گنجور

شمارهٔ ۱۵۹ - هم در ستایش او

رسید عید و من از روی حور دلبر دور
چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور
مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد
نگار من به لهاورد و من به نیشابور
ره دراز و غریبی و فرقت جانان
اگر بنالم دارید مر مرا معذور
ز یار یاد همی آیدم که هر عیدی
درآمدی ز در من بسان حور قصور
هزار شاخ ز سنبل نهاده بر لاله
هزار حلقه ز عنبر فکنده بر کافور
تن چو سیم برآراسته به جامه عید
نهاده بر دو کف خویشتن گلاب و بخور
ببردی از دل من تاب زآن دو زلف متاب
خمار عشق فزودی به چشمک مخمور
کسی که دور بود از چنین شگرف نگار
چگونه باشد بر هجر‌ش ای نگار صبور
چرا نباشم با عزم و حزم مردانه
چرا ندارم هر چه بود به دل مستور
چو یاد شهر لهاوُر و یار خویش کنم
نبود کس که شد از شهر و یار خویش نفور
مرا به است به هر حالی و به هر وجهی
جمال حضرت عزنین ز شهر لوهاور
بلی به است به از وصل آن نگار مرا
جلال خدمت درگاه خسرو منصور
امیر غازی محمود ابن ابراهیم
خدایگانی کش هست عادلی دستور
شهی که مردی بر لشکر‌ش شده سالار
شهی که رادی بر گنج او شده گنجور
به گاه هیبت سام و به گاه حشمت جم
به گاه کوشش نار و به گاه بخشش نور
مثال حلمش یابی چو بنگری به جبال
قیاس علمش بینی چو بنگری به حور
همی نجوید تیر‌ش به جز دل قیصر
همی نخواهد تیغش مگر سر فغفور
بترسد از سر گرز‌ش به روز هیجا مرگ
حذر کند ز حسامش به رزمگاه خدور
ز بهر دولت محمودیان جهان ایزد
بیافرید و بدان داد تا ابد منشور
چرا کنند طلب ناکسان ز گیتی مال
چرا شوند به بیهوده جاهلان مغرور
یقین بدان که بلاشک ندامت آرد بار
هر آنکه کارد اندر زمین جهل غرور
خدایگانا راهی گذاشتی که همی
برید باد ازو نگذرد به جز رنجور
ز پنج سیحون بگذشته ای بنامیزد
که باد چشم بد از تخت و روزگار تو دور
رسید عید همایون شها به خدمت تو
نهاده پیش تو هدیه نشاط لهو و سرور
به رسم عید شها باده مروق نوش
به لحن بربط و چنگ و چغانه و تنبور
خجسته بادت عید و خجسته بادت ماه
خجسته بادت رفتن به درگه معمور

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رسید عید و من از روی حور دلبر دور
چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور
هوش مصنوعی: عید فرا رسیده و من چگونه می‌توانم بدون دیدن روی معشوقه‌ام، که همچون حوری بهشتی است، خوشحال باشم؟
مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد
نگار من به لهاورد و من به نیشابور
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی تبریک و خوشحالی نسبت به یکدیگر اشاره دارد. شخصی به دوستش می‌گوید که عیدی خوش و شاد برایش آرزو می‌کند، در حالی که خود او در جای دیگری (نیشابور) به سر می‌برد و در واقع بین این دو مکان فاصله وجود دارد. این بیان حس دوستی و آرزوی خوشبختی را منتقل می‌کند، حتی اگر آن‌ها در مکان‌های متفاوتی باشند.
ره دراز و غریبی و فرقت جانان
اگر بنالم دارید مر مرا معذور
هوش مصنوعی: این مسیر دراز و نا آشناست و از جدایی معشوق، اگر گله‌گزاری کنم، باید مرا ببخشید.
ز یار یاد همی آیدم که هر عیدی
درآمدی ز در من بسان حور قصور
هوش مصنوعی: از یاد دوست همواره به یاد می‌آیم که در هر عید و جشن، مانند یک پری زیبا وارد زندگی‌ام می‌شدی.
هزار شاخ ز سنبل نهاده بر لاله
هزار حلقه ز عنبر فکنده بر کافور
هوش مصنوعی: به این تصویر فکر کن که هزاران شاخه سنبل بر روی گل لاله قرار دارد و هزار حلقه از عنبر بر روی کافور ریخته شده است. این صحنه به زیبایی و شگفتی طبیعت اشاره دارد، با تصاویری از گل‌های خوشبو و عطرهای دلربا که همگی حس شگفتی و جذابیت را منتقل می‌کند.
تن چو سیم برآراسته به جامه عید
نهاده بر دو کف خویشتن گلاب و بخور
هوش مصنوعی: بدن همچون سیمی که برای جشن عید آراسته شده است، با دو دست خود عطر گل و دود بخور را آماده کرده است.
ببردی از دل من تاب زآن دو زلف متاب
خمار عشق فزودی به چشمک مخمور
هوش مصنوعی: شما با آن دو زلف خود، دل مرا ربودید و حالتی سرمست و عاشقانه به من دادید که نمی‌توانم از آن جدا شوم. چشمان شما نیز، با اشاره‌ای ساده، به وضعیت خمار و مستی من افزوده است.
کسی که دور بود از چنین شگرف نگار
چگونه باشد بر هجر‌ش ای نگار صبور
هوش مصنوعی: کسی که از زیبایی‌های بزرگ و شگفت‌انگیز دور باشد، چگونه می‌تواند دلتنگی و جدایی از تو را تحمل کند، ای نگار صبور؟
چرا نباشم با عزم و حزم مردانه
چرا ندارم هر چه بود به دل مستور
هوش مصنوعی: چرا نباید با اراده و احتیاط کار کنم؟ چرا نباید هر چیزی را که در دل دارم، بیان کنم؟
چو یاد شهر لهاوُر و یار خویش کنم
نبود کس که شد از شهر و یار خویش نفور
هوش مصنوعی: وقتی به یاد شهر لهاور و دوستانم می‌افتم، می‌بینم کسی نیست که از آن شهر و دوستانش دور افتاده باشد و در دلش احساس نفرت داشته باشد.
مرا به است به هر حالی و به هر وجهی
جمال حضرت عزنین ز شهر لوهاور
هوش مصنوعی: من در هر حال و به هر شکلی، زیبایی حضرت عزنین را از شهر لوهاور می‌طلبم.
بلی به است به از وصل آن نگار مرا
جلال خدمت درگاه خسرو منصور
هوش مصنوعی: بله، بهتر است که من به جای وصل شدن به آن معشوق، در خدمت شاه منصور باشم و از مقام و جلال او بهره‌مند شوم.
امیر غازی محمود ابن ابراهیم
خدایگانی کش هست عادلی دستور
هوش مصنوعی: امیر غازی محمود، فرزند ابراهیم، که دارای ویژگی‌های خدایی است، فرمانروایی است عادل و سخت‌کوش.
شهی که مردی بر لشکر‌ش شده سالار
شهی که رادی بر گنج او شده گنجور
هوش مصنوعی: سلطانی که دلیرانی را در ارتش خود دارد، همچون سرمایه‌ای از گنجینه‌اش بهره‌مند است.
به گاه هیبت سام و به گاه حشمت جم
به گاه کوشش نار و به گاه بخشش نور
هوش مصنوعی: در زمانی که قدرت و عظمت سام نمایان بود و زمانه‌ای که جلال و شکوه جم در اوج خود قرار داشت، در زمانی که آتش و شور و هیجان وجود داشت، و در زمانی که نیکی و بخشش مانند نور گسترده بود، این فضاها و حالات متفاوت وجود داشتند.
مثال حلمش یابی چو بنگری به جبال
قیاس علمش بینی چو بنگری به حور
هوش مصنوعی: اگر به صبر و بردباری او نگاه کنی، مانند کوه است، و اگر به علم و دانشش نگاه کنی، همچون فرشتگان زیبا و پاک است.
همی نجوید تیر‌ش به جز دل قیصر
همی نخواهد تیغش مگر سر فغفور
هوش مصنوعی: تیر عشق فقط در قلب قیصر جا دارد و شمشیرش تنها به دنبال سر فغفور است.
بترسد از سر گرز‌ش به روز هیجا مرگ
حذر کند ز حسامش به رزمگاه خدور
هوش مصنوعی: از ضربه‌ی سنگین و قدرتمند او در روز جنگ، باید ترسید؛ زیرا سلاحش چنان قوی است که مرگ از او دوری می‌کند و در میدان نبرد نمی‌تواند به او نزدیک شود.
ز بهر دولت محمودیان جهان ایزد
بیافرید و بدان داد تا ابد منشور
هوش مصنوعی: خداوند برای ثروت و عظمت خاندان محمود، جهان را آفرید و این نعمت را تا همیشه به آنان بخشید.
چرا کنند طلب ناکسان ز گیتی مال
چرا شوند به بیهوده جاهلان مغرور
هوش مصنوعی: چرا بیهوده انسان‌های نادان به دنبال مال و ثروت این دنیا هستند و به چه دلیل به جاه‌طلبی مشغول می‌شوند؟
یقین بدان که بلاشک ندامت آرد بار
هر آنکه کارد اندر زمین جهل غرور
هوش مصنوعی: قطعا آگاه باش که بدون شک، پشیمانی به دنبال خواهد داشت هر کسی که با غرور و نادانی در زمین جهل عمل کند.
خدایگانا راهی گذاشتی که همی
برید باد ازو نگذرد به جز رنجور
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، تو راهی را فراهم کرده‌ای که هیچ‌کس جز رنجوران و بیماران نمی‌تواند از آن عبور کند و هیچ بادی نمی‌تواند به آن آسیب برساند.
ز پنج سیحون بگذشته ای بنامیزد
که باد چشم بد از تخت و روزگار تو دور
هوش مصنوعی: از پنج رود سیحون گذشته‌ای و نامت به گوش می‌رسد، تا جایی که باد چشم بد را از تخت و روزگار تو دور کند.
رسید عید همایون شها به خدمت تو
نهاده پیش تو هدیه نشاط لهو و سرور
هوش مصنوعی: عید بزرگ و مبارک فرا رسید و من هدیه‌ای پر از شادی و خوشحالی به خدمت تو آوردم.
به رسم عید شها باده مروق نوش
به لحن بربط و چنگ و چغانه و تنبور
هوش مصنوعی: به مناسبتی شاد و خوشحال کننده، باده‌ای بنوشید و با لحن موسیقی‌ایی از سازهایی همچون بربط، چنگ، چغانه و تنبور، لحظاتی شاد را تجربه کنید.
خجسته بادت عید و خجسته بادت ماه
خجسته بادت رفتن به درگه معمور
هوش مصنوعی: برای تو روز عید مبارک و ماه مبارکی آرزو می‌کنم. همچنین برایت خیر و خوشی در رفتن به المكان پر رونق و آباد را نیز آرزومندم.

حاشیه ها

1393/08/07 20:11
هادی مختاری

در بیت دوم این شعر مسعود سعد سلمان از کلمه "لهاور" استفاده کرده اند:
مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد
نگار من به لهاور و من به نیشابور
که منظور از "لهاور"؛ شهر لاهور در پاکستان است. احتمالا غرض از آوردن نام شهر لاهور در تقابل نیشابور؛ دوری و در دوسوی دنیا بودن شاعر و نگار و دلبر ایشان است.
اتفاقا این تقابل را در منظومه "خسرو و شیرین" نظامی گنجوی هم می بینیم به اینصورت که:
ندیمی خاص بودش نام شاپور
جهان گشته ز مغرب تا لهاور
ز نقاشی به مانی مژده داده
بر سامی در اقلیدس گشاده
قلمزن چابکی صورتگری چست
که بی کلک از خیالش نقش می رست...
....
همچنین در سریال زیبا و ماندگار "دایی جان ناپلئون" ساخته ناصر تقوایی به این مصرع مسعود سعد سلمان که "نگار من به لهاور و من به نیشابور" اشاره شده که آنجا هم برای سربسر دائی جان گذاشتن و نشان دادن آگاهی اهالی محل از قصد دائی جان برای رفتن به نیشابور به جای قم و نقش بر آب کردن نقشه او استفاده شده است.

1399/01/27 20:03
امید

در بیت شانزده مصرع دوم
قیاس علمش بینی چو بنگری به بحور
درست میباشد...
بحور به معنی دریاها

1401/08/04 20:11
داود پورسلطان

سلام شاید 

بیت دوم نوشته لهاورد 

بیت دهم لهاوور 

بیت یازدهم لوهاور

یک اسم را با سه نوع مختلف نگاشته اند