری از اشکال
هوش مصنوعی: خوشحال باش ای سکندر دوم در جهانی که بی‌همتا و بی‌نظیر است.
نه عجب گز ز بانگ مرکب تو
چون بنالید زیر زخم دوال
هوش مصنوعی: وقتی صدای اسب تو به گوش می‌رسد و زیر زخم دوال (وسیله‌ای که در گذشته برای سوار کردن و کنترل اسب‌ها استفاده می‌شد) ناله می‌کند، شگفتی ندارد که این صدا گزنده باشد.
کژدم چرخ را بریزد دم
شیر گردون بیفکند چنگال
هوش مصنوعی: یک کژدم می‌تواند باعث به هم ریختن و ایجاد اختلال در چرخ فلک زندگی شود و قدرت و سلطه‌ای که در دستان آن شیر است را به چالش بکشد.
نو عروسی شود نواحی هند
چون جهان را کند زمستان زال
هوش مصنوعی: عروسی در نواحی هند صورت می‌گیرد که سبب می‌شود دنیا به زیبایی و تازه‌ای مانند زمستان زال درآید.
بر تو ای شاه جلوه خواهد کرد
عالم این نوعروس دختر غال
هوش مصنوعی: ای پادشاه، دنیا همچون عروس زیبایی که از پرده بیرون می‌آید، به تو جلوه‌گری خواهد کرد.
تو تماشا کنان به هند خرام
خوش و خرم دل از همه اشغال
هوش مصنوعی: تو با ناز و زیبایی به تماشا در هند می‌روی و با دل خوش و خرم از همه چیزهای ناخوشایند و بی‌ارزش دوری می‌کنی.
شاد و خرم نبیند مشکین بوی
می ستان از بتان مشکین خال
هوش مصنوعی: شادی و سرخوشی را از دست نده و از عطر خوش می که از معشوقان با چهره‌های سیاه و جذاب می‌آید، لذت ببر.
نارسیده به لاوهور هنوز
کندت فتح و نصرت استقبال
هوش مصنوعی: هنوز به شهر لاوهور نرسانده‌ای، اما استقبال پیروزی و موفقیت را آماده کرده‌ای.
لشکر تو که بر مقدمه رفت
سی هزاری بود همه ابطال
هوش مصنوعی: لشکری که تو جلوتر فرستادی، شامل سی هزار نفر بود که همه آن‌ها دلیر و شجاع هستند.
راه در بر گرفته اند چو باد
روی داده سوی قفار و جبال
هوش مصنوعی: راه را مانند باد در بر گرفته‌اند و به سمت دشت‌ها و کوه‌ها می‌روند.
برگشاده چو شرزه شیران چنگ
برکشیده چو زنده پیلان یال
هوش مصنوعی: گفتنی است که در این بیت، به قدرت و شجاعت شیران و فیل‌ها اشاره شده است. تصویری از شکوه و عظمت آنها به ذهن می‌آید که همچون شیران، آماده‌ی حمله و نبرد هستند و همچنین مانند فیل‌ها، قدرت و استقامت دارند. آنها نمایانگر نیرو و شکوه زندگی وحشیانه و طبیعی هستند.
به همه کام ها و نصرت ها
برسانادت ایزد متعال
هوش مصنوعی: خداوند متعال همه آرزوها و پیروزی‌هایت را برآورده کند.
فال زد بنده و ببینی زود
فال این بنده مبارک فال
هوش مصنوعی: فال من را گرفته‌اند و زود متوجه خواهی شد که این فال برای من خوش‌یمن است.
تو طرب جوی زانکه دشمن دین
به همه حال در همه احوال
هوش مصنوعی: شادی و خوشی را جستجو کن، زیرا که دشمن دین در هر زمان و شرایطی حضور دارد.
همچو ماهیست خسته گشته به شست
همچو مرغی ست بسته گشته به بال
هوش مصنوعی: شبیه ماهی است که در دست کسی خسته شده و ناتوان شده، همچنین شبیه پرنده‌ای است که به خاطر گیر کردن در قفس، دیگر نمی‌تواند پرواز کند.
در تنش گشته آتش سوزان
شربتی گر خورد ز آب زلال
هوش مصنوعی: او در وجود خود شعله‌ای می‌سوزاند و اگر جرعه‌ای از آب زلال بنوشد، می‌تواند آرامش یابد.
