گنجور

شمارهٔ ۱۵ - در مدح امیر ابونصر فارسی

ز خاک و باد که هستند یار آتش و آب
قوی تر آمد بسیار کار آتش و آب
بساط پشت زمین و شراع روی هوا
ملون است ز رنگ و نگار آتش و آب
لباسهای طبیعت نگر که چون بافد
سپهر گردان از پود و تار آتش و آب
شده هوا و زمین را ز آب و آتش بار
مسام تنگ شده رهگذار آتش و آب
اگر قرار جبلت ز آب و آتش خاست
چرا ببرد جبلت قرار آتش و آب
جز آتش خرد صرف و آب دانش محض
همی گرفت نداند عیار آتش و آب
یسار آتش و آب ار چه سخت بسیار است
نه واجب است بدین افتخار آتش و آب
که پیش همت بونصر پارسی گه بذل
به نیم ذره نسنجد یسار آتش و آب
مؤیدی که به حق عنف و لطف سیرت او
معین ظلمت و نور است و یار آتش و آب
گزیده رادی و مردی جوار همت اوست
چنان که خشکی و تری جوار آتش و آب
بزرگوارا نشگفت اگر کفایت تو
کند بریده ز هم کارزار آتش و آب
سوار نیزه و تیغی و خرم و خوش گشت
ز تیغ و نیزه بود روزگار آتش و آب
ز خشم و عفو تو ایام را درختی رست
بر آن دو شاخ و بر و برگسار آتش و آب
حصار و حصن دل و دیده عدوی تو شد
ز تف و اشک شکم در کنار آتش و آب
اگر وقار و سکون نیست آب و آتش را
نشد مضا و نفاذ اختیار آتش و آب
گرفته کینه و مهرت به نرمی و تیزی
همی کشند عنان و مهار آتش و آب
بدیع نیست که بر مرکز ارادت او
چو چرخ گردد از این پس مدار آتش و آب
ز عدل شافی تو سازگار و دوست شوند
دو طبع دشمن ناسازگار آتش و آب
ز بوی خلق تو بر موضع شتاب و درنگ
گل و سمن شکفاند بهار آتش و آب
خیال رعب نگارد به پیش هر چشمی
مهیب صورتی اندر شعار آتش و آب
یلان رعد شغب همچو ابر خون بارند
به برق خنجر در مرغزار آتش و آب
ز تاب و آتش شمشیر تو به رأی العین
قضا ببیند بی شک دمار آتش و آب
چو کوهساری خیزد ز آب و آتش رزم
که مرگ روید از آن کوهسار آتش و آب
چنان که آهن و پولاد سنگ خاره شده است
ز طبع و خلقت حصن و حصار آتش و آب
چو حکم ماضی و فرمان نافذ تو بدید
بجست ماک سکون و وقار آتش و آب
چو بور و چرمه تو آب و آتش است به جنگ
تو را توانم خواندن سوار آتش و آب
همیشه تا به غنیمت ز خاک قوت باد
برد به بالا تف و بخار آتش و آب
فلک فذلک دارد ز گرمی و سردی
به حق برآید جز در شمال آتش و آب
ز بیم غارت باشد خزینه گوهر و در
به کوه و دریا در زینهار آتش و آب
بود قضا و قدر پیشکار اختر و چرخ
بود هوا و زمین زیر بار آتش و آب
بقات باد که عدل تو حسبت لله
به قمع جور ببرد اقتدار آتش و آب
جهان به کام تو و کار و بار دولت تو
زبانه گیرتر از کارزار آتش و آب
بساط ناصح تو پیشگاه باده و رود
سرای حاسد توپی گذار آتش و آب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز خاک و باد که هستند یار آتش و آب
قوی تر آمد بسیار کار آتش و آب
هوش مصنوعی: از خاک و باد که دوستان آتش و آب هستند، کارهای آتش و آب به مراتب قوی‌تر و بیشتر شده است.
بساط پشت زمین و شراع روی هوا
ملون است ز رنگ و نگار آتش و آب
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی از طبیعت پرداخته شده است. در این توصیف، زمین با رنگ‌ها و زیبایی‌های مختلف آراسته شده و آسمان نیز با حالت‌هایی از حرکت و زیبایی به تصویر کشیده شده است. به طور کلی، این تصویر به زیبایی و تنوع عناصر طبیعی اشاره دارد که در کنار هم جلوه‌ای دلنشین و جذاب ایجاد کرده‌اند.
لباسهای طبیعت نگر که چون بافد
سپهر گردان از پود و تار آتش و آب
هوش مصنوعی: به طبیعت نگریست که چگونه بافته شده است، آسمان گردان از ترکیب آتش و آب این لباس‌ها را به وجود آورده است.
شده هوا و زمین را ز آب و آتش بار
مسام تنگ شده رهگذار آتش و آب
هوش مصنوعی: هوا و زمین به وسیله آب و آتش تغییر کرده‌اند و مسیر بین آتش و آب تنگ شده است.
