گنجور

شمارهٔ ۱۶۸ - ستایش سیف الدوله محمود

شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
چو روز در دل گیتی فرو شده آواز
من و جهان متحیر ز یکدگر هر دو
پدید و پنهان گشته مرا و او را راز
مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤ ریز
ورا ز آمدن شب سپهر لؤلؤ ساز
چه چاره سازم کز عشق آن نگار دلم
ز شادمانی فردست و با غمان انباز
فراز عشق مرا در نشیبی افکندست
که باز می نشناسم نشیب را ز فراز
دلا چه داری انده به شاد کامی زی
بتاب غم چه گدازی به ناز و لهو گزار
اگر سپهر بگردد ز حال خود تو مگرد
وگر زمانه نسازد تو با زمانه بساز
کسی چه دارد غم کش بود خداوندی
بسان خسرو محمود شاه بنده نواز
خدایگان جهان سیف دولت آنکه برو
در سعادت شد بر جهان دولت باز
بسوخت خانه ظلم و بکند خانه کفر
برید بیخ نیاز و درید جامه آز
کند چو گرم کند باره عقاب صفت
عقاب مرگی گردد سنان او پرواز
برند بی شک هر روز خسروان بزرگ
به پیش خانه او چون به پیش کعبه نماز
گذشت سوی حجاز آفتاب کینه او
از آن همیشه بود تافته زمین حجاز
به خواب دیدست اهواز تیغ او زان رو
ز تب تهی نبود هیچ بقعه اهواز
ندید یارد دشمن سپاه او را روی
از آنکه بر وی کوته شود بقای دراز
کجا تواند دیدن گوزن طلعت شیر
چگونه یارد دیدن کوزن چهره باز
خدایگانا شادی فزای و رامش کن
نبید بستان از دست دلبران طراز
مباد زین ده خالی خجسته مجلس تو
همیشه تا به جهان در حقیقتست و مجاز
ز نزهت و طرب و عز و شادکامی و لهو
ز چنگ و بربط و نای و کمانچه و بگماز
به شاد کامی در عز بیکرانه بزی
به کامرانی در ملک جاودانه بتاز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
هوش مصنوعی: یک شب طولانی و تاریک را می‌بینم که همچون روز، به سختی و بی‌امیدی می‌گذرد. این شب نه تنها از نظر طول، بلکه در ناامیدی و نیاز نیز سنگین‌تر است.
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
هوش مصنوعی: از دور دست، حرکت چرخ فلک متوقف شده و من در درگیری شب همچون حلقه‌ای بسته احساس می‌کنم که در انتهای آن، دوباره شروعی وجود دارد.
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
چو روز در دل گیتی فرو شده آواز
هوش مصنوعی: از آسمان ستاره‌ها در شب و در روز، صدایی در دل زمین آغاز شده است.
من و جهان متحیر ز یکدگر هر دو
پدید و پنهان گشته مرا و او را راز
هوش مصنوعی: من و جهان هر دو در حیرت از یکدیگر هستیم؛ ما هر دو به نوعی آشکار و پنهان شده‌ایم و بین من و او راز و رمزهایی وجود دارد.
مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤ ریز
ورا ز آمدن شب سپهر لؤلؤ ساز
هوش مصنوعی: شکوه معشوقم همچون درخشش لؤلؤ دیده‌ام را پر کرده و آمدن شب نیز همچون ساختن لؤلؤی جدید، زیبایی خاصی دارد.
چه چاره سازم کز عشق آن نگار دلم
ز شادمانی فردست و با غمان انباز
هوش مصنوعی: چه کار کنم که عشق آن معشوق دل‌آزارم، باعث خوشحالی در آینده‌ام خواهد بود و هم‌اکنون با غم‌هایم در کنارم است؟
فراز عشق مرا در نشیبی افکندست
که باز می نشناسم نشیب را ز فراز
هوش مصنوعی: عشق چنان من را به پایین کشانده که دیگر نمی‌توانم تفاوتی بین اوج و پایین بودن احساس کنم.
دلا چه داری انده به شاد کامی زی
بتاب غم چه گدازی به ناز و لهو گزار
هوش مصنوعی: ای دل، چرا غمگینی؟ به خوشحالی بپرداز! چرا با غم خود را آزار می‌دهی؟ به لذت و شادی بپرداز و از زندگی لذت ببر.
