گنجور

شمارهٔ ۱۳ - هم در ثنای او

ببرد خنجر خسرو قرار از آتش و آب
اگر چه دارد رنگ و نگار از آتش و آب
چو آب و آتش نرمست و تیز نیست شگفت
از آن که بودش پروردگار از آتش و آب
گرفت از آب صفاور بود از آتش نور
چو آبدار شد و تابدار از آتش و آب
کند چو آتش و آب آب و آتش اندر زخم
اگر مخالف سازد حصار از آتش و آب
در آب و آتش هرگز نرفت جز ناکام
برون نیامد جز کامکار از آتش و آب
همی قرار نیابد چو آب و آتش از آن
که هست گوهر آن بی قرار از آتش و آب
به زخم گرم کند سرد شخص دشمن از آنک
مرکبست چو طبع بهار از آتش و آب
در آب و آتش نیرنگ ها نماید صعب
چو ساحران به کف شهریار از آتش و آب
سر سلاطین مسعود کآفرید و سرشت
شکوه هیبت او کردگار از آتش و آب
علاء دولت و دین خسروی که حشمت او
ستد به قوت عدل اقتدار از آتش و آب
به پیش گنجش مفلس بود جهان غنی
اگر چه باشد پیشش بسیار از آتش و آب
هراس و هیبتش از بهر حبس فتنه همی
کنند حصنی سقف و جدار از آتش و آب
شکوه او به امارت اگر درآرد سر
بودش رای زن و کاردار از آتش و آب
خیال جان بداندیش چون بر او گذرد
به پیشش آرد نزل و نزار از آتش و آب
وگر شوند به بیداری آب و آتش مست
برد مهابت دادش خمار از آتش و آب
ز گرم و سرد جهان رأی او برون آمد
زدوده ذات چو زر عیار از آتش و آب
خدایگانا در موقف مظالم تو
کند زمانه شعار و دثار از آتش و آب
صلابت تو نگردد ضعیف از آفت و شور
سیاست تو نگردد فگار از آتش و آب
عزیمت تو دو رگ دارد از شتاب و درنگ
چنانکه داشت دو رنگ ذوالفقار از آتش و آب
مثال حزم تو را دست و پای از آهن و سنگ
لباس عزم تو را پود و تار از آتش و آب
ز مهر و کین تو ای کوه کین و مهر جهان
توانگر آمد چون کوهسار از آتش و آب
به بزم و رزم تو شاید که زاید و خیزد
ز خشم عفو تو سیل و غبار از آتش و آب
به جان ز خشم تو بدخواه زینهار نیافت
که یافتست به جان زینهار از آتش و آب
چو رزمگه راتف و سرشگ حمله و خوی
کند چو دوزخ و دریا کنار آتش و آب
به مرغزار قضا از درخت بأس و عمل
دو شاخ طرفه دمد برگ و بار از آتش و آب
مبارزان را بیم و امید ننگ و نبرد
دو جامه پوشد ناچار و چار از آتش و آب
چو آب و آتش درهم جهند خوف و رجا
چو دود ابر برآید سوار از آتش و آب
تو حمله آری چو آب و آتش از چپ و راست
به ضرب و طعن برآری دمار از آتش و آب
نه آب گیرد موج نه آتش آرد جوش
چو تو برون گذری بادوار از آتش و آب
خلیل آتش کوبی کلیم آب نورد
چه باک داری در کارزار آتش و آب
زمین و که را پیرار لشگر تو به هند
کشید و بست بساط و ازار از آتش و آب
نصیب آتش و آبش دو ساله داد امسال
که تو نصیب ندادیش پار از آتش و آب
به یک غزات که کردی و هم کنی صد سال
گرفت بقعه کفر اعتبار از آتش و آب
چو بانگ موکب تو بر بساط غزو بخاست
نداد گنج همه گنگبار از آتش و آب
همی گذشتند اندر مصاف هایل تو
یلان چون سپر جان سپار از آتش و آب
ندید ملتی سودی ز باد پیمودن
نیافت نیز ره آن خاکسار از آتش و آب
بماند عاجز و حیران که شد زمین و هوا
به چشمش اندر چون قیر و قار از آتش و آب
سپاه تو ز پس و او در آب گنگ از پیش
به حرق و غرق چنین شد شمار از آتش و آب
به پیل و مال تو امسال ازو مشو راضی
هلاک بر تن و جانش ببار از آتش و آب
فدای جان و تنش کرد پیل و مال چو دید
چنین دو دشمن کینه گذار از آتش و آب
به گردش اندر ناگاه حلقه کن لشگر
نگاهبانان بر وی گمار از آتش و آب
مدان گر آب در آتش قرار خواهد جست
برهمن است و نجوید قرار از آتش و آب
طریق برهمنان دیده ای که چون باشد
زنان و مردان خوش روزگار از آتش و آب
در آب و آتش جان و روان دهند به طبع
بلی کنند همه افتخار از آتش و آب
چو شیر و مار برو زن سپه به رویش آر
به چنگ شیر و به دندان مار از آتش و آب
چو همتت همه غزو است و مانعی نبود
وگر چو موج زند رهگذار از آتش و آب
نه دیر زود شود همچو بقعه قنوج
بنای بتکده قندهار از آتش و آب
بر آب و آتش حکم تو جایز و جاریست
سپاه را مددکاری آر از آتش و آب
تو را چو آب و چو آتش مطیع و منقادند
چو شد سپاهی دیگر بدار از آتش و آب
زیان چه دارد اگر وقت کار و ساعت جنگ
بود سپاه تو را دستیار از آتش و آب
تو را به میمنه و میسره روان گردد
دو خیل دل شکر جانشکار از آتش و آب
بکش به گرد معادی دین سکندر وار
بزرگ حصنی سخت استوار از آتش و آب
که دشمن تو چو برگشت ره فرو بندد
برو چو کوه یمین و یسار از آتش و آب
چو آب و آتش باشد ز لشکر تو دو فوج
دو صف طرازد هر مرغزار از آتش و آب
بر آن سپاه که بدخواه دولت تو بود
برند حیله حباب و شرار از آتش و آب
زدم ز دانش رائی و گر نخواهی تو
نکو برآیدت این شغل و کار از آتش و آب
ولیک تیغ تو هرگز بدین رضا ندهد
که داشته است همه ساله عار از آتش و آب
نگنجد اندر طبعش که هیچ وقت او را
به هیچ کار بود پیشکار از آتش و آب
تو معجز ملکانی و هست رای تو را
به ملک معجزه بی شمار از آتش و آب
اگر گسسته شود مهرت از مدار فلک
شود گسسته فلک را مدار از آتش و آب
وگر گذاری ناگه بر آب و آتش تیغ
چه ناله ها شنوی زارزار از آتش و آب
تو چشم روشن و دلشاد زی که در دل و چشم
خلد عدوی تو را خارخار از آتش و آب
خدای خط تو صد ساله ملک داد آن روز
که جوش کرد همه شابهار از آتش و آب
عقار خواه خوش لعل جام با ممزوج
که سست گردد طبع عقار از آتش و آب
ز می گساری مه پیکری که گویی هست
بدیع صورت آن میگسار از آتش و آب
همیشه تا به جهان اقتضای طبع آن است
که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب
بسان کوره و چشمه عدوت را دل و چشم
مباد خالی لیل و نهار از آتش و آب
نتیجه ای است ز طبع این قصیده اندر وی
لطیف معنی یابی هزار آتش و آب
چو آب و آتش گیتی نماند ای عجبی
بماند خواهد این یادگار از آتش و آب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ببرد خنجر خسرو قرار از آتش و آب
اگر چه دارد رنگ و نگار از آتش و آب
هوش مصنوعی: خنجر خسرو آرامش را از آتش و آب می‌گیرد، هرچند که خود زیبا و رنگین است و نشان‌هایی از آتش و آب دارد.
