گنجور

شمارهٔ ۱۷۹ - مدح سیف الدوله محمود و تهنیت فتح اگره

دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ
ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ
ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
قلعه اگره درآورد ملک زاده به چنگ
کشوری بود نه قلعه همه پر مرد دلیر
بر هوا بر شده و ساخته از آهن و سنگ
پی او رفته در آنجا که قرار ماهی
سر او بر شده آنجا که بنات و خرچنگ
گرد او بیشه و کوه گشن و سبز چنانک
گذر باد و ره مار درو ناخوش و تنگ
این چنین قلعه محمود جهاندار گرفت
به دلیری و شجاعت نه به مکر و نیرنگ
پشته ها کرد ز بس کشته در و پنجه جای
جوی خون کرد به هر پشته روان صد فرسنگ
برده زنجیر به زنجیر از آن قلعه قطار
همچنانست که بر روی هوا صف کلنگ
ای امیری که برون آرد بیم و فزعت
طعمه از پنجه شیر و خوره از کام نهنگ
باد را هیچ نباشد گه خشم تو شتاب
کوه را هیچ نباشد گه حلم تو درنگ
ای تو را فر فریدون و نهاد جمشید
وی تو را سیرت کیخسرو و رای هوشنگ
ای به صدر اندر بایسته تر از نوشروان
وی به حرب اندر شایسته تر از پور پشنگ
چرخ گردنده با پایه او رنگ تو پست
باد پوینده بر مرکب رهوار تو لنگ
زیر پای ولی و در دو کف ناصح تو
خاک چون عنبر سارا شود و بید خدنگ
بر تن حاسد و بد خواه تو و کام عدو
خز چون خار مغیلان شود و شهد شرنگ
زود باشد که ازین فتح خبر کرده شود
به خراسان و عراق و حبش و بربر و زنگ
این گلی بود ز بستان فتوحت خوشبو
شاخکی بود ز ریحان مرادت خوش رنگ
زین سپس نامه فتح تو سوی حضرت شاه
دم دم آید همی از معبر چین و لب گنگ
میل بعضی ملکا سوی نشاطست و طرب
اندرین فصل و سوی خوردن بگماز چو زنگ
زانکه بستان شده از حسن بسان مشکوی
زانکه صحرا شده از نقش بسان ارتنگ
مرغزار و کهسار از سپر غم و خیری
راست چون سینه طاوس شد و پشت پلنگ
اختیار تو درین وقت سوی عزم سفر
از پی قوت دین و قبل حمیت و ننگ
حرب کفار گزیده بدل مجلس بزم
بانگ تکبیر شنوده بدل نغمه چنگ
تا همی تازد بر مفرش دشت آهوی غرم
تا همی یازد بر دامن که بچه رنگ
تو بمان دایم وز فر تو آراسته باد
تاج و تخت شهی و افسر ملک و اورنگ