ملکا نیست هیچ خصم تو را
ور کسی گفت هست هست محال
هوش مصنوعی: برترین مقام و منزلت تو به هیچ دشمنی وابسته نیست و اگر کسی بگوید که دشمنی داری، این ادعا به هیچ وجه درست نیست.
ور کسی خصم گرددت شاید
که کنندش بدین گناه نکال
هوش مصنوعی: اگر کسی با تو دشمنی کند، ممکن است به خاطر این کارش به مجازات دچار شود.
تو ز شاهان عصر بی مثلی
خصم ناچار باشد از امثال
هوش مصنوعی: تو در میان شاهان زمان بی‌نظیر هستی، و بنابراین دشمنان ناچار هستند که با افرادی هم‌پایه‌ی تو روبرو شوند.
گرچه شاهی خلاف تو سپرد
نکنی قصد او به استیصال
هوش مصنوعی: هرچند که شاهی نمی‌تواند به تو دستور دهد، اما نیت تو باید ریشه در ناامیدی نداشته باشد.
نکند باز رای صید ملخ
نکند شیر عزم زخم شکال
هوش مصنوعی: شاید دوباره فکر شکار ملخ را نکند و شیر هم عزم زخم شکاری دیگر را نکند.
شاه شاهان تویی یقین و تو را
همه شاهان نیند جز عمال
هوش مصنوعی: تو یقیناً شاه بزرگانی و جز عمال، هیچ یک از شاهان به تو نمی‌رسند.
پادشا نیست جز تو کس که مباد
پادشاهیت را فنا و زوال
هوش مصنوعی: جز خودت، هیچ کسی نیست که پادشاهی تو را از بین ببرد یا زائل کند.
چون حرامست ملک بر ظالم
کرد عدل تو بر تو ملک حلال
هوش مصنوعی: چون ظلم بر دیگران ناپسند است، بنابراین عدالت تو باعث می‌شود که سلطنت تو برای خودت حلال باشد.
ظاهر ای شاه خاصه ایست تو را
که به گیتیش کس ندید همال
هوش مصنوعی: ای شاه، زیبایی تو به قدری خاص است که هیچ‌کس نتوانسته مانند تو را مشاهده کند.
دیده روشن زمانه ندید
هیچ گاهی چنو به استقلال
هوش مصنوعی: چشم روشنی که در طول تاریخ وجود داشته، هرگز چیزی مانند استقلال را مشاهده نکرده است.
همه بارش کفایت آید از آنک
کردی او را به دست خویش نهال
هوش مصنوعی: تمامی نعمت‌ها به خاطر آن است که تو با دستان خود، او را به عنوان نهالی پرورش داده‌ای.
دعوتی سازد از پی حشمت
اندر اطراف مملکت هر سال
هوش مصنوعی: هر سال در اطراف مملکت، دعوتی به راه می‌افتد که نشان‌دهنده‌ی شکوه و عظمت است.
تو ز شادی او و رامش او
بزمی آراسته کنی در حال
هوش مصنوعی: تو به خاطر شادی و خوشحالی او، جشن و میهمانی را در این لحظه زیبا برپا می‌کنی.
مال بخشی و خواهی از ساقی
جام های نبید مالامال
هوش مصنوعی: مال و ثروت را تقسیم کن و از ساقی بخواه که جام‌های پر از شراب را به تو بدهد.
جان ز بهر تو دارد ار خواهی
جان کند پیش تو نثار نه مال
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، جانش را برای تو فدا می‌کند؛ اما برای تو ارزشی ندارد که مال و ثروت را به پای تو بریزد.
تا که مهر مضی بتابد تاب
تا که سرو سهی ببالد بال
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید نور خود را بتابد و زیبایی‌اش را نشان دهد، و سرو بلند و زیبایی به اوج خود برسد و بال بگشاید.
چشم روشن به دولتی که ازو
دور دارد خدای چشم کمال
هوش مصنوعی: چشمی که به طرف دولت روشن است، از خداوندی می‌طلبد که کمال و زیبایی را از او دور کند.
ایزدت رهنمای و چرخ معین
دولتت یار و چرخ نیک سگال
هوش مصنوعی: خداوند راهنمای توست و آسمان در پیروزی و موفقیت تو کمک‌کار ویژه‌ات است و به نیکی تو را یاری می‌کند.