گنجور

شمارهٔ ۱۵۵ - ستودن ترکان و ستایش سلطان مسعود

ترکان که پشت و بازوی ملکند و روزگار
هستند گاه حمله بزرگان کارزار
گردان سرکشند و دلیران چیره دست
شیران بیشه اند و پلنگان کوهسار
در دستشان کمان ها مانند ابرها
در زخم تیرهاشان باران تند بار
در چشم نیک خواهان رسته چو تازه گل
در جان بد سگالان رسته چو تیزخار
پولاد را به تیغ بسنبند گاه زخم
خورشید را به تیر بپوشند روز بار
باره برون جهانند از آتشین مصاف
بیلک برون گذارند از آهنین حصار
رحمت برین سران سرافراخته چو سرو
کاندر سرای ملک رزانند روز بار
رحمت برین یلان که به میدان کر و فر
خیزند وقت حمله چو شیران مرغزار
جان بردن عدو را بسته میان به جان
در پیش شهریار جهاندار کامگار
مسعود شاه مشرق و مغرب که دور چرخ
بر تاج او سعود کند هر زمان نثار
ای یافته سپهر ز تو قدر و مرتبت
وی کرده روزگار ز رأی تو افتخار
تو بدسگال مال وز کف تو روز بزم
چون بدسگال مال تو کم یافت زینهار
تیغ برهنه تو چنان یافت کسوتی
کان ملک را شعار بود عدل را دثار
تا عزم راه و قصد سفر کرده ای شدست
فصل خزان به خرمی فصل نوبهار
گردی روان به طالع میمون و فال سعد
اقبال راهبر شده و بخت کامگار
بر تیز خیز کوهی تند سبک رکاب
رخشی چو باد در تک و چون چرخ در مدار
وین شاهزادگان که بدیشان شدست باز
اصل بنای دولت و دین سخت استوار
با فر و جاه خسرو پرویز و کیقباد
با بأس و زور رستم و گیو و سفندیار
جمله تو را عزیزان چون جان و تن ولیک
امر تو را به رغبت مأمور و جانسپار
در گرد چتر و رایت تو کرده تعبیه
شیران بی نهایت و پیلان بی شمار
خو کرده دستهاشان با لعب طعن و ضرب
خوش گشته گوشهاشان با بانگ گیرودار
یک شاهزاده را تو اگر نامزد کنی
گویی که تخت قیصر و تاجش به حضرت آر
راند سپه به روم و کند روم را خراب
یک مه تو را ندارد بیش اندر انتظار
آراسته ست دولت و دین از تو تا به حشر
کایزد بهر دولت و دین کردت اختیار
شاها زمین هند به خون تشنه گشت باز
زینجا به سوی هند سپاهی کش ابروار
سیراب کن زمین را یک سر به تیغ تیز
هر سو ز خون فروران بر خاک جویبار
امروز بارد آنچه نبارید تیغ دی
امسال بیند آنچه ندیدست هند پار
امروز بت پرستان هستند بی گمان
در بیشه ها خزیده و در غارها بشار
اکنون چنان در افتد در هند زلزله
کز هر سویی بلرزد هامون و کوه و غار
از بوم و خاک هند بروید نبات مرگ
وز جان اهل شرک برآید دم و دمار
در هند بشکفاند آن تیغ برق زخم
هنگام کارزار به دی ماه لاله زار
بپراکند ز هول تو چون گرد هر سپاه
بشکافد از نهیب تو چون نار هر حصار
وز سهم آبرنگ حسام تو خسروا
آتشکده شود دل رایان گنگبار
از جمع بست پرستان وز فوج مشرکان
بانگ و نفیر خیزد روزی هزار بار
گویند بازخاست ز جای آن سپید شیر
کو را ز جان یاران باشد همه شکار
کردست عزم آن که بشوید ز کفر پاک
مرهند را به ضربت شمشیر آبدار
در دست تو به حمله علم ها بکند باز
آن رخش باد سیر تو و آن گرز گاوسار
وین هر دو را به کوشش یاری دهند نیز
آن رمح جان شکار تو و تیغ عمر خوار
از سطوت تو شرک بنالد چو رعد سخت
وز ضربت تو کفر بگرید چو ابر زار
گردد ظفر قوی و شود فتح زورمند
زان بیلک نحیف تو و خنجر نزار
گیرد زمین ز تیغ همه پاک رود خون