چو آب و آتش نرمست و تیز نیست شگفت
از آن که بودش پروردگار از آتش و آب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آب و آتش هر دو دارای ویژگی‌هایی هستند که می‌تواند تعجب‌آور باشد. از آنجا که خداوند خالق این عناصر است، طبیعی است که آنها به شکلی هماهنگ و متوازن باشند. این اشاره به ماهیت ذاتی و ترکیبی آنها دارد که می‌تواند نرم یا تند باشد.
گرفت از آب صفاور بود از آتش نور
چو آبدار شد و تابدار از آتش و آب
هوش مصنوعی: از آب و آتش چیزی زیبا و درخشان به وجود آمد. زمانی که با آب لطافت پیدا کرد و از آتش روشنی و تابش گرفت، نتیجه‌اش تبدیل به چیزی شگفت‌انگیز و پرنور شد.
کند چو آتش و آب آب و آتش اندر زخم
اگر مخالف سازد حصار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر در زخم جراحتی باشد که همچون آتش و آب در هم بیامیزند، می‌توان آن را با حصاری از آتش و آب محافظت کرد تا از آسیب‌های بیشتر جلوگیری شود.
در آب و آتش هرگز نرفت جز ناکام
برون نیامد جز کامکار از آتش و آب
هوش مصنوعی: تنها کسانی که در برابر چالش‌ها و سختی‌ها با موفقیت به جلو می‌روند، می‌توانند از مشکلات و دشواری‌ها عبور کنند و به هدف خود برسند. افرادی که در معرض خطرات و چالش‌ها قرار می‌گیرند، اگر نتوانند به درستی با آن‌ها مقابله کنند، نمی‌توانند به نتیجه‌ای خوب دست یابند.
همی قرار نیابد چو آب و آتش از آن
که هست گوهر آن بی قرار از آتش و آب
هوش مصنوعی: آب و آتش نمی‌توانند به راحتی با هم کنار بیایند، زیرا ذات و ماهیت آن‌ها متفاوت است. همین‌طور، گوهر و ماهیت واقعی چیزی که در دل این دو وجود دارد، از دو عنصر متضاد به دور است و نمی‌توانند در کنار هم قرار بگیرند.
به زخم گرم کند سرد شخص دشمن از آنک
مرکبست چو طبع بهار از آتش و آب
هوش مصنوعی: زخم سرد دشمن با گرمای خود برطرف می‌شود، زیرا همان‌طور که طبیعت بهار از ترکیب حرارت و رطوبت شکل می‌گیرد، به همین دلیل هم می‌توان به درمان مشکلات شدید با استفاده از روش‌های متضاد فکر کرد.
در آب و آتش نیرنگ ها نماید صعب
چو ساحران به کف شهریار از آتش و آب
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و دشوار، همه‌چیز به‌گونه‌ای پیچیده و فریبنده به نظر می‌رسد، مانند جادوگران که با مهارت و ترفندهای خود می‌توانند احساسات و قدرت‌ها را تحت کنترل درآورند.
سر سلاطین مسعود کآفرید و سرشت
شکوه هیبت او کردگار از آتش و آب
هوش مصنوعی: سلاطینی که مسعود نامیده می‌شوند، از آتش و آب ساخته شده‌اند و خداوند به آن‌ها عظمت و قدرتی بی‌نظیر بخشیده است.
علاء دولت و دین خسروی که حشمت او
ستد به قوت عدل اقتدار از آتش و آب
هوش مصنوعی: نظام و حکومتی که به برکت عدالت و توانمندی خود، از مشکلات و چالش‌ها مانند آتش و آب مصون مانده است و این قدرت و اقتدار، عظمت و شوکت او را به رخ می‌کشد.
به پیش گنجش مفلس بود جهان غنی
اگر چه باشد پیشش بسیار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگرچه در دنیا چیزهای زیادی از آتش و آب وجود دارد، اما اگر کسی پول و ثروت نداشته باشد، برای او هیچ‌کدام از این چیزها اهمیت ندارد و هیچ‌کاره است.
هراس و هیبتش از بهر حبس فتنه همی
کنند حصنی سقف و جدار از آتش و آب
هوش مصنوعی: ترس و عظمت او باعث شده که برای جلوگیری از ایجاد فتنه، دیواری محکم و سقفی از آتش و آب بسازند.
شکوه او به امارت اگر درآرد سر
بودش رای زن و کاردار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر مقام و شکوه خود را به نمایش بگذارد، تدبیر و کاردانیش در مواجهه با چالش‌ها و دشواری‌ها همانند آتش و آب است.
خیال جان بداندیش چون بر او گذرد
به پیشش آرد نزل و نزار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر فکر و خاطرۀ بدی به ذهن انسان بیفتد، آن اندیشه می‌تواند مانند آتش و آب درد و رنجی را به او القا کند و او را در وضعیت ناخوشایندی قرار دهد.
وگر شوند به بیداری آب و آتش مست
برد مهابت دادش خمار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر آب و آتش در حال بیداری باشند، مستی آنها به خاطر قدرت و هیبتشان است. در این حال، تاثیر آتش و آب باعث می‌شود که کسی از مستی و خماری به سراغشان برود.
ز گرم و سرد جهان رأی او برون آمد
زدوده ذات چو زر عیار از آتش و آب
هوش مصنوعی: از حالات گرم و سرد دنیا، نظر او به بیرون آمده است. او ذات خود را مانند طلا از آتش و آب پاک کرده است.
خدایگانا در موقف مظالم تو
کند زمانه شعار و دثار از آتش و آب
هوش مصنوعی: خداوند در هنگام ظلم و ستم، دنیای ما را به نشانه‌ای از آتش و آب می‌آراید.
صلابت تو نگردد ضعیف از آفت و شور
سیاست تو نگردد فگار از آتش و آب
هوش مصنوعی: قدرت و استحکام تو تحت تأثیر خطرات و مشکلات کاهش نمی‌یابد و تأثیرات منفی سیاست، نمی‌تواند تو را از پا درآورد.
عزیمت تو دو رگ دارد از شتاب و درنگ
چنانکه داشت دو رنگ ذوالفقار از آتش و آب
هوش مصنوعی: عزم و اراده تو دارای دو حالت است، مانند حالتی که شمشیر ذوالفقار از آتش و آب به وجود آمده است. این نشان‌دهنده‌ی قدرت و تأثیرگذاری دوگانگی در تصمیم‌گیری توست.
مثال حزم تو را دست و پای از آهن و سنگ
لباس عزم تو را پود و تار از آتش و آب
هوش مصنوعی: شجاعت و قاطعیت تو مانند زرهی از آهن و سنگ است و عزم و اراده‌ات به نرمی و لطافت مانند رشته‌هایی از آتش و آب است.
ز مهر و کین تو ای کوه کین و مهر جهان
توانگر آمد چون کوهسار از آتش و آب
هوش مصنوعی: ای کوه بزرگ که مملو از محبت و دشمنی هستی، جهانی پرتوان به وجود آمد که همچون کوه، از آتش و آب ساخته شده است.
به بزم و رزم تو شاید که زاید و خیزد
ز خشم عفو تو سیل و غبار از آتش و آب
هوش مصنوعی: در میهمانی و نبرد تو، ممکن است که از بخشش خشم تو، سیلاب و گرد و غبار به وجود آید، مانند آنچه از آتش و آب بیرون می‌آید.
به جان ز خشم تو بدخواه زینهار نیافت
که یافتست به جان زینهار از آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر خشم تو، بدخواهی پیدا نکرد که از آتش و آب به جانش رسیده است.
چو رزمگه راتف و سرشگ حمله و خوی
کند چو دوزخ و دریا کنار آتش و آب
هوش مصنوعی: زمانی که میدان نبرد پر از شور و هیجان باشد، مانند آتش و آب که در کنار یکدیگر قرار دارند، ترس و خطر در قالب سرازیر شدن اشک و عواطف به چشم می‌آید. اوضاع آن‌قدر وخیم است که انسان‌ها با غم و اندوهی عمیق دست و پنجه نرم می‌کنند.
به مرغزار قضا از درخت بأس و عمل
دو شاخ طرفه دمد برگ و بار از آتش و آب
هوش مصنوعی: در دشت سرنوشت، از درختی که ریشه‌اش به عمل و سختی‌هاست، دو شاخه‌ی نیکو به بار می‌آید که برگ و ثمر آن ناشی از آتش و آب است.
مبارزان را بیم و امید ننگ و نبرد
دو جامه پوشد ناچار و چار از آتش و آب
هوش مصنوعی: مبارزان در جنگ، همواره با دو احساس متضاد روبرو هستند؛ بیم و امید. آنها ناچار هستند که با چالش‌ها و خطرات مبارزه کنند و این نبرد برایشان مثل دو لباسی است که به تن دارند. برای دستیابی به پیروزی، باید از آتش و آب عبور کنند و با سختی‌ها کنار بیایند.
چو آب و آتش درهم جهند خوف و رجا
چو دود ابر برآید سوار از آتش و آب
هوش مصنوعی: وقتی که آب و آتش با هم برخورد می‌کنند، ترس و امید بوجود می‌آید. همانند دودی که از ابر برمی‌خیزد، این دو عنصر نیز با هم ترکیب شده و حالتی ویژه را به وجود می‌آورند.
تو حمله آری چو آب و آتش از چپ و راست
به ضرب و طعن برآری دمار از آتش و آب
هوش مصنوعی: تو با شدت و قدرت به حمله می‌پردازی، مانند آب و آتش که از دو طرف به هم می‌تازند و با ضربه‌ها و زخم‌ها، دشمن را نابود می‌کنی.
نه آب گیرد موج نه آتش آرد جوش
چو تو برون گذری بادوار از آتش و آب
هوش مصنوعی: نه موج آب تو را به خود می‌کشد و نه شعله آتش تو را می‌سوزاند؛ چون تو همچون نسیمی از میان آتش و آب عبور می‌کنی.
خلیل آتش کوبی کلیم آب نورد
چه باک داری در کارزار آتش و آب
هوش مصنوعی: آتش و آب دو عنصر متضاد هستند، اما تو که همچون خلیل (حضرت ابراهیم) در آتش قرار می‌گیری و مانند کلیم (حضرت موسی) به آب نفوذ می‌کنی، از چه چیزی در میدان نبرد بین آتش و آب ترسی داری؟ این به معنای بی‌باکی و شجاعت در مواجهه با چالش‌ها و مسائلی است که به نظر دشوار می‌آیند.
زمین و که را پیرار لشگر تو به هند
کشید و بست بساط و ازار از آتش و آب
هوش مصنوعی: زمین و که را پیرامون لشگر تو در هندوستان به حرکت درآورد و بر پای بست بساطی از آتش و آب.
نصیب آتش و آبش دو ساله داد امسال
که تو نصیب ندادیش پار از آتش و آب
هوش مصنوعی: امسال، آتش و آب به مدت دو سال نصیب کسانی شده که تو نصیبشان نکردی و حالا پر از آتش و آب هستند.
به یک غزات که کردی و هم کنی صد سال
گرفت بقعه کفر اعتبار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر به یک کافر که صد سال در کفر خود ثابت قدم بوده، با آتش و آب هم لعنت بفرستی، او هیچ نگران نخواهد شد.
چو بانگ موکب تو بر بساط غزو بخاست
نداد گنج همه گنگبار از آتش و آب
هوش مصنوعی: زمانی که صدای کاروان تو در میدان جنگ بلند شد، تمامی گنج‌ها را از ترس آتش و آب (و خطرات جنگ) زیرپا گذاشتند و از بین رفتند.
همی گذشتند اندر مصاف هایل تو
یلان چون سپر جان سپار از آتش و آب
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، دلیران چون سپر جان خود را نجات می‌دهند و از آتش و آب می‌گذرند.
ندید ملتی سودی ز باد پیمودن
نیافت نیز ره آن خاکسار از آتش و آب
هوش مصنوعی: مردم هیچ بهره‌ای از تلاش‌ها و سفرهای آن خاک‌نشین نبردند و او نیز راهی نداشت که از میان آتش و آب عبور کند.
بماند عاجز و حیران که شد زمین و هوا
به چشمش اندر چون قیر و قار از آتش و آب
هوش مصنوعی: او به شدت گیج و ناتوان مانده و نمی‌فهمد که چگونه زمین و آسمان در چشمش مانند ماده‌ای سیاهرنگ و چسبنده از آتش و آب به نظر می‌رسد.
سپاه تو ز پس و او در آب گنگ از پیش
به حرق و غرق چنین شد شمار از آتش و آب
هوش مصنوعی: ارتش تو در پشت سر است و او در آب گل‌آلود جلو می‌آید، با این وضعیت، آتش و آب باعث به وجود آمدن چنین شمار و وضعیت شده‌اند.
به پیل و مال تو امسال ازو مشو راضی
هلاک بر تن و جانش ببار از آتش و آب
هوش مصنوعی: در سال جاری، از موجودی و ثروت خود راضی نباش. بهتر است که بر جان و تن او از آتش و آب ببارد، یعنی او را به زحمت و آسیب بکشی.
فدای جان و تنش کرد پیل و مال چو دید
چنین دو دشمن کینه گذار از آتش و آب
هوش مصنوعی: فیل و دارایی‌اش برای جان و تن محبوبش جانفشانی کردند، هنگامی که دو دشمن سرسخت را دیدند که از آتش و آب عبور می‌کنند.
به گردش اندر ناگاه حلقه کن لشگر
نگاهبانان بر وی گمار از آتش و آب
هوش مصنوعی: ناگهان به دور او سپاه نگهبانان را مستقر کن که از آتش و آب تشکیل شده‌اند.
مدان گر آب در آتش قرار خواهد جست
برهمن است و نجوید قرار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر آب بخواهد در آتش قرار بگیرد، این نشان‌دهنده‌ی مشکلی است. آب و آتش هر کدام طبیعت خاص خود را دارند و از یکدیگر دور خواهند ماند.
طریق برهمنان دیده ای که چون باشد
زنان و مردان خوش روزگار از آتش و آب
هوش مصنوعی: این روش زندگی برهمنان را دیده‌ای که چگونه است. زنان و مردان خوشبختی که در آتش و آب زندگی می‌کنند.
در آب و آتش جان و روان دهند به طبع
بلی کنند همه افتخار از آتش و آب
هوش مصنوعی: آب و آتش برای زندگی و روح ما اهمیت زیادی دارند و هر کسی به نوعی به این دو عنایت می‌کند. در حقیقت، همه ما از قدرت و زیبایی این عناصر به خود می‌بالیم.
چو شیر و مار برو زن سپه به رویش آر
به چنگ شیر و به دندان مار از آتش و آب
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که باید با قدرت و قاطعیت به مبارزه برویم و نسبت به چالش‌ها هوشیار باشیم. به تصویر کشیدن شیر و مار نماد قدرت و احتیاط است و همچنین نشان‌دهندهٔ نیاز به ترکیبی از شجاعت و احتیاط در مواجهه با مشکلات می‌باشد. در نهایت، این مفهوم به ارمغان می‌آورد که در برابر سختی‌ها باید آماده و قوی باشیم.
چو همتت همه غزو است و مانعی نبود
وگر چو موج زند رهگذار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر اراده‌ات تماماً بر جهاد و تلاش باشد و هیچ مانعی در پیش رو نداشته باشی، همچون موجی خواهی بود که از میان آتش و آب عبور می‌کند.
نه دیر زود شود همچو بقعه قنوج
بنای بتکده قندهار از آتش و آب
هوش مصنوعی: زمان برای تغییر و تحولات در زندگی مانند بنای یک معبد نیست که تحت تأثیر آتش و آب قرار گیرد. در واقع، تغییرات می‌تواند به تدریج و در زمانی نه چندان دور رخ دهد.
بر آب و آتش حکم تو جایز و جاریست
سپاه را مددکاری آر از آتش و آب
هوش مصنوعی: تو با قدرت و حکمت خود می‌توانی بر آب و آتش فرمان دهی و لشکرت را با کمک آنها یاری کنی.
تو را چو آب و چو آتش مطیع و منقادند
چو شد سپاهی دیگر بدار از آتش و آب
هوش مصنوعی: تو مانند آب و آتش فرمان‌پذیر و خضوع‌پذیر هستی، وقتی که سپاه دیگری به وجود می‌آید، خود را از آب و آتش دور کن.
زیان چه دارد اگر وقت کار و ساعت جنگ
بود سپاه تو را دستیار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر در زمان کار و هنگام نبرد، سپاه تو از آتش و آب برخوردار باشد، زیان چه معنا دارد؟
تو را به میمنه و میسره روان گردد
دو خیل دل شکر جانشکار از آتش و آب
هوش مصنوعی: دو گروه از دل‌ها به خاطر تو، با خوشحالی و نشاط به سمت خیر و برکت حرکت می‌کنند، در حالی که هم از آتش و هم از آب عبور می‌کنند.
بکش به گرد معادی دین سکندر وار
بزرگ حصنی سخت استوار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اینگونه بنمای که در اطراف دین، مانند سکندر، حلقه‌ای از چیزهای با ارزش بسازی؛ که این حصن مستحکم، مورد حفاظت از آتش و آب قرار گیرد.
که دشمن تو چو برگشت ره فرو بندد
برو چو کوه یمین و یسار از آتش و آب
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن تو به عقب برگردد، مسیر را بر او ببند. اینگونه که مانند کوهی باشی که از آتش و آب محفوظ است.
چو آب و آتش باشد ز لشکر تو دو فوج
دو صف طرازد هر مرغزار از آتش و آب
هوش مصنوعی: وقتی که در لشکر تو دو گروه مانند آب و آتش وجود داشته باشد، هر دشت و مرغزاری با آتش و آب در مسیر این دو دسته پر شده است.
بر آن سپاه که بدخواه دولت تو بود
برند حیله حباب و شرار از آتش و آب
هوش مصنوعی: برای آن گروهی که دشمن سرزمین و حکومت تو هستند، نقشه‌ و ترفندهایی وجود دارد مانند حبابی که بر روی آب می‌نشیند یا شعله‌ای که از آتش برمی‌خیزد.
زدم ز دانش رائی و گر نخواهی تو
نکو برآیدت این شغل و کار از آتش و آب
هوش مصنوعی: من از دانش خود به راهی رفتم و اگر تو نخواهی، این کار و مسئولیت به خوبی برایت به نتیجه نخواهد رسید، مثل کار کردن با آتش و آب.
ولیک تیغ تو هرگز بدین رضا ندهد
که داشته است همه ساله عار از آتش و آب
هوش مصنوعی: ولی تیغ تو هرگز به این راضی نخواهد شد که همیشه از آتش و آب عاری بوده است.
نگنجد اندر طبعش که هیچ وقت او را
به هیچ کار بود پیشکار از آتش و آب
هوش مصنوعی: او را نمی‌توان وادار کرد که هیچ‌گاه خدمتگزار کاری در آتش و آب باشد.
تو معجز ملکانی و هست رای تو را
به ملک معجزه بی شمار از آتش و آب
هوش مصنوعی: تو همچون معجزه‌ای از فرشتگان هستی و اراده‌ات به اندازه‌ی یک معجزه می‌تواند بر آتش و آب تأثیر بگذارد.
اگر گسسته شود مهرت از مدار فلک
شود گسسته فلک را مدار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر محبت و علاقه‌ات از دایره زندگی‌ام خارج شود، زندگی‌ام نیز از تعادل و نظم خواهد افتاد و در آتش آشفتگی و غم فرو خواهد رفت.
وگر گذاری ناگه بر آب و آتش تیغ
چه ناله ها شنوی زارزار از آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر ناگهان بر آب و آتش تیغ برانی، چه ناله‌ها و زاری‌هایی از آتش و آب خواهی شنید.
تو چشم روشن و دلشاد زی که در دل و چشم
خلد عدوی تو را خارخار از آتش و آب
هوش مصنوعی: تو با چشم‌های روشن و دل شاداب خود، در دل و نگاه دیگران مانند بهشتی هستی که در آن، زحمتی از آتش و آب وجود ندارد.
خدای خط تو صد ساله ملک داد آن روز
که جوش کرد همه شابهار از آتش و آب
هوش مصنوعی: خدای نقشت در روزی که همه عناصر طبیعت به جوش آمدند، یک حکومت به تو ارزانی داشت.
عقار خواه خوش لعل جام با ممزوج
که سست گردد طبع عقار از آتش و آب
هوش مصنوعی: در اینجا به دنبال این هستیم که بگوییم نوشیدن شراب خوش‌رنگ و دلپذیر، می‌تواند حسی لطیف و مطبوع ایجاد کند، اما باید مراقب باشیم که تحت تأثیر آتش و آب، طبع و ذائقه‌مان تضعیف نشود.
ز می گساری مه پیکری که گویی هست
بدیع صورت آن میگسار از آتش و آب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف کسی می‌پردازد که با نوشیدن شراب به حالتی متمایز و خاص دست یافته است. ظاهری زیبا و منحصر به فرد دارد، گویی ترکیبی از عناصر آتش و آب در وجود اوست که باعث جذابیت و تازگی‌اش شده است.
همیشه تا به جهان اقتضای طبع آن است
که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب
هوش مصنوعی: در زندگی همیشه پیش می‌آید که بر اساس طبیعت چیزها، حرارت و سرما از ترکیب آتش و آب به وجود می‌آید.
بسان کوره و چشمه عدوت را دل و چشم
مباد خالی لیل و نهار از آتش و آب
هوش مصنوعی: نکنید که دل و چشم شما از آتش و آب خالی باشد، زیرا دشمنی همچون کوره و چشمه همیشه حضور دارد. این گفته به ما یادآوری می‌کند که باید همواره هوشیار و آماده باشیم.
نتیجه ای است ز طبع این قصیده اندر وی
لطیف معنی یابی هزار آتش و آب
هوش مصنوعی: نتیجه‌ای که از طبیعت این شعر به دست می‌آید، این است که در آن معانی لطیفی وجود دارد که می‌توان به هزار نوع آتش و آب تشبیه کرد.
چو آب و آتش گیتی نماند ای عجبی
بماند خواهد این یادگار از آتش و آب
هوش مصنوعی: وقتی که آب و آتش دیگر در این دنیا وجود نداشته باشد، شگفت‌انگیز است که این یادگار از آب و آتش همچنان باقی خواهد ماند.