شمارهٔ ۱۳۸ - هم در ستایش او
ای ماه دو هفته منور
این هفته منه ز دست ساغر
برخیز و طرب فزای و می ده
بنشین و نشاط جوی و می خور
کاقبال خدایگان عالم
از چرخ مرا کشید برتر
خورشید ملوک جای من کرد
با زهره و مشتری برابر
ای روی تو سوسن شکفته
وی چشم تو نودمیده عبهر
در عبهر تو ز سحر سرمه
بر سوسن تو ز مشک چنبر
این بزم چو روی خویش بنگار
بنشین و به روی عقل بنگر
تا جان و روان خویش بندم
در خدمت شهریار صفدر
سلطان ملک ارسلان مسعود
تاج ملکان هفت کشور
آن شاه که وقف کرد یزدان
بر نامش ملک تا به محشر
ای رتبت جاه و خطبه تو
بر اوج سپهر برده منبر
از جزم تو رسته کوه بابل
در عزم تو زاده باد صرصر
از تیغ تو یافت عدل قوت
وز عدل تو یافت ملک زیور
بر روی زمین نماند درویش
از جود تو شاه جود پرور
وز خلق جهان نماند مظلوم
از داد تو شاه دادگستر
ناهید به پیش همت تست
بر چرخ به کف گرفته مزمر
از بهر عطای بندگان هست
در قصر تو ای به جاه قیصر
در بسته میان هزار دربان
بر کار شده هزار زرگر
در ساحت بزم تو زمین را
جود تو تهی نشاند از زر
بر عرصه ملک تو جهان را
تیغ تو کند به جان توانگر
جان خورده ز کوشش تو هیبت
کان برده ز بخشش تو کیفر
زان تا هم دولت تو پاید
بر گردون جفت شده دو پیکر
خورشید به ابر درکشد روی
چون بر سر تو ببیند افسر
از شادی روی تو بیفروخت
در تاج تو رنگ روی گوهر
وز هیبت بأس تو بیفسرد
در صفحه خنجر آب خنجر
تا امر هوای تو نباشد
گردون نشود به دور محور
تا حکم رضای تو نخواهد
قائم نبود عرض به جوهر
ای بزم تو خلد پر ز نعمت
گویی تو به صحن خلدی اندر
از امن تو رست شاخ طوبی
وز جود تو زاد حوض کوثر
وز عدل تو هیچ خسته دل را
ای شاه نگشت یارد آذر
در دست تو تیغ چون بخندد
خون گرید زار درغ و مغفر
ای بر عالم به حق خداوند
وی در گیتی به عدل داور
آن یافتم از شرف که هستند
در حسرت آن ملوک یکسر
تا ماند بنده ثناگوی
در وصف تو ای شخ ثناخر
پر مدح کند هزار دیوان
پر شکر کند هزار دفتر
ای بخت به فر تو مزین
وی تاج به روی تو منور
سرهنگ محمد علی را
شغلی دادی بزرگ و در خور
آن مرد که هست شیر شرزه
وان شیر که هست مرد منظر
از حشمت این ستوده بنده
وین قلعه به آسمان کشد سر
زین پس همه در مصالح ملک
دارد شب و روز را برابر
بر کار بود به روز چون چرخ
بیدار بود به شب چو اختر
وان چیست ز رای تو که اقبال
آن را نبود به طبع رهبر
امروز ربیع تو چو بفزود
این رتبت و این سعادت و فر
در هند کشد سپاه بی حد
در غزو کند فتوح بی مر
امسال محمد سپهبد
کوهست ربیع را برادر
از مرکز خویش تا سرندیب
یکسر بکشد سپاه و لشکر
در هند ورا به دولت تو
صد فتح قوی شود میسر
در غزو به خدمتت شتابد
منصور مؤید و مظفر
آرد ملکا به رسم خدمت
پیلان جهان گشای منکر
صد پیل دگر بیارد امثال
از پیل ملک پسند بهتر
هر جا که روند هر دو بادند
در نصرت ایزد گرو گر
زیرا که چنین دو بنده نیک
هرگز نبود به گیتی اندر
تا گوی زمین بود معلق
تا چرخ فلک بود مدور
جز برگه غز و ناز منشین
جز فرش نشاط و لهو مسپر
ایمای تو را قضا متابع
فرمان تو را قدر مسخر
شمارهٔ ۱۳۷ - مدیح ملک ارسلان: بر صفه پادشاه بگذرشمارهٔ ۱۳۹ - ستایش سیف الدوله محمود: چه مرکبست که او را نه خفتن ست و نه خور
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ماه دو هفته منور
این هفته منه ز دست ساغر
هوش مصنوعی: ای ماه زیبای من، که در این دو هفته میدرخشی، این هفته را از دست ساغر برهان!