گردد فلک ز گرد هوا جمله بحر قار
ای جاه تو چو مهر ز رتبت فلک فروز
وی کف تو چو ابر به بخشش جهان نگار
تو سایه خدایی و خورشید خسروان
جز تو که دید هرگز خورشید سایه دار
اختر کجا فروزان باشد به نقش مهر
شاهان به تو چه مانند ای شاه و شهریار
حقا که چون تو راد ندیدست دور چرخ
والله که چون تو شاه ندیدست روزگار
دیوان ملک بیش نیابد چو تو ملک
میدان ملک بیش نبیند چو تو سوار
در جمله ملک بود تو را دایه زین سبب
گه بر کتف نشاندت و گاه با کنار
تا تیغ تیز مادر فتحست روز رزم
گردد به گاه زادن گریان و بی قرار
بر زادن فتوح قوی باد تیغ تو
تا هر زمانت فتحی زاید چو صد نگار
بادت خجسته عزم و ره نهمت و غزات
کام مراد تو همه حاصل ز کردگار
چرخت غلام وعمر به کام و زمانه رام
دولت رفیق و بخت معین و خدای یار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترکان که پشت و بازوی ملکند و روزگار
هستند گاه حمله بزرگان کارزار
هوش مصنوعی: ترکان، که پشتوانه ملک و زندگی هستند، زمانی نیز حمله‌های بزرگانی را در میدان جنگ تجربه می‌کنند.
گردان سرکشند و دلیران چیره دست
شیران بیشه اند و پلنگان کوهسار
هوش مصنوعی: رزمندگان دلیر و شجاع هستند و در میدان جنگ مانند شیران جنگل و پلنگان کوهستان دارای قدرت و توانایی بالایی هستند.
در دستشان کمان ها مانند ابرها
در زخم تیرهاشان باران تند بار
هوش مصنوعی: آنها کمان‌هایی در دست دارند که مانند ابرها، تیرهایشان زخم ایجاد می‌کند و باران تندی از آن می‌بارد.
در چشم نیک خواهان رسته چو تازه گل
در جان بد سگالان رسته چو تیزخار
هوش مصنوعی: در نگاه افرادی که خوب‌اندیش هستند، جوانه‌ای شاداب و تازه مانند گل شکفته شده است، ولی در دل کسانی که بد فکر و بدخواه هستند، همانند تیغی تیز و آزاردهنده وجود دارد.
پولاد را به تیغ بسنبند گاه زخم
خورشید را به تیر بپوشند روز بار
هوش مصنوعی: برای توجیه و محافظت از دو مقوله مهم باید تلاش کرد: یکی از آسیب‌های ناشی از اشعه خورشید و دیگری از ضربه‌های ناگهانی. در واقع، باید در برابر خطرات و آسیب‌های پیرامون خود آماده و مصون باشیم.
باره برون جهانند از آتشین مصاف
بیلک برون گذارند از آهنین حصار
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف رفت و آمد موجودات به دنیای بیرون اشاره شده است. آن‌ها از مکان‌های خطرناک و دشوار که به مانند میدان جنگی آتشین هستند، عبور می‌کنند و خود را از موانع سخت و سنگین به مانند حصارهای آهنین عبور می‌دهند. این تصویر نوعی تلاش و کوشش برای رسیدن به آزادی و فضاهای بهتر را نشان می‌دهد.
رحمت برین سران سرافراخته چو سرو
کاندر سرای ملک رزانند روز بار
هوش مصنوعی: رحمت بر آن سران بزرگ و بلندمرتبه که همچون سروها در خانه فرمانروایی می‌درخشند و روزگار خود را سپری می‌کنند.
رحمت برین یلان که به میدان کر و فر
خیزند وقت حمله چو شیران مرغزار
هوش مصنوعی: رحمت بر آن جوانمردان که در میادین جنگ با شجاعت و قدرت برخیزند و در زمان حمله به مانند شیران در دشت ها باشند.
جان بردن عدو را بسته میان به جان
در پیش شهریار جهاندار کامگار
هوش مصنوعی: دشمن را از میان برمی‌دارم، چون جانم را برای پادشاه پیروزمند و بزرگ قربانی می‌کنم.
