گنجور

شمارهٔ ۱۵۷ - در صفت پیلان و مدح آن سلطان

سوی میدان شهریار گذر
قدرت و صنع کردگار نگر
ایستاده نگاه کن چپ و راست
کوههای بلند و جاناور
هر یکی با یک اژدهای دمان
اژدها نه و اژدها پیکر
دو ستون در دهان هر یک از آن
اندر آهن گرفته سر تا سر
چون دژ آهنین ویشک قویش
در دژ آهنین گشاید در
دشمنی را اگر بخسبانند
از گل و خاک و خون بود بستر
آتشی را اگر بر افروزند
گردد آن را نجوم چرخ شرر
این همه نعمت ژنده پیلانست
که سر نصرتند و روی ظفر
همه مستند و اهتزاز کنند
به سرود و سماع بازیگر
همه دیوان روز پیکارند
برده دیوان ز زخمشان کیفر
صد زده زان چهار صد عفریت
که گه تک شوند مرغ به پر
این شگفتی کدام خسرو راست
یک جهان دیو گشته فرمانبر
چون سلیمان نشسته کامروا
ملک داد و رز دین پرور
شه ملک ارسلان بن مسعود
شادی تخت و نازش افسر
آنکه از نام همچو خورشیدش
آسمان شد ز بس شرف منبر
داده در دست از زمانه زمام
بسته در خدمتش سپهر کمر
ملک را کرده عدل او یاری
ملک را بسته عدل او زیور
به فغان آمده ز تیغش کفر
به خروش آمده ز دستش زر
ای بر رفعت تو چرخ زمین
وی بر بخشش تو بحر شمر
ملکی و به ملک هفت اقلیم
نیست اندر جهان ز تو حق تر
من زدم فال و فال گشت نهال
آن نهالی که دولت آرد بر
لشکری دولت تو تعبیه کرد
کاندرو وهم کس نیافت گذر
ژنده پیلان تو چو پیلانند
از پس و پیش آن قوی لشکر
پیش هر پیل فوجی از ترکان
رزمجویان چو شیر شرزه نر
هر کرا پیل و شیر بازیگر
دشمنان را به نزد او چه خطر
این همه هست هست و بود و بود
کردگار جهان تو را یاور
پیش چشم آیدم همی فتحی
که شود ناگهان به دهر سمر
من از آن فتح چون براندیشم
یادم آید همی ز فتح کتر
که در ایام جد جد تو را
کرد روزی کروکر داور
پادشاها به فرخی بنشین
شهریارا به خرمی می خور
چون به بزم تو در کف تو شود
باده آب حیات در ساغر
نه عجب گر فلک شود مجلس
ماه و ساقی و زهره خنیاگر
تا ز گردون و اختر اندر دهر
هر چه مضمر بود شود مظهر
باد گردان برای تو گردون
باد تابان به حکم تو اختر
هفت کشور تو را به زیر نگین
وز تو آباد و شاد هر کشور