برخیز و طرب فزای و می ده
بنشین و نشاط جوی و می خور
هوش مصنوعی: از جا برخیز و شادی کن، به میخانه برو و از زندگی لذت ببر و شراب بنوش.
کاقبال خدایگان عالم
از چرخ مرا کشید برتر
هوش مصنوعی: خداوند سرنوشت من را از چرخ روزگار بالاتر برد و مرا به مقام والایی رساند.
خورشید ملوک جای من کرد
با زهره و مشتری برابر
هوش مصنوعی: خورشید به جایگاه من در کنار زهره و مشتری قرار گرفت.
ای روی تو سوسن شکفته
وی چشم تو نودمیده عبهر
هوش مصنوعی: تو همچون گل سوسن درخشان و زیبایی، و چشمانت همچون دریاچهای پر از آرامش و عمق هستند.
در عبهر تو ز سحر سرمه
بر سوسن تو ز مشک چنبر
هوش مصنوعی: در چهرهی تو زیباییهای خاصی وجود دارد، مانند سحر که سرمهای بر چشمانت مینشیند و مانند مشک که در اطراف سوسن میپیچیند.
این بزم چو روی خویش بنگار
بنشین و به روی عقل بنگر
هوش مصنوعی: این مهمانی را مانند چهرهات زیبا و دلنشین بساز و به خرد و عقل خود توجه کن.
تا جان و روان خویش بندم
در خدمت شهریار صفدر
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و وفاداری خود، تمام وجودم را در خدمت پادشاهی نیکو قرار میدهم.
سلطان ملک ارسلان مسعود
تاج ملکان هفت کشور
هوش مصنوعی: سلطان ارسلان مسعود، فرمانروای بزرگ و صاحب تاج و تخت هفت سرزمین مختلف است.
آن شاه که وقف کرد یزدان
بر نامش ملک تا به محشر
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که به نام خدا مملکتش را وقف کرده است، تا روز قیامت در نظرها خواهد درخشید.
ای رتبت جاه و خطبه تو
بر اوج سپهر برده منبر
هوش مصنوعی: ای مقام و جایگاه تو در اوج آسمانها نشسته، خطبهات بر فراز منبر است.
از جزم تو رسته کوه بابل
در عزم تو زاده باد صرصر
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به قدرت و عظمت طبیعت اشاره دارد. اشاره به این دارد که کوه بابل تحت تاثیر اراده تو قرار گرفته و این نشاندهنده نیرویی است که در اختیار توست. باد صرصر، که بادی سرد و تند است، نیز به وجود تو وابسته است و حرکت و تاثیرش را از عزم تو میگیرد. مفهوم کلی این است که تو تأثیر زیادی بر روی عناصر طبیعی داری و همه چیز به نوعی به اراده و تصمیم تو بستگی دارد.
از تیغ تو یافت عدل قوت
وز عدل تو یافت ملک زیور
هوش مصنوعی: تیغ تو به عدالت قدرت میبخشد و عدالت تو به سلطنت زیبایی میدهد.
بر روی زمین نماند درویش
از جود تو شاه جود پرور
هوش مصنوعی: بر اثر سخاوت و generosity تو، هیچ درویشی بر روی زمین باقی نمیماند؛ زیرا تو شاهی هستی که به خوبی دیگران را اداره میکنی و به آنها کمک میکنی.
وز خلق جهان نماند مظلوم
از داد تو شاه دادگستر
هوش مصنوعی: از دست تو، که پادشاه دادگر هستی، هیچ مظلومی در این جهان باقی نمیماند.
ناهید به پیش همت تست
بر چرخ به کف گرفته مزمر
هوش مصنوعی: ناهید به عنوان یک نماد زیبایی و عشق، در کنار تلاش و اراده تو قرار دارد و تو در زندگی خود با قدرت و اراده، بر فراز آسمانها قرار داری و این قدرت را در دست گرفتهای.
از بهر عطای بندگان هست
در قصر تو ای به جاه قیصر
هوش مصنوعی: در کاخ تو، به خاطر بخشش به بندگان، نشانهای از مقام و عظمت تو همچون قیصر وجود دارد.