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ
هوش مصنوعی: در یک زمان، دو خوشبختی به وقوع پیوست: یکی به‌دلیل تغییرات سال و دیگری به خاطر هیجان‌های جنگ.
ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ
هوش مصنوعی: ما از هر دو جنبه، شکرگزاری و ستایش را در نظر داریم، زیرا غم و شادی به سمت ما حرکت کرده‌اند.
ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
قلعه اگره درآورد ملک زاده به چنگ
هوش مصنوعی: ماه نوروز دوباره بر ما تابید و سرزمین خوبی را به ما نشان داد، مانند این که یک شاهزاده به قلعه‌ای دست یافته است.
کشوری بود نه قلعه همه پر مرد دلیر
بر هوا بر شده و ساخته از آهن و سنگ
هوش مصنوعی: در این سرزمین، نه قلعه‌ای وجود داشت، بلکه مردانی دلیر و شجاع بودند که با دلیری و اراده‌ای قوی، از چیزی محکم و استوار مانند آهن و سنگ ساخته بودند.
پی او رفته در آنجا که قرار ماهی
سر او بر شده آنجا که بنات و خرچنگ
هوش مصنوعی: او در پی جایی رفته که ماهی قرار دارد و سر او در جایی است که دختران و خرچنگ‌ها هستند.
گرد او بیشه و کوه گشن و سبز چنانک
گذر باد و ره مار درو ناخوش و تنگ
هوش مصنوعی: دور او جنگل و کوه، خشک و سبز است، به‌طرزی که باد به‌راحتی از آن می‌گذرد و راه مار در آن مکان نامساعد و تنگ است.
این چنین قلعه محمود جهاندار گرفت
به دلیری و شجاعت نه به مکر و نیرنگ
هوش مصنوعی: این قلعه به دلیل دلیری و شجاعت محمود، حاکم جهان، به دست او افتاد و نه به واسطه ترفندها و فریبکاری.
پشته ها کرد ز بس کشته در و پنجه جای
جوی خون کرد به هر پشته روان صد فرسنگ
هوش مصنوعی: پشته‌ها به دلیل تعداد زیادی کشته‌ها به وجود آمدند و در هر یک از این پشته‌ها، جوی‌های خون شکل گرفت. از هر پشته، مسیر خون به مسافت صد فرسنگ ادامه پیدا کرد.
برده زنجیر به زنجیر از آن قلعه قطار
همچنانست که بر روی هوا صف کلنگ
هوش مصنوعی: برده‌ای که به زنجیر کشیده شده، از آن قلعه‌ای به قلعه‌ای دیگر می‌رود، و این وضعیت مثل این است که در هوا صفی از کلنگ‌ها وجود داشته باشد.
ای امیری که برون آرد بیم و فزعت
طعمه از پنجه شیر و خوره از کام نهنگ
هوش مصنوعی: به ای کسی که قدرت و شجاعت تو همچون پنجه شیر و نیرومندی تو به اندازه کام یک نهنگ است، تو می‌توانی از خطرات و هراس‌ها بیرون بیایی و بر آنها غلبه کنی.
باد را هیچ نباشد گه خشم تو شتاب
کوه را هیچ نباشد گه حلم تو درنگ
هوش مصنوعی: باد هیچ تاثیر نخواهد پذیرفت از خشم تو، همچنان که کوه نیز در برابر بامصیرتی تو بی‌حرکت می‌ماند.
ای تو را فر فریدون و نهاد جمشید
وی تو را سیرت کیخسرو و رای هوشنگ
هوش مصنوعی: تو از ویژگی‌های و صفات بزرگانی مانند فریدون، جمشید، کیخسرو و هوشنگ برخورداری.
ای به صدر اندر بایسته تر از نوشروان
وی به حرب اندر شایسته تر از پور پشنگ
هوش مصنوعی: ای آن کسی که در صدر نشینی از نوشروان شایسته‌تری و در میدان جنگ از پور پشنگ برتری.
چرخ گردنده با پایه او رنگ تو پست
باد پوینده بر مرکب رهوار تو لنگ
هوش مصنوعی: چرخ زمان با حمایت او، تو را به خاطر موقعیت‌ات کوچک و ناپسند می‌سازد و بر اسب تندروی تو، باد ناتوان و لنگی دارد.
زیر پای ولی و در دو کف ناصح تو
خاک چون عنبر سارا شود و بید خدنگ
هوش مصنوعی: زیر پای ولی و در دستان ناصح، خاک به قدری ارزشمند می‌شود که مانند عطر خوش عنبر و بید جوان به نظر می‌آید.
بر تن حاسد و بد خواه تو و کام عدو
خز چون خار مغیلان شود و شهد شرنگ
هوش مصنوعی: بر تن کسی که حسادت و کینه تو را دارد، غمی به سنگینی خارهای درخت مغیلان نمایان شود و به جای شیرینی، تلخی و زهر را بچشد.
زود باشد که ازین فتح خبر کرده شود
به خراسان و عراق و حبش و بربر و زنگ
هوش مصنوعی: به زودی خبر این پیروزی به خراسان و عراق و حبشه و بربر و زنگ فرستاده خواهد شد.
این گلی بود ز بستان فتوحت خوشبو
شاخکی بود ز ریحان مرادت خوش رنگ
هوش مصنوعی: این یک گل زیبا و خوشبو از باغ پیروزی‌ها بود و شاخه‌ای از آن به رنگ دلخواه تو شبیه ریحان است.
زین سپس نامه فتح تو سوی حضرت شاه
دم دم آید همی از معبر چین و لب گنگ
هوش مصنوعی: از این پس، نامه پیروزی تو به سوی شاه به آرامی از راه چین و از جانب لبی خاموش می‌رسد.
میل بعضی ملکا سوی نشاطست و طرب
اندرین فصل و سوی خوردن بگماز چو زنگ
هوش مصنوعی: برخی از پادشاهان تمایل دارند در این فصل به شادی و لذت بپردازند و به خوش‌گذرانی و خوردن بپردازند، همان‌طور که زنگی بر سر یک گنبد به صدا درمی‌آید.
زانکه بستان شده از حسن بسان مشکوی
زانکه صحرا شده از نقش بسان ارتنگ
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی، باغ مانند عطر مشک شده است و دشت به خاطر نقش و نگار خود مانند کهن‌سالی رنگارنگ است.
مرغزار و کهسار از سپر غم و خیری
راست چون سینه طاوس شد و پشت پلنگ
هوش مصنوعی: در دشت و کوه، از غم و خوشی محافظتی به وجود آمده که مانند سینه طاووس زیبا و پشت پلنگ قوی است.
اختیار تو درین وقت سوی عزم سفر
از پی قوت دین و قبل حمیت و ننگ
هوش مصنوعی: انتخاب تو در این زمان برای سفر، به خاطر تقویت دین و حفظ شرف و عفت است.
حرب کفار گزیده بدل مجلس بزم
بانگ تکبیر شنوده بدل نغمه چنگ
هوش مصنوعی: جنگ و نبرد با دشمنان، هوا و حال جشن و شادی را عوض کرده است، و به جای نغمه‌های خوش آهنگی، صدای تکبیر شنیده می‌شود.
تا همی تازد بر مفرش دشت آهوی غرم
تا همی یازد بر دامن که بچه رنگ
هوش مصنوعی: آهویی خوش‌جلوه و رنجیده در دشت می‌دود و در کنار دامن مادری که بچه‌اش به رنگی زیباست، قرار می‌گیرد.
تو بمان دایم وز فر تو آراسته باد
تاج و تخت شهی و افسر ملک و اورنگ
هوش مصنوعی: تو بمان همیشه و بگذار که بر اثر وجود تو، تاج و تخت پادشاهی و دیوانگی سرزمین، همچنان زینت داده شود.