اگر قرار جبلت ز آب و آتش خاست
چرا ببرد جبلت قرار آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر سرشت هر چیزی از آب و آتش تشکیل شده است، چرا سرشت آن در برابر آب و آتش بی‌ثباتی می‌کند؟
جز آتش خرد صرف و آب دانش محض
همی گرفت نداند عیار آتش و آب
هوش مصنوعی: جز چیزهای بی‌فایده و دگرگونی که در زندگی وجود دارد، تنها آتش خرد و آب دانش هستند که ایمنی و ارزش واقعی دارند. بسیاری از مردم نمی‌دانند که این دو عنصر نشان‌دهنده چیست و چقدر می‌توانند در زندگی موثر باشند.
یسار آتش و آب ار چه سخت بسیار است
نه واجب است بدین افتخار آتش و آب
هوش مصنوعی: آتش و آب هر کدام از عناصر طبیعی هستند و هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارند. اما مهم نیست که این عناصر چقدر قوی یا سخت باشند؛ آنچه اهمیت دارد این است که نباید به خاطر آنها به خود افتخار کنیم. ما باید بیشتر به معنای زندگی و ارزش‌هایی که داریم توجه کنیم تا صرفاً به قدرت این عناصر.
که پیش همت بونصر پارسی گه بذل
به نیم ذره نسنجد یسار آتش و آب
هوش مصنوعی: کسی که تلاش و اراده قوی دارد مانند بونصر پارسی، در برابر عظمت کارش حتی کوچک‌ترین چیزها را هم نمی‌سنجد و اهمیتی به آنها نمی‌دهد، نه آتش و نه آب.
مؤیدی که به حق عنف و لطف سیرت او
معین ظلمت و نور است و یار آتش و آب
هوش مصنوعی: به مؤید و معین اشاره می‌کند که با وجود ویژگی‌های خوب و نیکوی خود، می‌تواند هم در تاریکی و ظلمت و هم در نور و روشنایی یاری‌رسان باشد و به آتش و آب تبدیل شود.
گزیده رادی و مردی جوار همت اوست
چنان که خشکی و تری جوار آتش و آب
هوش مصنوعی: دوستی با رادی و مردانگی با همت اوست، مانند این‌که خشکی و رطوبت در کنار آتش و آب قرار دارند.
بزرگوارا نشگفت اگر کفایت تو
کند بریده ز هم کارزار آتش و آب
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، جای شگفتی نیست اگر قدرت تو باعث شود که جنگ میان آتش و آب پایان یابد.
سوار نیزه و تیغی و خرم و خوش گشت
ز تیغ و نیزه بود روزگار آتش و آب
هوش مصنوعی: در این زمانه، فردی سوار بر اسبی است که به سلاح‌هایی همچون نیزه و شمشیر مسلح شده و با حالتی شاداب و خوشحال زندگی می‌کند، گویی وجودش تحت تأثیر این سلاح‌ها و خطراتی است که او را احاطه کرده است. این روزگار پر از چالش‌های مختلفی است که به نوعی زندگی را مانند آتش و آب متلاطم می‌سازند.
ز خشم و عفو تو ایام را درختی رست
بر آن دو شاخ و بر و برگسار آتش و آب
هوش مصنوعی: از خشم و بخشش تو، روزها مانند درختی رشد کردند که دو شاخه دارد و بر آن برگ‌ها آتش و آب روییده است.
حصار و حصن دل و دیده عدوی تو شد
ز تف و اشک شکم در کنار آتش و آب
هوش مصنوعی: دل و دیده‌ام به دشمن تو تبدیل شده‌اند، همان‌طور که از اشک و آتش و آب در کنار یکدیگر می‌سوزند و دچار درد و رنج می‌شوند.
اگر وقار و سکون نیست آب و آتش را
نشد مضا و نفاذ اختیار آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر آرامش و ثبات وجود نداشته باشد، نمی‌توان انتظار داشت که آب و آتش به طور موثر با هم تعامل کنند و تحت کنترل درآیند.
گرفته کینه و مهرت به نرمی و تیزی
همی کشند عنان و مهار آتش و آب
هوش مصنوعی: کینه و محبت تو به طرز ملایم و تند، به طور همزمان کنترل و هدایت می‌شود، مانند اینکه آتش و آب را به آرامی و با دقت در دست بگیریم.
بدیع نیست که بر مرکز ارادت او
چو چرخ گردد از این پس مدار آتش و آب
هوش مصنوعی: به‌راستی جای تعجب نیست که از این پس همه چیز، مانند چرخ، به دور مرکز محبت او بچرخد و تحت تأثیر او قرار بگیرد، مانند آتش و آب که بر اساس نیروهای طبیعی حرکت می‌کنند.
ز عدل شافی تو سازگار و دوست شوند
دو طبع دشمن ناسازگار آتش و آب
هوش مصنوعی: از عدل و انصاف تو، حتی دو طبع متضاد مثل آتش و آب نیز می‌توانند با هم سازگار و دوستانه شوند.
ز بوی خلق تو بر موضع شتاب و درنگ
گل و سمن شکفاند بهار آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر عطر و بوی تو، گل و گیاه در بهار شکوفا می‌شوند و همه چیز به سرعت و بدون تأخیر به رونق می‌افتد.