در بسته میان هزار دربان
بر کار شده هزار زرگر
هوش مصنوعی: در یک مکان، در بسته شده و در مقابل آن هزار دربان ایستادهاند، و در این محیط، هزار زرگر مشغول به کار هستند. این تصویر نشاندهندهای از یک فضای شلوغ و پرهیاهو است که در آن، افرادی در تلاش برای حفظ امنیت و عدهای دیگر در حال ساخت و تولید و پیشرفت هستند.
در ساحت بزم تو زمین را
جود تو تهی نشاند از زر
هوش مصنوعی: در مراسم و جشن تو، زمین از بخشندگی و لطف تو خالی و تهی از طلا و زر است.
بر عرصه ملک تو جهان را
تیغ تو کند به جان توانگر
هوش مصنوعی: در عرصه حکومت تو، قدرت تو باعث میشود که دنیا به سمت تو جذب شود و ثروتمندان نیز از تأثیر تو بینصیب نمانند.
جان خورده ز کوشش تو هیبت
کان برده ز بخشش تو کیفر
هوش مصنوعی: جانم در اثر تلاش تو به سر میبرد و ترس و هیبت از فضل و عطای تو ناشی میشود.
زان تا هم دولت تو پاید
بر گردون جفت شده دو پیکر
هوش مصنوعی: از آن زمان که سرنوشت تو بر آسمان پایدار شده، دو پیکر به هم پیوستهاند.
خورشید به ابر درکشد روی
چون بر سر تو ببیند افسر
هوش مصنوعی: اگر خورشید ببیند که تو تاج و افسر بر سر داری، آن وقت روی خود را پشت ابر پنهان میکند.
از شادی روی تو بیفروخت
در تاج تو رنگ روی گوهر
هوش مصنوعی: از خوشحالی چهره تو، رنگی در تاج تو به مانند رنگ گوهر میدرخشد.
وز هیبت بأس تو بیفسرد
در صفحه خنجر آب خنجر
هوش مصنوعی: به خاطر ترس و قدرت تو، بر اثر نگاهت، آب خنجر در صفحات آن یخ میزند.
تا امر هوای تو نباشد
گردون نشود به دور محور
هوش مصنوعی: تا زمانی که خواسته و اراده تو وجود نداشته باشد، هیچ چیز در جهان به دور محور خود نمیچرخد.
تا حکم رضای تو نخواهد
قائم نبود عرض به جوهر
هوش مصنوعی: تا وقتی که رضایت و خواسته تو وجود نداشته باشد، کارها و امور به درستی و ثبات نمیرسند و نمیتوانند پایدار بمانند.
ای بزم تو خلد پر ز نعمت
گویی تو به صحن خلدی اندر
هوش مصنوعی: این بزم تو مانند بهشتی پر از نعمت است، گویی تو در میان باغی جادویی قرار داری.
از امن تو رست شاخ طوبی
وز جود تو زاد حوض کوثر
هوش مصنوعی: از امنیت و آرامش تو، درخت طوبی به بار نشسته و از بخشش و سخاوت تو، حوض کوثر پر از آب شده است.
وز عدل تو هیچ خسته دل را
ای شاه نگشت یارد آذر
هوش مصنوعی: ای شاه، از عدل تو هیچ دل خستهای یاری نیافته است.
در دست تو تیغ چون بخندد
خون گرید زار درغ و مغفر
هوش مصنوعی: وقتی تیغ در دست تو بخندد، خون به شدت واندوهناک میریزد و در شکست یا پیروزی، غم و اندوهی عمیق نمایان میشود.
ای بر عالم به حق خداوند
وی در گیتی به عدل داور
هوش مصنوعی: ای کسی که به حق خداوند در همه جهان سروری میکنی و در این دنیا با عدالت قضاوت میکنی.
آن یافتم از شرف که هستند
در حسرت آن ملوک یکسر
هوش مصنوعی: از مقام و منزلتی که من به دست آوردم، میتوان فهمید که تمام پادشاهان در حسرت آن هستند.
تا ماند بنده ثناگوی
در وصف تو ای شخ ثناخر
هوش مصنوعی: تا زمانی که بنده به ستایش و توصیف تو ادامه میدهد، ای شخصیت ستایشبرانگیز.
پر مدح کند هزار دیوان
پر شکر کند هزار دفتر
هوش مصنوعی: هزاران دیوان و کتاب پر از مدح و ستایش وجود دارند، که به طور گستردهای بر خوبیها و زیباییها تاکید میکنند.
ای بخت به فر تو مزین
وی تاج به روی تو منور
هوش مصنوعی: ای بخت تو با ویژگیهای فرخندهات زینت یافته و تاج بر سر تو درخشش خاصی دارد.
سرهنگ محمد علی را
شغلی دادی بزرگ و در خور
هوش مصنوعی: به محمد علی مقام و جایگاهی مناسب و بزرگ اعطا کردهای.
آن مرد که هست شیر شرزه
وان شیر که هست مرد منظر
هوش مصنوعی: آن مردی که شجاعت و قدرتش مانند شیر است، و آن شیر که در میدان است، به نوعی نمایانگر مردانگی و شجاعت است.
از حشمت این ستوده بنده
وین قلعه به آسمان کشد سر
هوش مصنوعی: از بزرگی و عظمت این بنده، قلعهای که دارد به آسمان میرسد.
زین پس همه در مصالح ملک
دارد شب و روز را برابر
هوش مصنوعی: از این به بعد، همه در کارهای کشور باید شب و روز برابر و یکسان تلاش کنند.
بر کار بود به روز چون چرخ
بیدار بود به شب چو اختر
هوش مصنوعی: در روز مانند چرخ، مشغول به کار است و شب مانند ستاره بیدار میشود.
وان چیست ز رای تو که اقبال
آن را نبود به طبع رهبر
هوش مصنوعی: این چه چیزی است که از نظر تو، شایسته است اما سرنوشت آن را انتخاب نکرده و به طبعت رهبر نرسیده است؟
امروز ربیع تو چو بفزود
این رتبت و این سعادت و فر
هوش مصنوعی: امروز روز خوشحالی و بهار تو بیشتر شده است، به همراه این مقام و خوشبختی و شادی.
در هند کشد سپاه بی حد
در غزو کند فتوح بی مر
هوش مصنوعی: در هند ارتشی بزرگ به سوی جنگ میرود و پیروزیهای فراوانی به دست میآورد.
امسال محمد سپهبد
کوهست ربیع را برادر
هوش مصنوعی: امسال محمد که فرماندهای بزرگ و قوی است، به همراه ربیع که برادرش است، در کوهها حضور دارند.
از مرکز خویش تا سرندیب
یکسر بکشد سپاه و لشکر
هوش مصنوعی: از جایی که من هستم تا سرزمین سرندیب، تمامی نیروها و لشکرها را به یکجا جمع کند.
در هند ورا به دولت تو
صد فتح قوی شود میسر
هوش مصنوعی: در هند و سرزمین تو، به برکت دولتت، پیروزیهای زیادی به دست خواهد آمد و این امر امکانپذیر خواهد بود.
در غزو به خدمتت شتابد
منصور مؤید و مظفر
هوش مصنوعی: در نبرد، منصور، که مؤید و برنده است، با شتاب و fervor به خدمت تو میآید.
آرد ملکا به رسم خدمت
پیلان جهان گشای منکر
هوش مصنوعی: ملک به خدمتگذاری و انجام وظایف خود میپردازد و در این راه، به ویژگیهای بزرگ و خاصی دست پیدا میکند که بر سرنوشت دنیا تاثیر میگذارد.
صد پیل دگر بیارد امثال
از پیل ملک پسند بهتر
هوش مصنوعی: صد فیل دیگر از نوع فیل پسندیده ی پادشاه به آورد.
هر جا که روند هر دو بادند
در نصرت ایزد گرو گر
هوش مصنوعی: هر کجا که دو جریان باد به هم بپیوندند، در کمک به خداوند، نیرویی به وجود میآورد.
زیرا که چنین دو بنده نیک
هرگز نبود به گیتی اندر
هوش مصنوعی: زیرا که در جهان، چنین دو خدمتگزار خوب و باوفا هرگز وجود نداشته است.
تا گوی زمین بود معلق
تا چرخ فلک بود مدور
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین گردی و چرخ فلک در حرکت است، این شرایط ادامه دارد.
جز برگه غز و ناز منشین
جز فرش نشاط و لهو مسپر
هوش مصنوعی: تنها بر روی زیبایی و ناز خود تکیه مکن و از شادی و لذتهای بیمقدار دوری کن.
ایمای تو را قضا متابع
فرمان تو را قدر مسخر
هوش مصنوعی: اشارههای تو به قضا و تقدیر پیروی میکنند و قدرت تو تحت فرمان تو قرار دارد.