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوی میدان شهریار گذر
قدرت و صنع کردگار نگر
هوش مصنوعی: به سمت میدان شهریار برو و قدرت و هنر خالق را تماشا کن.
ایستاده نگاه کن چپ و راست
کوههای بلند و جاناور
هوش مصنوعی: به اطراف نگاهی بینداز؛ کوه‌های بلندی را می‌بینی که همچون جانورانی بزرگ ایستاده‌اند.
هر یکی با یک اژدهای دمان
اژدها نه و اژدها پیکر
هوش مصنوعی: هر کس یک موجود قوی و ترسناک دارد که به او قدرت می‌دهد و او را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ این موجود گاهی به شکل فزاینده‌ای نمایان می‌شود.
دو ستون در دهان هر یک از آن
اندر آهن گرفته سر تا سر
هوش مصنوعی: دو دندان در دهان هر یک از آن‌ها مانند دو ستون آهنی است که از بالا تا پایین را پر کرده است.
چون دژ آهنین ویشک قویش
در دژ آهنین گشاید در
هوش مصنوعی: وقتی که او به قدرت خود در دژ آهنین دست یابد، در آن دژ مستحکم را باز می‌کند.
دشمنی را اگر بخسبانند
از گل و خاک و خون بود بستر
هوش مصنوعی: اگر دشمنی را بخواهیم در خواب بگذاریم، باید دنیایی از زیبایی و رنج را به زیرش فرش کنیم؛ ترکیبی از گل، خاک و خون، که نشان‌دهندهٔ برخوردهای سخت و تلخی‌هاست.
آتشی را اگر بر افروزند
گردد آن را نجوم چرخ شرر
هوش مصنوعی: اگر آتشی را روشن کنند، آن آتش به مانند ستاره‌های درخشان در آسمان خواهد درخشید و زبانه می‌کشد.
این همه نعمت ژنده پیلانست
که سر نصرتند و روی ظفر
هوش مصنوعی: این همه نعمت مربوط به پیروزی و موفقیت است که چهره‌ی ظفر و پیروزی را به همراه دارد.
همه مستند و اهتزاز کنند
به سرود و سماع بازیگر
هوش مصنوعی: همه به شادی و سرور مشغول می‌شوند و در حال رقص و آواز، شگفتی و نشاط را به نمایش می‌گذارند.
همه دیوان روز پیکارند
برده دیوان ز زخمشان کیفر
هوش مصنوعی: در روز جنگ، همه دیوان به خویش آمده‌اند و دیوانی که از زخم‌هایشان رنج می‌برند، به کیفر و مجازات دچار شده‌اند.
صد زده زان چهار صد عفریت
که گه تک شوند مرغ به پر
هوش مصنوعی: از چهارصد جن و موجودی که به ناگاه به هم می‌ریزند، گاهی پرنده‌ای برمی‌خیزد و پرواز می‌کند.
این شگفتی کدام خسرو راست
یک جهان دیو گشته فرمانبر
هوش مصنوعی: این شگفتی که در حال مشاهده است، کدام پادشاه است که یک جهان پر از دیوان را تحت فرمان خود دارد؟
چون سلیمان نشسته کامروا
ملک داد و رز دین پرور
هوش مصنوعی: وقتی که سلیمان بر throne (با قدرت و موفقیت) نشسته، پادشاهی و دین و دیانت نیز به او هدیه می‌شود.
شه ملک ارسلان بن مسعود
شادی تخت و نازش افسر
هوش مصنوعی: شاه ارسلان بن مسعود، با خوشحالی بر تخت سلطنت نشسته و با غرور تاج به سر دارد.
آنکه از نام همچو خورشیدش
آسمان شد ز بس شرف منبر
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر نامش مانند خورشید در آسمان درخشان شد، به خاطر عظمت و مقامش بر روی منبر قرار گرفت.
داده در دست از زمانه زمام
بسته در خدمتش سپهر کمر
هوش مصنوعی: در دست تو، از زمانه تسلطی داری، و آسمان به خاطر خدمت تو، خود را در خدمت تو قرار داده است.
ملک را کرده عدل او یاری
ملک را بسته عدل او زیور
هوش مصنوعی: عدالت او به پادشاهی کمک کرده و عدالت او زینت و زیبایی برای پادشاهی است.
به فغان آمده ز تیغش کفر
به خروش آمده ز دستش زر
هوش مصنوعی: با فریاد و ناله از قدرت او، نادرستی‌ها به جنبش درآمده و از دست او، ثروت و مال به حرکت درآمده است.
ای بر رفعت تو چرخ زمین
وی بر بخشش تو بحر شمر
هوش مصنوعی: ای که به بزرگی‌ات آسمان بر افراشته است و به خاطر کرم و بخششت دریای نعمت‌ها در شمار است.
ملکی و به ملک هفت اقلیم
نیست اندر جهان ز تو حق تر
هوش مصنوعی: در جهان، چیزی از تو باارزش‌تر و حقیقی‌تر از سلطنت و فرمانروایی بر هفت اقلیم وجود ندارد.
من زدم فال و فال گشت نهال
آن نهالی که دولت آرد بر
هوش مصنوعی: من به نشانه‌ای که دیدم اشاره کردم و آن نشانه به درختی اشاره داشت که به زودی ثروت و خوشبختی به ارمغان می‌آورد.
لشکری دولت تو تعبیه کرد
کاندرو وهم کس نیافت گذر
هوش مصنوعی: دولت تو نسلی را آماده کرده که هیچ کس حتی در خیال خود هم نمی‌تواند از آن عبور کند.
ژنده پیلان تو چو پیلانند
از پس و پیش آن قوی لشکر
هوش مصنوعی: زنان در پی تو همچون فیل‌ها هستند، از جلو و عقب این لشکر قوی.
پیش هر پیل فوجی از ترکان
رزمجویان چو شیر شرزه نر
هوش مصنوعی: در مقابل هر فیل، گروهی از جنگجویان ترک قرار دارند که مانند شیر نر با دلیری و شجاعت می‌جنگند.
هر کرا پیل و شیر بازیگر
دشمنان را به نزد او چه خطر
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای شجاعت و قدرت است، برای دشمنانش هیچ خطری ندارد و آنها نمی‌توانند او را تهدید کنند.
این همه هست هست و بود و بود
کردگار جهان تو را یاور
هوش مصنوعی: این همه وجود و هستی و تغییرات آن، به خاطر خداوند جهان است که همیشه در کنار توست و به تو کمک می‌کند.
پیش چشم آیدم همی فتحی
که شود ناگهان به دهر سمر
هوش مصنوعی: در نظر من پیروزی بزرگی نمایان می‌شود که به طور ناگهانی در دنیای حیات اتفاق می‌افتد.
من از آن فتح چون براندیشم
یادم آید همی ز فتح کتر
هوش مصنوعی: وقتی به پیروزی فکر می‌کنم، یاد آن شخص را می‌آورم که بر این فتح دست یافته است.
که در ایام جد جد تو را
کرد روزی کروکر داور
هوش مصنوعی: در روزگاران گذشته، سرنوشت تو به شکلی تعیین شده است که به تو نعمت و روزی عطا شده است.
پادشاها به فرخی بنشین
شهریارا به خرمی می خور
هوش مصنوعی: ای پادشاه، با خوشحالی و نشاط به فرخی بنشین و جشن بگیر.
چون به بزم تو در کف تو شود
باده آب حیات در ساغر
هوش مصنوعی: وقتی در مهمانی تو می‌نشینم، نوشیدنی که در دستت است مانند آب حیات در میانه لیوان می‌درخشد.
نه عجب گر فلک شود مجلس
ماه و ساقی و زهره خنیاگر
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر آسمان به محفل ماه و جام‌دهنده و زهره تبدیل شود و زهره نغمه‌سرا شود.
تا ز گردون و اختر اندر دهر
هر چه مضمر بود شود مظهر
هوش مصنوعی: هر آنچه در آسمان و ستاره‌ها درباره‌ی دنیا پنهان و نهفته است، روزی به شکل و نمایانی در می‌آید.
باد گردان برای تو گردون
باد تابان به حکم تو اختر
هوش مصنوعی: باد تو را به هر سو می‌چرخاند و آسمان با نورش به خاطر فرمان تو ستاره‌ها را به حرکت در می‌آورد.
هفت کشور تو را به زیر نگین
وز تو آباد و شاد هر کشور
هوش مصنوعی: هفت کشور زیر نظر تو هستند و به خاطر تو آباد و شاد خواهند بود.