گنجور

شمارهٔ ۱۲ - مدح سلطان مسعود

نشسته ام ز قدم تا سر اندر آتش و آب
توان نشستن ساکن چنین در آتش و آب
همی نخسبم شبها و چون تواند خفت
کسی که دارد بالین و بستر آتش و آب
همه بکردم هر حیلتی که دانستم
مرا نشد ز دل و دیده کمتر آتش و آب
ز آب عارض دارد بتم ز آتش رخ
نه بس شگفت بود بر صنوبر آتش و آب
بدیع و نغز برآراسته است چهره او
به آب و آتش و عنبر معنبر آتش و آب
چو آب و آتش راند سخن به صلح و به جنگ
چگونه گنجدش اندر دو شکر آتش و آب
نبست صورت ما به جمال صورت او
نشد پدید که گردد مصور آتش و آب
نکرد یاد من و یادگار داد مرا
خیال آن صنم ماه منظر آتش و آب
برفت یارم و من ماندم و برفت و بماند
ز رنج در دل و از درد در بر آتش و آب
بسا شبا که در او رشک برد و رنگ آورد
ز گونه می و از لون ساغر آتش و آب
نشستم و ز دل و چشم خویش بنشاندم
به وصل آن بت دلجوی دلبر آتش و آب
بسا فراوان روزا که از سراب و سموم
گرفت روی همه دشت یکسر آتش و آب
بخواست جست ز من عقل و هوش چو در من جست
ز چپ و راست چو برق و چو صرصر آتش و آب
در آب و آتش راندم همی و گشت مرا
به مدح شاه چو دیبای ششتر آتش و آب
علاء دولت مسعود کار و نهیش را
مطیع گشت به صنع کروکر آتش و آب
سپهر قوت شاهی که سهم و صولت او
همی فشاند بر چرخ و اختر و آتش و آب
زدوده تیغش بارید بر نواحی کفر
چو تیغ حیدر بر حصن خیبر آتش و آب
نبست راهش هرگز بلا و فتنه چنانک
نبست هرگز راه سکندر آتش و آب
چو خاک میدان گیرد ز باد حمله سخت
به زخم صاعقه انگیز خنجر آتش و آب
ز باد خاک در آمیخته برون نگرد
سوار جنگی بیند برابر آتش و آب
سبک زبانه زد ناگه و ستونه کند
ز تیغ و نیزه سلطان صفدر آتش و آب
به دست گوهربارش در آب و آتش رزم
کشیده گوهرداری به گوهر آتش و آب
شرار موجش باشد بر آسمان و زمین
که درد و حدش گشتست مضمر آتش و آب
نگاه کرد نیارند چون برانگیزد
در آن تناور کوه تکاور آتش و آب
به حمله بندد بر شور و فتنه راه گذر
به تیغ بارد بر درع و مغفر آتش و آب
چو مار افعی بر خویشتن همی پیچید
ز بیم ضربت آن مار پیکر آتش و آب
شها چو آید دریای کینه تو به جوش
ز هیچ روی نبینند معبر آتش و آب
ز نوک ناوک تو گر کند غضنفر یاد
بخیزد از دل و چشم غضنفر آتش و آب
اگر به خشم نهیب تو بر جهان نگرد
شود مسلط بر هفت کشور آتش و آب
ز عنف و لطف خصال تو خواستند مدد
بلی دگر نه بماندندی ابتر آتش و آب
به طوع خدمت شمشیر و حربه تو کنند
اگر شوند ز گردون مخیر آتش و آب
چو تو عزیمت پیکار و قصد رزم کنی
روند با تو برابر دو لشکر آتش و آب
اگر کژ افتد رهبر ز راه درماند
شوند پیش سپاه تو رهبر آتش و آب
تو را به هر جا فرمان برند و مأمورند
اگر چه دارند اقدام منکر آتش و آب
مثل ز باختر و خاور ار بجوییشان
دوند پست کنان کوه و کر در آتش و آب
وگر مخالف حصنی کشد ز آهن و سنگ
بر او تگ آرند از روزن و در آتش و آب
اگر به ضد تو شاهی رسد به افسر و تخت
کنندش زیر و زبر تخت و افسر آتش و آب
وگر بنام عدوی تو هیچ خطبه کنند
ز چپ و راست درافتد به منبر آتش و آب
وگر ز خدمت تو سرکشی بتابد سر
ز هر سوییش درآید چو چنبر آتش و آب
تبارک الله سلطان امر و نهی تو را
چگونه تابع و رامند بنگر آتش و آب
به چین و روم گذر کرد هیبت تو گرفت
دماغ و دیده فغفور و قیصر آتش و آب
بر آن سپه که کشد دشمن تو حمله برند
ز شرق باختر و حد خاور آتش و آب
در آب و آتش چون بنگریست حشمت تو
به چشمش آمد سست و محقر آتش و آب
ز مهر و کین تو روزی دو نکته بستیدند
ز لفظ نظم نکردند باور آتش و آب
خیال خشم تو ناگاه خویشتن بنمود
فتاد لرزه چو دیوانگان بر آتش و آب
ز رفعت کله و بأس سطوت تو کنند
اگر برند خصومت به داور آتش و آب
ز اوج قدر تو دیدست پستی اختر و چرخ
ز حد تیغ تو بر دست کیفر آتش و آب
به ساق عزم تو و کعب حزم تو نرسد
اگر بگیرد تا قلب و محور آتش و آب
نسیم خلق تو بر آب و آتش ار بوزد
چو مشک و عنبر گردد معطر آتش و آب
شگفت نیست که از رای عدل گستر تو
شوند ساخته چون دو برادر آتش و آب
تو کامران ملکی و به نام تو ملکی است
که درگهش را بنده است و چاکر آتش و آب
به عمر خویش ندیدند پادشاه چو تو
ز پادشاهان این دو معمر آتش و آب
تو آن توانگر جاهی که عور و درویشند
به پیش جاه تو این دو توانگر آتش و آب
اگر بخواهد عدلت جهان کند صافی
به نیم لحظه از این دو ستمگر آتش و آب
همیشه تا به جهان هست عالی و سافل
به امر مقضی و حکم مقدر آتش و آب
به گرد گوی هوا و به گرد گوی زمین
محیط گشته دو گوی مدور آتش و آب
به حرق و غرق تن و جان دشمنت بادند
تو را به طبع مطیع مسخر آتش و آب
بدیع مدحی گفتم بدان نهاد که هست
ز لفظ و معنی آن نقش و دفتر آتش و آب
شنیده ام که کمالی قصیده ای گفته است
همه بناء ردیفش چندین در آتش و آب
به شعر لفظ مکرر نگرددم لیکن
ردیف بود و از آن شد مکرر آتش و آب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشسته ام ز قدم تا سر اندر آتش و آب
توان نشستن ساکن چنین در آتش و آب
هوش مصنوعی: نشسته‌ام در میان آتش و آب، به طوری که از سر تا پا در این وضعیتی که دارم غرق شده‌ام. می‌توانم بدون حرکت در این شرایط سخت و متضاد دوام بیاورم.
همی نخسبم شبها و چون تواند خفت
کسی که دارد بالین و بستر آتش و آب
هوش مصنوعی: من شب‌ها خوابم نمی‌برد، و چگونه می‌تواند کسی خوابش ببرد که بسترش آتش و آب است؟
همه بکردم هر حیلتی که دانستم
مرا نشد ز دل و دیده کمتر آتش و آب
هوش مصنوعی: هر چه راه‌حلی که می‌دانستم را امتحان کردم، اما هیچ کدام نتوانستند از شدت احساسات عمیق من کم کنند؛ نه آتش شوق و نه آب ناامیدی.
ز آب عارض دارد بتم ز آتش رخ
نه بس شگفت بود بر صنوبر آتش و آب
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چهره معشوق، که به آب و آتش تشبیه شده است، جای تعجب نیست که درخت صنوبر نیز از این تأثیر احساس شگفتی کند.
بدیع و نغز برآراسته است چهره او
به آب و آتش و عنبر معنبر آتش و آب
هوش مصنوعی: چهره او با زیبایی‌های بی‌نظیر و جذابیت‌های خاصی آراسته شده است که به مانند ترکیبی از آب و آتش و عطر عنبر جلوه‌گری می‌کند.
چو آب و آتش راند سخن به صلح و به جنگ
چگونه گنجدش اندر دو شکر آتش و آب
هوش مصنوعی: این بیت به تضاد میان دو حالت مختلف اشاره دارد: صلح و جنگ. در حقیقت، چگونه می‌توان دو احساس متضاد را در یک زمان واحد در کنار هم قرار داد؟ مانند آب و آتش که نماد دو عنصر کاملاً متفاوت و متضاد هستند. این نشان می‌دهد که ایجاد هم‌زیستی بین دو وضعیت متناقض چقدر دشوار است.
نبست صورت ما به جمال صورت او
نشد پدید که گردد مصور آتش و آب
هوش مصنوعی: تصویر ما به زیبایی او مشابهت نیافت، زیرا آنچه برای تصویر کردن به کار می‌رود، آتش و آب هستند.
نکرد یاد من و یادگار داد مرا
خیال آن صنم ماه منظر آتش و آب
هوش مصنوعی: یاد من و نشانه‌های من را فراموش کرده است، اما من همچنان به یاد آن معشوق زیبا که مانند آتش و آب است، دچار خیال و خیالبافی هستم.
برفت یارم و من ماندم و برفت و بماند
ز رنج در دل و از درد در بر آتش و آب
هوش مصنوعی: یارم رفت و من تنها ماندم و او هم رفت، اما در دل من رنج و در آغوش من درد باقی ماند. آتش و آب را نیز احساس می‌کنم.
بسا شبا که در او رشک برد و رنگ آورد
ز گونه می و از لون ساغر آتش و آب
هوش مصنوعی: بسیاری از شب‌ها من به خاطر رنگ و زیبایی می و لیوان، حسرت می‌خورم و دلم می‌سوزد.
نشستم و ز دل و چشم خویش بنشاندم
به وصل آن بت دلجوی دلبر آتش و آب
هوش مصنوعی: نشستم و از دل و چشمانم، عشق آن معشوق زیبا را که شبیه آتش و آب است، برطرف کردم.
بسا فراوان روزا که از سراب و سموم
گرفت روی همه دشت یکسر آتش و آب
هوش مصنوعی: بسیاری از روزها وجود دارد که در اثر گرمای شدید و سراب، تمام دشت ها به یکباره در آتش و آب فرو می‌روند.
بخواست جست ز من عقل و هوش چو در من جست
ز چپ و راست چو برق و چو صرصر آتش و آب
هوش مصنوعی: با درخواست عقل و هوش از من، مانند جستجو کردن از سمت چپ و راست، به سرعت و قدرت برق و باد می‌خواهد که وجودم را بشناسد و به عمق وجودم پی‌برد.
در آب و آتش راندم همی و گشت مرا
به مدح شاه چو دیبای ششتر آتش و آب
هوش مصنوعی: من سختی‌های زیادی را پشت سر گذاشتم و در برابر چالش‌های زندگی مانند آتش و آب مقاومت کردم، اما از این تلاش‌ها برای ستایش و تمجید پادشاه بهره بردم، همان‌طور که دیبا (پارچه‌ای نازک و نرم) از ترکیب آتش و آب ساخته می‌شود.
