گنجور

شمارهٔ ۱۱۵ - مدح یکی از صدور

شاد باش ای وزیر دولت یار
دیر زی ای گزین سپه سالار
کرده ای جان به پیش ملک سپر
جانت پیوسته باد با کهسار
در مهمی که افتد اندر ملک
زود صد بندگی کنی اظهار
در خراسان و در عراق همی
زآتش فتنه خاست شرار
پر فساد و منازعت کردند
به شقاوت مخالفان اصرار
رایت نصرت تو روی نهاد
سوی دربند آن بلاد و دیار
جزعی خاست از امیر و وزیر
فزعی کوفت بر صغار و کبار
لعل ناگشته صفحه خنجر
گرم نابوده عرصه پیکار
گشت بی نور و ماند بی حرکت
زان نهیب حسام جان او بار
دیده هاشان چو دیده نرگس
پنجه هاشان چو پنجه های چنار
طاعنان را به یک زمان افکند
ناله کوس تو به ناله زار
خشک شد هر چه رود بود چو سنگ
کفته شد هر چه کوه بود چو غار
بازگشتی به فتح و فیروزی
داده اطراف را برای قرار
کرده معلوم بدسگالان را
که چگونه کنند مردان کار
شاه را دیدی آفتاب نهاد
اندر ایوان آسمان کردار
نور گسترد بر تو چندانی
که شدی چون مه دو پنج و چهار
برکشید و چنین سزید که دید
رتبت تو چو چرخ آئینه وار
بازگشتی به سوی هندستان
کارها کرده چون هزارنگار
تا نمای به بت پرستان باز
چند گاهی ز تیغ تیز آثار
لشکری تعبیه کنی که به جنگ
کوه صحرا کنند و صحرا غار
مفرش و سایبان کشی وزنی
بر زمین و هوا ز خون و غبار
پشت اسلام را دهی قوت
چشم اقبال را کنی بیدار
سوی دیوان شرک روی نهی
شب تاری چو کوکب سیار
با محلی چو مهر روزافزون
با سپاهی چون ابر صاعقه بار
از قدوم تو چون خبر برسید
شد زمستان این دیار بهار
هم بدیدند هم به نعمت تو
که هوا شد چو ابر خاک نگار
دشت شد همچو بوستان ارم
باغ شد همچو لعبت فرخار
زین خبر شد به هوش و باز آمد
فتح بیهوش و نصرت بیمار
همه دشت است فوج فوج حشم
همه راه است جوق جوق سوار
کند شد باز شرک را دندان
تیز شد باز رزم را بازار
خودها را گشاده گشت غلاف
تیغ ها را زدوده شد زنگار
باز در مرغزار هندستان
شاخ مردی سعادت آرد بار
از تن گمرهی بریزد پوست
در دل کافری بروید خار
ای عجب مر مرائیان امسال
چند خواهد جست راحت پار
همه دیدند باز روی جدل
همه بردند باز بوی دیار
همه از جان و تن بریده امید
همه از خان و مان شده آوار
کامد آن گردزاد گرد شکر
کامد آن شیر سهم شیر شکار
پسر بو حلیم شیبانی
سرکش و صفدر و یل و سردار
این پدر زان پسر کند اعراض
وان برادر ازین شود بیزار
چاره و حیله کرد نتوانند
که فتاده است کارشان دشوار
گر جهند این و گر فرو بندند
پیش ایشان چو کوه راه گذار
ور بزنهار با تو پیش آیند
ندهد تیغ تیزشان زنهار
کیست اندر زمین هندستان
این شگفتی ز رای خامه شمار
که نلرزد ز هول تو چون مرغ
که نپیچد ز ترس تو چون مار
وقت کار است کار کن برخیز
دشمنان را نداشت باید خوار
هست بر جای خویش مرکز کفر
زود گردش در آی چون پرگار
سطوتی هست این چنین هایل
لشکری هست این چنین جرار
به شعیب و غضنفر این دو هژبر
که سپاه گران سبک بشمار
آن چنان دان که نصرت و فتحند
این عزیزانت بر یمین و یسار
سرکشان سپاه حضرت را
همه بر ساقه و جناح گمار
هم برین تعبیه بران که ظفر
سپهت را نکو برد هنجار
تو چو پیل دمان میانه قلب
پیش بر کن غزات و ره بردار
کوه پوینده در مصاف فکن
مرگ تابنده از نیام برآر
ناشکسته مدار هیچ مصاف
ناگشاده مگیر هیچ حصار
نامه های فتوح کن پران
به سوی پادشاه گیتی دار
در خراسان و در عراق افکن
هر زمان از فتوح خویش آثار
چون گذاری به تیغ تیز نبرد
حق مجلس به جام می بگذار
گاه خون ریز و گاه زرافشان
گاه کین جوی و گاه نیکی کار
برق مانند برمعادی زن
ابر کردار بر موالی بار
جاه و تخت تو دستیار تواند
بادی از جاه و تخت برخوردار
تا کند گوی شکل ثبات
تا کند چرخ تیز گرد مدار
شاه بر تخت ملک باقی باد
با همه عز و ناز و دولت یار
داده یاران به بندگیش رضا
کرده شاهان به چاکریش اقرار
ماه رادیش را مباد خسوف
می شادیش را مباد خمار
تو به نزدیک او به خدمت ها
از همه کس عزیزتر صد بار