مسعود شاه مشرق و مغرب که دور چرخ
بر تاج او سعود کند هر زمان نثار
هوش مصنوعی: مسعود شاه، پادشاهی که بر شرق و غرب فرمان می‌راند، همیشه با چرخ دوران برکت و سعادتش بر سرش فرود می‌آید.
ای یافته سپهر ز تو قدر و مرتبت
وی کرده روزگار ز رأی تو افتخار
هوش مصنوعی: ای کسی که آسمان به خاطر تو ارزش و مقام یافته است، روزگار به خاطر نظر تو به خود می بالد.
تو بدسگال مال وز کف تو روز بزم
چون بدسگال مال تو کم یافت زینهار
هوش مصنوعی: در روزی که تو در جشن و خوشی به سر می‌بری، اگر به دنبال مال و ثروت باشی، باید بدان که ممکن است به زودی چیزی را که در دست داری از دست بدهی. پس در این لحظه‌های شاد، مراقب باش و هوشیار باش که مال و دارایی‌ات کم نشود.
تیغ برهنه تو چنان یافت کسوتی
کان ملک را شعار بود عدل را دثار
هوش مصنوعی: تیغ برهنه تو به قدری زیبا و باوقار است که مانند لباس پادشاهان به نشانه عدالت به تن کرده است.
تا عزم راه و قصد سفر کرده ای شدست
فصل خزان به خرمی فصل نوبهار
هوش مصنوعی: وقتی تصمیم به سفر گرفته‌ای، در حالی که در حال آماده شدن هستی، فصل پاییز به خوشی و سرسبزی فصل بهار تبدیل شده است.
گردی روان به طالع میمون و فال سعد
اقبال راهبر شده و بخت کامگار
هوش مصنوعی: گردش روزگار به نفع مقدر و خوشبختی است و سرنوشت روشن و خوشی را برای فرد به ارمغان آورده است.
بر تیز خیز کوهی تند سبک رکاب
رخشی چو باد در تک و چون چرخ در مدار
هوش مصنوعی: بر فراز یک کوه بلند و سریع، اسب تندرو و سبکی مثل باد در حال حرکت است و مانند چرخ‌وفلک در مسیر خودش می‌چرخد.
وین شاهزادگان که بدیشان شدست باز
اصل بنای دولت و دین سخت استوار
هوش مصنوعی: این شاهزادگان که به آنها توجه شده، اساس و پایه‌ی قدرت و دین را به شدت محکم و استوار ساخته‌اند.
با فر و جاه خسرو پرویز و کیقباد
با بأس و زور رستم و گیو و سفندیار
هوش مصنوعی: دارای شکوه و مقام خسرو پرویز و کیقباد، با قدرت و نیروی رستم، گیو و سفندیار.
جمله تو را عزیزان چون جان و تن ولیک
امر تو را به رغبت مأمور و جانسپار
هوش مصنوعی: تمامی عزیزان تو را مانند جان و تن خود می‌دانند، اما در عین حال، در انجام دستورات تو با رغبت و شوق عمل می‌کنند و جان خود را فدای تو می‌کنند.
در گرد چتر و رایت تو کرده تعبیه
شیران بی نهایت و پیلان بی شمار
هوش مصنوعی: در اطراف پرچم و سایه تو، شیران بسیار و فیل‌های بی‌شماری قرار گرفته‌اند.
خو کرده دستهاشان با لعب طعن و ضرب
خوش گشته گوشهاشان با بانگ گیرودار
هوش مصنوعی: دست‌های آنان به درگیری و نزاع عادت کرده و گوش‌هایشان به صدای جنگ و هیاهو عادت یافته است.
یک شاهزاده را تو اگر نامزد کنی
گویی که تخت قیصر و تاجش به حضرت آر
هوش مصنوعی: اگر با یک شاهزاده نامزد شوی، گویی که تخت و تاج فرمانروایی را به دوش می‌کشی و به مقام بزرگی دست یافته‌ای.
راند سپه به روم و کند روم را خراب
یک مه تو را ندارد بیش اندر انتظار
هوش مصنوعی: سپاه به روم تاخت و شهر را ویران کرد، اما یک مه تو را بیش از این در انتظار ندارد.
آراسته ست دولت و دین از تو تا به حشر
کایزد بهر دولت و دین کردت اختیار
هوش مصنوعی: دولت و دین به زیبایی از تو تا روز قیامت زینت داده شده است، چرا که خدا به خاطر اعتلای دولت و دین، تو را انتخاب کرده است.
شاها زمین هند به خون تشنه گشت باز
زینجا به سوی هند سپاهی کش ابروار
هوش مصنوعی: ای پادشاه، سرزمین هند دوباره به خون نیاز دارد، اکنون سپاهی با عزم و اراده از اینجا به سمت هند روانه کن.
سیراب کن زمین را یک سر به تیغ تیز
هر سو ز خون فروران بر خاک جویبار
هوش مصنوعی: زمین را به طور کامل سیراب کن، با تیزی و شدت مانند چاقویی که هر سمتش پر از خون باشد و بر روی خاک جریان پیدا کند.
امروز بارد آنچه نبارید تیغ دی
امسال بیند آنچه ندیدست هند پار
هوش مصنوعی: امروز اتفاقاتی می‌افتد که در گذشته نیفتاده بود و آنچه در سال‌های قبل دیده نشده، حالا قابل مشاهده است.
امروز بت پرستان هستند بی گمان
در بیشه ها خزیده و در غارها بشار
هوش مصنوعی: امروز واضح است که افرادی که به بت‌پرستی اعتقاد دارند، در جنگل‌ها و غارها پنهان شده‌اند.
اکنون چنان در افتد در هند زلزله
کز هر سویی بلرزد هامون و کوه و غار
هوش مصنوعی: اکنون زلزله‌ای در هند به وقوع می‌پیوندد که از هر طرف، دشت‌ها، کوه‌ها و غارها به لرزه درمی‌آیند.
از بوم و خاک هند بروید نبات مرگ
وز جان اهل شرک برآید دم و دمار
هوش مصنوعی: گیاهی که از خاک هند می‌روید، حاصل مرگ و نابودی است و نفس افراد مشرک از آن سر بر می‌آورد و به فساد و ویرانی منجر می‌شود.
در هند بشکفاند آن تیغ برق زخم
هنگام کارزار به دی ماه لاله زار
هوش مصنوعی: در هند، در زمان جنگ و در دی ماه، آن تیغی که مانند برق می‌درخشد، زخم‌هایی را به وجود می‌آورد که لاله‌زارها را معطر می‌کند.
بپراکند ز هول تو چون گرد هر سپاه
بشکافد از نهیب تو چون نار هر حصار
هوش مصنوعی: از ترس تو، دشمنان مانند گرد و غبار پراکنده می‌شوند و از صدا و قدرت تو، دیوارهای محکم هم شکسته خواهند شد.
وز سهم آبرنگ حسام تو خسروا
آتشکده شود دل رایان گنگبار
هوش مصنوعی: از رنگ آبی که حسام به دل می‌بخشد، آتشکده‌ای برای خسروا (شاهی) ساخته می‌شود، که دل رایان را به شوق و شگفتی می‌آورد.
از جمع بست پرستان وز فوج مشرکان
بانگ و نفیر خیزد روزی هزار بار
هوش مصنوعی: در روزهایی که مردم فرقه‌های مختلف و گروه‌های مخالف جمع می‌شوند، صدا و فریادهای آنها به طور مکرر برمی‌خیزد.
گویند بازخاست ز جای آن سپید شیر
کو را ز جان یاران باشد همه شکار
هوش مصنوعی: می‌گویند آن شیری که سفید است و از یارانش به شدت دفاع می‌کند، از جای خود برخاسته و آماده شکار است.
کردست عزم آن که بشوید ز کفر پاک
مرهند را به ضربت شمشیر آبدار
هوش مصنوعی: عزم آن دارد که با ضربت شمشیر تیز، کافران را از بین ببرد و آن‌ها را از کفر پاک کند.
در دست تو به حمله علم ها بکند باز
آن رخش باد سیر تو و آن گرز گاوسار
هوش مصنوعی: در دستان تو علم و دانش به اوج می‌رسد، همان‌طور که اسب تو در باد سرعت می‌گیرد و آن گرزی که به دوش گاوسار است، قدرتی را به نمایش می‌گذارد.
وین هر دو را به کوشش یاری دهند نیز
آن رمح جان شکار تو و تیغ عمر خوار
هوش مصنوعی: این دو (رمح جان و تیغ عمر) به تو کمک می‌کنند تا به هدف‌های خود دست یابی. یکی به تو قدرت می‌دهد و دیگری عمر تو را محدود می‌کند.