علاء دولت مسعود کار و نهیش را
مطیع گشت به صنع کروکر آتش و آب
هوش مصنوعی: علاء دولت مسعود کار و نهیش را به شیوه‌ای انجام داد که به دست قدرت آتش و آب تسلط پیدا کرد.
سپهر قوت شاهی که سهم و صولت او
همی فشاند بر چرخ و اختر و آتش و آب
هوش مصنوعی: این ابیات به تنهایی به قدرت و عظمت فرمانروایی اشاره دارد که تاثیرات آن بر جهان و عناصر طبیعی نظیر ستاره‌ها، آتش و آب قابل مشاهده است. از این رو، بیانگر تسلط و نفوذی است که این قدرت بر همه چیز دارد و نشان‌دهنده‌ی تأثیر بزرگ آن بر کیهان است.
زدوده تیغش بارید بر نواحی کفر
چو تیغ حیدر بر حصن خیبر آتش و آب
هوش مصنوعی: تیغ حیدر از آتش و آب گذر کرد و بر دشمنان کافر فرود آمد، درست مانند طوفانی که بر موانع و دیوارها می‌تازد و آنها را فرو می‌ریزد.
نبست راهش هرگز بلا و فتنه چنانک
نبست هرگز راه سکندر آتش و آب
هوش مصنوعی: هیچ گاه راه او با مشکلات و آشوب‌ها تلاقی نکرد، همانطور که راه اسکندر هرگز با آتش و آب مواجه نشد.
چو خاک میدان گیرد ز باد حمله سخت
به زخم صاعقه انگیز خنجر آتش و آب
هوش مصنوعی: وقتی که خاک میدان به وسیله باد به شدت جابجا می‌شود، زخم‌های ناشی از نیروی سخت طبیعت، مانند صاعقه و خنجر، به وضوح احساس می‌شود. این توصیف نشان می‌دهد که شرایط سخت و خطرناک چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد.
ز باد خاک در آمیخته برون نگرد
سوار جنگی بیند برابر آتش و آب
هوش مصنوعی: از گرد و خاکی که بر اثر باد به وجود آمده، سوار جنگی در برابر آتش و آب قرار می‌گیرد.
سبک زبانه زد ناگه و ستونه کند
ز تیغ و نیزه سلطان صفدر آتش و آب
هوش مصنوعی: یک شخص با زبانی سبک و دلنشین ناگهان شروع به گفتن کرد و با تیر و نیزه‌ای که از سوی سلطان صفدر بود، موجب ایجاد آشفتگی و درگیری شد؛ وضعیتی که آتش و آب را به‌هم می‌آمیزد و به طرز فزاینده‌ای شدت می‌یابد.
به دست گوهربارش در آب و آتش رزم
کشیده گوهرداری به گوهر آتش و آب
هوش مصنوعی: شما با اراده و پشتکار خود در شرایط سخت و دشوار، مانند آتش و آب، به مبارزه پرداخته‌اید و در این راه به ارزش‌های گرانبهایی دست یافته‌اید.
شرار موجش باشد بر آسمان و زمین
که درد و حدش گشتست مضمر آتش و آب
هوش مصنوعی: آتش و آب به صورت پنهان در وجودش نهفته‌اند، و او به قدری قدرتمند است که می‌تواند بر آسمان و زمین تأثیر بگذارد.
نگاه کرد نیارند چون برانگیزد
در آن تناور کوه تکاور آتش و آب
هوش مصنوعی: چشم‌ها را نمی‌چرخانند چون وقتی که درخت تنومند کوه با آتش و آب به پا می‌خیزد.
به حمله بندد بر شور و فتنه راه گذر
به تیغ بارد بر درع و مغفر آتش و آب
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف یک جنگاوری پرداخته شده که بر افراشتن شور و فتنه می‌پردازد. او با سلاح خود، به‌گونه‌ای می‌جنگد که مانند تیغ بر زره و کلاه‌خود می‌بارد و این مبارزات به شدت متأثر از عناصر طبیعی همچون آتش و آب هستند. در واقع، این مبارز با قدرت و خشم بر دشمنانش حمله‌ور می‌شود و می‌خواهد بر بحران‌ها و آشوب‌ها فائق آید.
چو مار افعی بر خویشتن همی پیچید
ز بیم ضربت آن مار پیکر آتش و آب
هوش مصنوعی: مانند ماری زهرآگین که از ترس ضربه‌ی آن به خود می‌پیچد، او نیز به حالت نگرانی و ترس درگیر است، چرا که وجودش مانند ترکیبی از آتش و آب است.
شها چو آید دریای کینه تو به جوش
ز هیچ روی نبینند معبر آتش و آب
هوش مصنوعی: چشم و دل تو وقتی که خشم و کینه‌ات به اوج برسد، دیگر تفاوتی بین آتش و آب نخواهند دید. در این حال، هیچ چیز نمی‌تواند مانع تو شود.
ز نوک ناوک تو گر کند غضنفر یاد
بخیزد از دل و چشم غضنفر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر تیر تو به یاد شیر (غضنفر) برسد، آتش و آب از دل و چشمان او خواهند جوشید.
اگر به خشم نهیب تو بر جهان نگرد
شود مسلط بر هفت کشور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر خشم تو بر جهان اثر بگذارد، می‌توانی بر هفت کشور، شامل آب و آتش، سلطه پیدا کنی.
ز عنف و لطف خصال تو خواستند مدد
بلی دگر نه بماندندی ابتر آتش و آب
هوش مصنوعی: از ویژگی‌های خشن و مهربان تو درخواست کمک کردند؛ بله، دیگر چیزی از آتش و آب باقی نمانده است.
به طوع خدمت شمشیر و حربه تو کنند
اگر شوند ز گردون مخیر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر آتش و آب از آسمان انتخاب شوند، برای خدمت به تو به جبر و با کمال میل از شمشیر و سلاح استفاده می‌کنند.
چو تو عزیمت پیکار و قصد رزم کنی
روند با تو برابر دو لشکر آتش و آب
هوش مصنوعی: وقتی تو عزم جنگ و مبارزه را داشته باشی، دو نیروی مقابل تو به مانند آتش و آب به حرکت درمی‌آیند.
اگر کژ افتد رهبر ز راه درماند
شوند پیش سپاه تو رهبر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر رهبر به بی‌راهه برود و در مسیر درست بازنماند، باید متوجه شوی که تو می‌توانی در برابر مشکلات و چالش‌ها، مانند آتش و آب، نقش رهبری را به عهده بگیری.
تو را به هر جا فرمان برند و مأمورند
اگر چه دارند اقدام منکر آتش و آب
هوش مصنوعی: تو را به هر مقصدی که بفرستند و مأموریت دهند، حتی اگر در آنجا با عمل زشت و ناپسند مانند آتش و آب مواجه باشی.
مثل ز باختر و خاور ار بجوییشان
دوند پست کنان کوه و کر در آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر به دنبال معانی شرق و غرب باشی، همچنان که آتش و آب در کوه و زمین وجود دارند، به آسانی نمی‌توان به آنها دست یافت.
وگر مخالف حصنی کشد ز آهن و سنگ
بر او تگ آرند از روزن و در آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر دشمنی بخواهد قلعه‌ای را محاصره کند، باید از مصالحی چون آهن و سنگ بسازد و به او حمله‌ کنند، از هر ابزاری همچون آتش و آب استفاده کنند.
اگر به ضد تو شاهی رسد به افسر و تخت
کنندش زیر و زبر تخت و افسر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر کسی که با تو دشمن است به مقام سلطنت و قدرت برسد، باید بدان که تخت و تاج او دچار آشوب و نابودی خواهند شد، و در نهایت او نیز دچار بحران خواهد گشت.
وگر بنام عدوی تو هیچ خطبه کنند
ز چپ و راست درافتد به منبر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر به نام دشمن تو چیزی بگویند، افراد از هر دو سو به منبر می‌آیند و آتش و آب به جان هم خواهند افتاد.
وگر ز خدمت تو سرکشی بتابد سر
ز هر سوییش درآید چو چنبر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر کسی از خدمت تو روی برگرداند، ناچار از هر سو به سوی او می‌آید، مانند گردابی از آتش و آب.
تبارک الله سلطان امر و نهی تو را
چگونه تابع و رامند بنگر آتش و آب
هوش مصنوعی: خدای را سپاس که قدرت و فرمانروایی تو چقدر پیروان و تابعان شایسته‌ای دارد. به آتش و آب نگاه کن که چگونه در برابر تو تسلیم هستند.
به چین و روم گذر کرد هیبت تو گرفت
دماغ و دیده فغفور و قیصر آتش و آب
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی تو در سرزمین‌های چین و روم احساس می‌شود و اینجا دماغ و چشمان پادشاهان بزرگ مانند فغفور و قیصر را تحت تأثیر قرار داده است، به طوری که این حسّ بی‌نظیر مانند آتش و آب آنها را فرا گرفته است.
بر آن سپه که کشد دشمن تو حمله برند
ز شرق باختر و حد خاور آتش و آب
هوش مصنوعی: به نیرویی که بر دشمن تو حمله می‌کند، از شرق و غرب و همچنین در مرزهای شرقی، آتش و آب به راه می‌اندازد.
در آب و آتش چون بنگریست حشمت تو
به چشمش آمد سست و محقر آتش و آب
هوش مصنوعی: زمانی که او به آب و آتش نگاه می‌کند، زیبایی و جلال تو در نظر او، آب و آتش را بی‌ارزش و ناچیز جلوه می‌دهد.
ز مهر و کین تو روزی دو نکته بستیدند
ز لفظ نظم نکردند باور آتش و آب
هوش مصنوعی: از دو احساس محبت و دشمنی، روزی دو نکته بر دل‌ها نقش بسته است. از کلمات نظم و ترتیب نیافتند که چگونه می‌توان آتش و آب را با هم در یک جا قرار داد.
خیال خشم تو ناگاه خویشتن بنمود
فتاد لرزه چو دیوانگان بر آتش و آب
هوش مصنوعی: ناگهان تصویر خشم تو در ذهنم تجلی کرد و مانند دیوانگان بر آتش و آب لرزیدم.
ز رفعت کله و بأس سطوت تو کنند
اگر برند خصومت به داور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر دشمنان به قدرت تو مقابله کنند، حتی آتش و آب هم در برابر قهر تو نمی‌توانند بایستند.
ز اوج قدر تو دیدست پستی اختر و چرخ
ز حد تیغ تو بر دست کیفر آتش و آب
هوش مصنوعی: از بالا بودن ارزش و مقام تو، ستاره و آسمان خود را در پایین‌تر از تو مشاهده کرده‌اند و به خاطر تیزی و تندروی تو، آتش و آب نیز به کیفر رسیده‌اند.
به ساق عزم تو و کعب حزم تو نرسد
اگر بگیرد تا قلب و محور آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر عزم تو به پاهایت و استواری تو به کعبه‌ای باشد، هیچ چیز نمی‌تواند به قلب و مرکز آتش و آب برسد.
نسیم خلق تو بر آب و آتش ار بوزد
چو مشک و عنبر گردد معطر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر نسیم وجود تو به آب و آتش بوزد، مثل مشک و عنبر آن‌ها را معطر خواهد کرد.
شگفت نیست که از رای عدل گستر تو
شوند ساخته چون دو برادر آتش و آب
هوش مصنوعی: این موضوع عجیب نیست که از اندیشه‌ی تو که عدالت را گسترش می‌دهد، چیزهایی به وجود بیاید که مانند دو برادر، در تضاد یکدیگرند، مانند آتش و آب.
تو کامران ملکی و به نام تو ملکی است
که درگهش را بنده است و چاکر آتش و آب
هوش مصنوعی: تو صاحب قدرت و منزلتی، و به نام تو، ملکی وجود دارد که من به آنجا تعلق دارم و خدمتگزار آب و آتش آن هستم.
به عمر خویش ندیدند پادشاه چو تو
ز پادشاهان این دو معمر آتش و آب
هوش مصنوعی: در تمام عمرم، مانند تو که پادشاهی از بین پادشاهان است، کسی را ندیده‌ام که به این اندازه معتبر باشد؛ چه آتش و چه آب، هرکدام به نحوی قدیمی و باستانی هستند و تو از آنان بزرگتر و برجسته‌تر هستی.
تو آن توانگر جاهی که عور و درویشند
به پیش جاه تو این دو توانگر آتش و آب
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که در مقام و موقعیتت، همواره برتری داری. در برابر جلال و شکوه تو، فقیر و ثروتمند یکسانند. آتش و آب نیز در برابر عظمت تو اهمیت چندانی ندارند.
اگر بخواهد عدلت جهان کند صافی
به نیم لحظه از این دو ستمگر آتش و آب
هوش مصنوعی: اگر بخواهد که عدالت در دنیا برقرار شود، در کمتر از یک لحظه می‌تواند مشکلاتی که از سوی آتش و آب ایجاد می‌شود را حل کند.
همیشه تا به جهان هست عالی و سافل
به امر مقضی و حکم مقدر آتش و آب
هوش مصنوعی: همیشه در دنیا، چه در بالا و چه در پایین، بر اساس تقدیر و حکمی که از پیش تعیین شده است، آتش و آب وجود دارند.
به گرد گوی هوا و به گرد گوی زمین
محیط گشته دو گوی مدور آتش و آب
هوش مصنوعی: در فضا و در اطراف زمین، دو توپ گرد وجود دارند که یکی از آن‌ها آتش و دیگری آب است و به دور هم می‌چرخند.
به حرق و غرق تن و جان دشمنت بادند
تو را به طبع مطیع مسخر آتش و آب
هوش مصنوعی: دشمن تو در آتش و آب تن و جانش را از دست می‌دهد و تو به خاطر طبع مطیع‌ات به راحتی تحت تأثیر آتش و آب قرار می‌گیری.
بدیع مدحی گفتم بدان نهاد که هست
ز لفظ و معنی آن نقش و دفتر آتش و آب
هوش مصنوعی: من شعری زیبا و دلنشین سروده‌ام، بر اساس ویژگی‌هایی که در آن نهفته است. این شعر ترکیبی است از واژه‌ها و معناهایی که همانند نقشی در یک دفتر، آتش و آب را به تصویر می‌کشد.
شنیده ام که کمالی قصیده ای گفته است
همه بناء ردیفش چندین در آتش و آب
هوش مصنوعی: شنیده‌ام که شاعری به نام کمالی شعر بلندی سروده که در آن به طور مکرر از عناصری چون آتش و آب اشاره کرده است.
به شعر لفظ مکرر نگرددم لیکن
ردیف بود و از آن شد مکرر آتش و آب
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که شاعر به شعر خود توجه خاصی دارد و از کلمات تکراری استفاده نمی‌کند، اما در عین حال، به خاطر قافیه و ساختار شعر، این کلمات به صورت مکرر ظاهر می‌شوند و حس و حال آتش و آب را به تصویر می‌کشند.

حاشیه ها

1400/06/06 14:09
عباس پارساطلب

بیت ۱۶: قبل از ردیف "و" زائد است.

سپهر قوت شاهی که سهم و صولتِ او

همی‌فشاند بر چرخ و اختر، آتش و آب