اگر سپهر بگردد ز حال خود تو مگرد
وگر زمانه نسازد تو با زمانه بساز
هوش مصنوعی: اگر آسمان یا وضعیت دنیا تغییر کند، تو نگران نباش و تحت تأثیر قرار نگیر. اگر زمانه به خواسته‌های تو پاسخ نمی‌دهد، تو باید خودت را با شرایط جدید سازگار کنی.
کسی چه دارد غم کش بود خداوندی
بسان خسرو محمود شاه بنده نواز
هوش مصنوعی: هر کسی که غم و اندوهی دارد، چگونه می‌تواند غمگین باشد در حالی که خداوندی مانند خسرو محمود شاه وجود دارد که بندگانش را نوازش می‌کند؟
خدایگان جهان سیف دولت آنکه برو
در سعادت شد بر جهان دولت باز
هوش مصنوعی: خداوندی که به فرمانروایی دنیا شهرت دارد، آن کسی است که با رحمتش موجب سعادت و خوشبختی در جهان شده است.
بسوخت خانه ظلم و بکند خانه کفر
برید بیخ نیاز و درید جامه آز
هوش مصنوعی: خانه ظلم و کفر نابود شد و نیاز و طمع از بین رفت، گویی که رخت و لباس آرزوها را پاره کردند.
کند چو گرم کند باره عقاب صفت
عقاب مرگی گردد سنان او پرواز
هوش مصنوعی: وقتی که پرنده‌ای همانند عقاب به شدت هوشیار و پرانرژی می‌شود، در نهایت قدرت و سرعتش، ممکن است به خطر بیفتد و مرگ او را تهدید کند.
برند بی شک هر روز خسروان بزرگ
به پیش خانه او چون به پیش کعبه نماز
هوش مصنوعی: بدون تردید، هر روز مردان بزرگ و قدرتمند به حضور او می‌آیند، مانند کسانی که به سوی کعبه برای نماز می‌روند.
گذشت سوی حجاز آفتاب کینه او
از آن همیشه بود تافته زمین حجاز
هوش مصنوعی: خورشید که همیشه روشن و پرجنب و جوش است، از سرزمین حجاز (مکه و مدینه) عبور کرد و کینه و دشمنی او همیشه در دل باقی مانده است.
به خواب دیدست اهواز تیغ او زان رو
ز تب تهی نبود هیچ بقعه اهواز
هوش مصنوعی: در خواب، تیزی و برندگی شمشیر او را در اهواز دید. به همین دلیل، جایی در اهواز نمانده بود که از شدت گرما خالی از تب و حرارت باشد.
ندید یارد دشمن سپاه او را روی
از آنکه بر وی کوته شود بقای دراز
هوش مصنوعی: دشمن سپاه او را نمی‌بیند، زیرا از این می‌ترسد که اگر به او نزدیک شود، عمرش کوتاه خواهد شد.
کجا تواند دیدن گوزن طلعت شیر
چگونه یارد دیدن کوزن چهره باز
هوش مصنوعی: کجا می‌توان گوزنی را دید که چهره‌اش چون شیر باشد؟ چگونه می‌توان به دیدن زیبایی کوزنی با چهره‌ای باز و زیبا دست یافت؟
خدایگانا شادی فزای و رامش کن
نبید بستان از دست دلبران طراز
هوش مصنوعی: ای خداوند، شادی را افزون کن و دل را آرام کن، باده‌ای که از دستان دلبران مهربان می‌ریزد، بگردان.
مباد زین ده خالی خجسته مجلس تو
همیشه تا به جهان در حقیقتست و مجاز
هوش مصنوعی: هیچ وقت این مکان را از خوشی و جشن خالی نگذار، زیرا حقیقت و واقعیت در جهان همیشه در حال جلوه‌گری هستند.
ز نزهت و طرب و عز و شادکامی و لهو
ز چنگ و بربط و نای و کمانچه و بگماز
هوش مصنوعی: از لذت و شادی و افتخار و خوشحالی و سرگرمی، از سازها و نوازندگی با چنگ و بربط و نی و کمانچه و دیگر آلات موسیقی.
به شاد کامی در عز بیکرانه بزی
به کامرانی در ملک جاودانه بتاز
هوش مصنوعی: برای رسیدن به شادی و خوشبختی در زندگی، باید با شجاعت و تلاش در مسیر موفقیت و جاودانگی گام برداری.