خیال رعب نگارد به پیش هر چشمی
مهیب صورتی اندر شعار آتش و آب
هوش مصنوعی: تصویر ترسناکی در ذهن هر فرد به وجود می‌آید که به شکل شعله‌های آتش و آب در نظرش مجسم می‌شود.
یلان رعد شغب همچو ابر خون بارند
به برق خنجر در مرغزار آتش و آب
هوش مصنوعی: غول‌های رعد و برق مانند ابرهایی هستند که باران خون می‌بارند. در دشت، خنجرهایی همچون برق در کنار آتش و آب در حال جنگ و درگیری‌اند.
ز تاب و آتش شمشیر تو به رأی العین
قضا ببیند بی شک دمار آتش و آب
هوش مصنوعی: از شدت و خشونت شمشیر تو، قضا و تقدیر به وضوح دیده می‌شود، به‌طور قطع و یقین، عذاب و نابودی آتش و آب نیز به همراه خواهد داشت.
چو کوهساری خیزد ز آب و آتش رزم
که مرگ روید از آن کوهسار آتش و آب
هوش مصنوعی: وقتی که کوهی از آب و آتش برمی‌خیزد و در نبرد حضور پیدا می‌کند، مرگ از آن کوه که ترکیبی از آتش و آب است، برمی‌خیزد.
چنان که آهن و پولاد سنگ خاره شده است
ز طبع و خلقت حصن و حصار آتش و آب
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که مانند آهن و فولاد که از سنگ سخت به وجود آمده‌اند، طبیعت و آفرینش نیز به گونه‌ای است که مانند یک دژ مستحکم در برابر آتش و آب قرار می‌گیرد. در واقع، این بیان به قدرت و استحکام عناصر طبیعی و انسانی اشاره دارد که در برابر چالش‌ها و نیروهای مخرب می‌ایستند.
چو حکم ماضی و فرمان نافذ تو بدید
بجست ماک سکون و وقار آتش و آب
هوش مصنوعی: وقتی که فرمان گذشته و دستوری که از سوی تو صادر شده را دید، آرامش و وقار را رها کرد و به سراغ هیجانی شبیه آتش و آب رفت.
چو بور و چرمه تو آب و آتش است به جنگ
تو را توانم خواندن سوار آتش و آب
هوش مصنوعی: شما مانند رنگین‌کمانی از آب و آتش هستید. در مبارزه با شما، می‌توانم شما را سوار بر آتش و آب تصور کنم.
همیشه تا به غنیمت ز خاک قوت باد
برد به بالا تف و بخار آتش و آب
هوش مصنوعی: همیشه از خاک، چیزهایی مانند قوت و منابع طبیعی به وجود می‌آید که به واسطه باد، بخار آب و آتش به آسمان منتقل می‌شوند.
فلک فذلک دارد ز گرمی و سردی
به حق برآید جز در شمال آتش و آب
هوش مصنوعی: این بیت به موضوع تأثیرات دما و عناصر طبیعی اشاره دارد. در آن گفته می‌شود که از آسمان خصوصیات گرمی و سردی وجود دارد و جز در شمال، که آب و آتش به طور ویژه‌ای وجود دارند، آن خصوصیات دیگر در جای دیگری پدید نمی‌آید. به عبارتی دیگر، آتش و آب در مناطق شمالی به طور خاص احساس می‌شوند.
ز بیم غارت باشد خزینه گوهر و در
به کوه و دریا در زینهار آتش و آب
هوش مصنوعی: از ترس دزدیدگی، گنجینه‌های گوناگون را در کوه و دریا پنهان کرده‌اند و برای حفاظت از آن‌ها در برابر آتش و آب احتیاط کرده‌اند.
بود قضا و قدر پیشکار اختر و چرخ
بود هوا و زمین زیر بار آتش و آب
هوش مصنوعی: تقدیر و سرنوشت به عنوان پیشکار ستاره‌ها و دایره‌های آسمانی عمل می‌کنند. در این میان، هوا و زمین تحت تاثیر آتش و آب قرار دارند.
بقات باد که عدل تو حسبت لله
به قمع جور ببرد اقتدار آتش و آب
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که باد می‌وزد، عدل تو برتر از هر چیزی می‌نماید و ظلم را از بین می‌برد، به گونه‌ای که حتی آتش و آب نیز در برابر آن ناتوان می‌شوند.
جهان به کام تو و کار و بار دولت تو
زبانه گیرتر از کارزار آتش و آب
هوش مصنوعی: دنیا به نفع توست و موفقیت‌هایت به گونه‌ای به چشم می‌آید که بیشتر از نبرد آتش و آب جلب توجه می‌کند.
بساط ناصح تو پیشگاه باده و رود
سرای حاسد توپی گذار آتش و آب
هوش مصنوعی: شرط نصیحت تو در برابر لذت‌های زندگی مثل شراب و زیبایی‌های طبیعت بی‌فایده است، زیرا حسادت و مشکلات زندگی می‌تواند به آتش و آب تبدیل شود که همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد.