شمارهٔ ۱۳۷ - مدیح ملک ارسلان
بر صفه پادشاه بگذر
و آرایش تخت و ملک بنگر
تا بینی در سرای سلطان
طوبی و نعیم و حوض کوثر
بر تخت نشسته خسرو شرق
منصور مؤید و مظفر
سلطان ملک ارسلان مسعود
تاج ملکان عصر یکسر
بی رنج به کام دل رسیده
از یاری بخت و عون کرکر
بسپرده به پای هفت گردون
آورده به دست هفت کشور
ای نازش کلک و قوت تیغ
ای رتبت بخت و عز افسر
روزی که شد از بلا چو دوزخ
هامون ز سپاه و روز محشر
پر تف سر هر مه سرافراز
پر خون دل هر یل دلاور
پوشیده تن مبارک تو
از نصرت و فتح درع و مغفر
افکنده همای بر تو سایه
زآن رایت سعد ماه پیکر
اندر صف رزم تاختی رخش
ای شاه جهان گشای صفدر
در زیر تو تابدار باره
در دست تو آبدار خنجر
خیزان خیزان چو شیر شرزه
گردان گردان چو باد صرصر
نصرت سپه تو را پیاپی
با رایت تو ظفر برابر
وآن لحظه ز بهر خدمت تو
خورشید پدید شد ز خاور
بر چتر و علامت تو افشاند
هر نور که داشت چشمه خور
آورد عنان تو گرفته
با مرکز ملک سعد اکبر
شد ملک به ساعتی مهیا
شد فتح به لحظه ای میسر
چون قدرت یافت دست دولت
بر چرخ نهاد پای منبر
بخشایش دیده اهل گیتی
از جود تو شاه جودپرور
وآسایش یافت خلق عالم
از داد تو شاه دادگستر
از دولت تو جهان دولت
بفزود جمال و زینت و فر
بر گوهر شب چراغ شد تاج
از گوهرت ای چراغ گوهر
رحمت کردی و فضل چندانک
چون دید زمان نداشت باور
ای آنکه چو تو نبود و نبود
یک شاه دگر به عالم اندر
نه چرخ به پیش تو تواناست
نه کوه به نزد تو توانگر
تو شاه بسنده ای جهان را
حاجت نبود به شاه دیگر
امروز بهار عالم آمد
تا تازه بهار ملک در خور
شد باغ چو بارگاه خر خیز
شد راغ چو کارگاه ششتر
از ابر همه زمین ملون
از باد همه هوا معطر
آراسته تن تذرو رنگین
بر قمری جفت بر صنوبر
هر سر و بنی به رنگ طوطی
در سایه ابر چون کبوتر
شست ابر به اشک روی گیتی
ساقی برجه به سوی ساغر
شد ملک ز سر جوان و تازه
پر کن قدح نبید تا سر
ای شاه به تخت ملک بنشین
می خواه و به یاد ملک می خور
آفاق به دست قهر بستان
افلاک به پای قدر بسپر
ایمای تو را جهان متابع
فرمان تو را فلک مسخر
جاه تو ز عرض عالم افزون
رای تو ز طول چرخ برتر
شمارهٔ ۱۳۶ - هم در ثنای او: مظفر آمد و منصور شاه گیتی دارشمارهٔ ۱۳۸ - هم در ستایش او: ای ماه دو هفته منور
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر صفه پادشاه بگذر
و آرایش تخت و ملک بنگر
هوش مصنوعی: برفراز تخت پادشاه بایست و زیبایی آن تخت و کشورهای تحت فرمان او را تماشا کن.
تا بینی در سرای سلطان
طوبی و نعیم و حوض کوثر
هوش مصنوعی: تا زمانی که در خانه سلطان، نعمتها و خوشیها را ببینی و به حوض کوثر دسترسی داشته باشی.
بر تخت نشسته خسرو شرق
منصور مؤید و مظفر
هوش مصنوعی: پادشاهی که در اوج شکوه و عظمت خود نشسته است، حاکم شرقی که قدرت و پیروزی را در دستانش دارد.
سلطان ملک ارسلان مسعود
تاج ملکان عصر یکسر
هوش مصنوعی: سلطان ملک ارسلان مسعود، فرمانروای بزرگ و برجستهای است که تاج و تخت خود را در دست دارد و نمایندهی نیکویی و عظمت دوران خود است.
بی رنج به کام دل رسیده
از یاری بخت و عون کرکر
هوش مصنوعی: بدون زحمت و تلاش، به آرزوهای خود رسیدهام و این به خاطر کمک بخت و همراهی دیگران است.
بسپرده به پای هفت گردون
آورده به دست هفت کشور
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی را به قدرت هفت آسمان سپردهایم و به این وسیله آن را در اختیار هفت سرزمین قرار دادهایم. به عبارت دیگر، ما اعتماد خود را به نیرویی بزرگتر سپردهایم و بهرهبرداری از آن را در دست سرزمینهای مختلف قرار دادهایم.
ای نازش کلک و قوت تیغ
ای رتبت بخت و عز افسر
هوش مصنوعی: ای چهره زیبا و قدرت تیغ، ای مقام بخت و تاج عزت.
روزی که شد از بلا چو دوزخ
هامون ز سپاه و روز محشر
هوش مصنوعی: روزی که بلا و مشکلات، مانند دوزخی از شدت اندوه و مصیبت، بر مردم فرود آید و روز قیامت نیز به وقوع بپیوندد.
پر تف سر هر مه سرافراز
پر خون دل هر یل دلاور
هوش مصنوعی: پرچم هر پهلوانی با خون دل او به اهتزاز درآمده و افتخار هر انسان بزرگ از تلاش و زحمت او نشأت میگیرد.
پوشیده تن مبارک تو
از نصرت و فتح درع و مغفر
هوش مصنوعی: بدن مقدس تو از پیروزی و نصرت، پوشیده شده با زره و کلاهخود است.
افکنده همای بر تو سایه
زآن رایت سعد ماه پیکر
هوش مصنوعی: پرندهای بزرگ بالای سر تو سایه افکنده است، به خاطر پرچم خوشبختی که همچون ماه درخشان است.
اندر صف رزم تاختی رخش
ای شاه جهان گشای صفدر
هوش مصنوعی: ای پادشاه جهان، تو در میادین جنگ مانند رخش که یال میزند، به جلو میروی و صفوف دشمن را میشکنی.
در زیر تو تابدار باره
در دست تو آبدار خنجر
هوش مصنوعی: در زیر سایه تو، تیرکهای بلندی قرار دارد و در دستان تو، خنجر نورانی و درخشان به چشم میخورد.
خیزان خیزان چو شیر شرزه
گردان گردان چو باد صرصر
هوش مصنوعی: به آرامی و با قدرت مانند شیر نیرومند حرکت کن، و همچون باد تند و سرمازده بچرخ و خود را به جلو بران.
نصرت سپه تو را پیاپی
با رایت تو ظفر برابر
هوش مصنوعی: در پیروزیهای متوالی، قدرت و عظمت تو با پرچم و افتخار تو برابر است.
وآن لحظه ز بهر خدمت تو
خورشید پدید شد ز خاور
هوش مصنوعی: در آن لحظه، به خاطر خدمت به تو، خورشید از سمت شرق ظاهر شد.
بر چتر و علامت تو افشاند
هر نور که داشت چشمه خور
هوش مصنوعی: هر نوری که از خورشید میتابد، بر چتر و نشانهیت پخش میشود.
آورد عنان تو گرفته
با مرکز ملک سعد اکبر
هوش مصنوعی: این بیت به این معنا است که کنترل و هدایت تو به دست قدرتی عظیم و مرکزی است که از خوشبختی و سعادت برخوردار است. در واقع، اشاره به این دارد که تو تحت تأثیر و هدایت نیروهای بزرگ و مثبت قرار داری.
شد ملک به ساعتی مهیا
شد فتح به لحظه ای میسر
هوش مصنوعی: در یک لحظه، ملک فراهم شد و در همان瞬ّه، پیروزی امکانپذیر گردید.
چون قدرت یافت دست دولت
بر چرخ نهاد پای منبر
هوش مصنوعی: زمانی که حکومت و قدرت بر اوضاع مسلط شد، تصمیم گرفت که بر جایگاه منبر قرار گیرد.
بخشایش دیده اهل گیتی
از جود تو شاه جودپرور
هوش مصنوعی: مردم دنیا به خاطر generosity و سخاوت تو، به تو چشم امید دارند و از وجود تو بهرهمند میشوند.
وآسایش یافت خلق عالم
از داد تو شاه دادگستر
هوش مصنوعی: آرامش و آسایش مردم جهان از عدالت و بخشش تو، ای پادشاه دادگستر، به دست آمده است.
از دولت تو جهان دولت
بفزود جمال و زینت و فر
هوش مصنوعی: با وجود نعمتهای تو، زیبایی و جلال جهان افزون شده است.
بر گوهر شب چراغ شد تاج
از گوهرت ای چراغ گوهر
هوش مصنوعی: در دل شب، روشنایی تو مانند جواهری درخشید و بر تاج شب افزوده شد، ای نورانیترین گوهری که هستی.
رحمت کردی و فضل چندانک
چون دید زمان نداشت باور
هوش مصنوعی: تو لطف و بخشش زیادی کردی، اما وقتی به من نظر کردی، زمان کافی برای باور کردن آن نداشتم.
ای آنکه چو تو نبود و نبود
یک شاه دگر به عالم اندر
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند تو در جهان وجود ندارد و هیچ پادشاه دیگری مثل تو در عالم نمیتوان یافت.
نه چرخ به پیش تو تواناست
نه کوه به نزد تو توانگر
هوش مصنوعی: نه هیجان و چرخش زندگی قادر است به تو نزدیک شود، و نه سفتی و استواری کوه میتواند در مقابل تو قوتی پیدا کند.
تو شاه بسنده ای جهان را
حاجت نبود به شاه دیگر
هوش مصنوعی: تو خودت از هر چیزی که نیاز است، کافی و کافیترین هستی و به وجود شخص دیگری نیازی نیست.
امروز بهار عالم آمد
تا تازه بهار ملک در خور
هوش مصنوعی: امروز بهار دنیا فرارسیده است تا بهار سرزمین ما نیز تازه شود.
شد باغ چو بارگاه خر خیز
شد راغ چو کارگاه ششتر
هوش مصنوعی: باغ تبدیل به مکانی زیبا و دلنشین شده است، مانند یک بارگاه مجلل. همچنین درختان و فضا به گونهای است که شادابی و سرزندگی را به نمایش میگذارند، مانند یک کارگاه پرکار و فعال.
از ابر همه زمین ملون
از باد همه هوا معطر
هوش مصنوعی: از آسمان باران میبارد و زمین را سرسبز میکند؛ باد هم هوا را خوشبو و معطر میسازد.
آراسته تن تذرو رنگین
بر قمری جفت بر صنوبر
هوش مصنوعی: تن خود را زینت ببخش و مانند قمر جفتی که بر درخت صنوبر نشسته، زیبا و دلربا باش.
هر سر و بنی به رنگ طوطی
در سایه ابر چون کبوتر
هوش مصنوعی: همه موجودات به رنگ طوطی درآمدهاند و در زیر سایه ابر، مانند کبوتران آرام و بیخبرند.
شست ابر به اشک روی گیتی
ساقی برجه به سوی ساغر
هوش مصنوعی: ابرها با اشکهای خود، زمین را شستشو میدهند. ای ساقی، به سوی جام بیا و ما را سیراب کن.
شد ملک ز سر جوان و تازه
پر کن قدح نبید تا سر
هوش مصنوعی: سرزمین و مملکت از جوانی و تازگی خود خالی شده است. بنابراین بیایید تا پیالهای از شراب بنوشیم و سر را پر کنیم.
ای شاه به تخت ملک بنشین
می خواه و به یاد ملک می خور
هوش مصنوعی: ای پادشاه، بر تخت فرمانروایی بنشین و خواستههای خود را برآورده کن و در عین حال، به یاد کشور و مردم آن نوشیدنی بنوش.
آفاق به دست قهر بستان
افلاک به پای قدر بسپر
هوش مصنوعی: جهان را با قدرت خود به دست بگیر و ستارگان را زیر پای ارزشها و قدرتهای خود قرار بده.
ایمای تو را جهان متابع
فرمان تو را فلک مسخر
هوش مصنوعی: اشارههای تو باعث میشود که جهان به تو گوش فرادهد و آسمان در اختیارت باشد.
جاه تو ز عرض عالم افزون
رای تو ز طول چرخ برتر
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه تو از تمامی دنیا بالاتر است و اندیشهات فراتر از مرزهای کیهان میباشد.