از سطوت تو شرک بنالد چو رعد سخت
وز ضربت تو کفر بگرید چو ابر زار
هوش مصنوعی: از قدرت و عظمت تو، شرک (یعنی پرستش غیر خدا) مانند رعدی غمگین می‌شود و از ضربه‌های تو، کافر مانند ابری بارانی، اشک می‌ریزد.
گردد ظفر قوی و شود فتح زورمند
زان بیلک نحیف تو و خنجر نزار
هوش مصنوعی: پیروزی و کامیابی به افرادی قوی و نیرومند تعلق می‌گیرد، نه به کسانی که ابزار ضعیف و کم‌توانی دارند.
گیرد زمین ز تیغ همه پاک رود خون
گردد فلک ز گرد هوا جمله بحر قار
هوش مصنوعی: زمین از ضربات تیغ همگی جانی می‌شود، خون در آسمان می‌ریزد و همه دریاها از غبار هوا پر می‌شوند.
ای جاه تو چو مهر ز رتبت فلک فروز
وی کف تو چو ابر به بخشش جهان نگار
هوش مصنوعی: ای زیبایی تو مانند مهر در آسمان درخشان است و بخشش تو مانند ابر، نعمت‌ها و موهبت‌ها را در سراسر جهان پراکنده می‌کند.
تو سایه خدایی و خورشید خسروان
جز تو که دید هرگز خورشید سایه دار
هوش مصنوعی: تو به قدری بزرگ و باارزش هستی که همچون سایه‌ای از خدا به نظر می‌رسنی و هیچ خورشیدی مانند تو را نمی‌توان دید که سایه‌ای بر زمین بیفکند.
اختر کجا فروزان باشد به نقش مهر
شاهان به تو چه مانند ای شاه و شهریار
هوش مصنوعی: ای پادشاه و شهریار، ستاره‌ها کجا می‌درخشند و نشان‌های آفتاب‌گونه شاهان به کجا وابسته است، این برای تو چه اهمیتی دارد؟
حقا که چون تو راد ندیدست دور چرخ
والله که چون تو شاه ندیدست روزگار
هوش مصنوعی: واقعا که دوران حیات، کسی مانند تو را ندیده است و به خدا قسم، روزگار هیچ پادشاهی مانند تو را تجربه نکرده است.
دیوان ملک بیش نیابد چو تو ملک
میدان ملک بیش نبیند چو تو سوار
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند تو در میدان فرمانروایی وجود ندارد و هیچ کسی مانند تو سوار بر اسب در این عرصه دیده نمی‌شود.
در جمله ملک بود تو را دایه زین سبب
گه بر کتف نشاندت و گاه با کنار
هوش مصنوعی: در حقیقت، تو در میان درباریان و اشراف قرار داشتی؛ به همین دلیل گاهی تو را بر شانه‌های خود می‌نشاندند و گاهی در کنار خود می‌نشانیدند.
تا تیغ تیز مادر فتحست روز رزم
گردد به گاه زادن گریان و بی قرار
هوش مصنوعی: تا زمانی که شمشیر تیز مادر فتح (پیروزی) در دست است، روز جنگ به هنگام زادن، گریان و ناآرام خواهد بود.
بر زادن فتوح قوی باد تیغ تو
تا هر زمانت فتحی زاید چو صد نگار
هوش مصنوعی: بگذار تیغ تو با قدرتش همواره بر پیروزی‌ها بیفزاید، تا همیشه مانند صد تصویر زیبایی که به دنیا می‌آورد، موفقیت‌ها و فتح‌های جدیدی به ارمغان آورد.
بادت خجسته عزم و ره نهمت و غزات
کام مراد تو همه حاصل ز کردگار
هوش مصنوعی: باد تو مبارک باشد و عزم و راهت خوش، و خوشبختی‌ات به خواسته‌های تو و نتیجه‌ی هدایت خداوند برگردد.
چرخت غلام وعمر به کام و زمانه رام
دولت رفیق و بخت معین و خدای یار
هوش مصنوعی: زندگی‌ات را به خوبی سپری کن، زمان به نفع توست و با یاری خدا، شانس و موفقیت در کنارت هستند.