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاد باش ای وزیر دولت یار
دیر زی ای گزین سپه سالار
هوش مصنوعی: ای وزیر! خوشحال و شاد باش، تو که یار قدیمی این دولت هستی و مدتی طولانی است که در این مقام هستی. تو همچنین انتخاب شده‌ای برای رهبری سپاه.
کرده ای جان به پیش ملک سپر
جانت پیوسته باد با کهسار
هوش مصنوعی: تو جان خود را به عنوان سپر در برابر ملک قرار داده‌ای، امیدوارم که همیشه در کنار کوهستان بماند.
در مهمی که افتد اندر ملک
زود صد بندگی کنی اظهار
هوش مصنوعی: زمانی که در سرزمین مهمانی یا حادثه‌ای بزرگ رخ دهد، به سرعت باید نشانه‌های خدمتگزاری و اطاعت خود را نشان دهی.
در خراسان و در عراق همی
زآتش فتنه خاست شرار
هوش مصنوعی: در خراسان و عراق آتش فتنه‌ای برخاست که شعله‌های آن نمایان شد.
پر فساد و منازعت کردند
به شقاوت مخالفان اصرار
هوش مصنوعی: مخالفان به شدت به درگیری و فساد دامن زدند و با قساوت نظر خود را تحمیل کردند.
رایت نصرت تو روی نهاد
سوی دربند آن بلاد و دیار
هوش مصنوعی: شما بر پیروزی و موفقیت خود تمرکز کرده‌اید و به سمت مکان‌ها و سرزمین‌هایی که در قید و بند هستند، حرکت می‌کنید.
جزعی خاست از امیر و وزیر
فزعی کوفت بر صغار و کبار
هوش مصنوعی: بنده‌ای از امیر و وزیر برخاست و بر کوچک و بزرگ سختی و رنجی وارد کرد.
لعل ناگشته صفحه خنجر
گرم نابوده عرصه پیکار
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و درخشندگی سنگ قیمتی اشاره شده که هنوز تراش داده نشده و در محیط نبرد به آن پرداخته شده است. این لعل، نمادی از قدرت و شجاعت در میدان جنگ است، جایی که نبرد و چالش‌ها در حال رخ دادن هستند.
گشت بی نور و ماند بی حرکت
زان نهیب حسام جان او بار
هوش مصنوعی: تنها و بی‌نور بود و در سکوتی عمیق باقی ماند، پس از آن صدای رعدآسا جانش را گرفت.
دیده هاشان چو دیده نرگس
پنجه هاشان چو پنجه های چنار
هوش مصنوعی: چشم‌های آن‌ها مانند چشم‌های گل نرگس زیباست و انگشت‌های آن‌ها همچون شاخه‌های درخت چنار بلند و استوار به نظر می‌رسد.
طاعنان را به یک زمان افکند
ناله کوس تو به ناله زار
هوش مصنوعی: ناله و فریاد تو باعث می‌شود که افرادی که به تو ایراد می‌گیرند، در یک لحظه از سخن خود بازایستند و به درد و رنج تو گوش دهند.
خشک شد هر چه رود بود چو سنگ
کفته شد هر چه کوه بود چو غار
هوش مصنوعی: هرچه آب و سرسبزی بود، خشک و بی‌حیات شده و مانند سنگ سخت و بی‌روح شده است. حتی کوه‌ها نیز که مستحکم و پایدار به نظر می‌رسیدند، حالتی مانند غار به خود گرفته‌اند و احساس می‌شود که از درون تهی و خالی شده‌اند.
بازگشتی به فتح و فیروزی
داده اطراف را برای قرار
هوش مصنوعی: بازگشتی به پیروزی و موفقیت به همراه آورده که اطراف را برای آرامش فراهم کرده است.
کرده معلوم بدسگالان را
که چگونه کنند مردان کار
هوش مصنوعی: بدسگالان و دشمنان را به خوبی شناخته‌ایم که مردان چگونه باید عمل کنند و کار خود را انجام دهند.
شاه را دیدی آفتاب نهاد
اندر ایوان آسمان کردار
هوش مصنوعی: شاه را در حالتی می‌بینی که مانند آفتاب در میان آسمان می‌درخشد و جلوه‌گری می‌کند.
نور گسترد بر تو چندانی
که شدی چون مه دو پنج و چهار
هوش مصنوعی: نوری که بر تو تابیده، به قدری زیاد است که مثل مه در روزهای دوشنبه و چهارشنبه، درخشان و زیبا شده‌ای.
برکشید و چنین سزید که دید
رتبت تو چو چرخ آئینه وار
هوش مصنوعی: او را بالا برد و شایسته بود که رتبه و مقام تو را مانند آینه‌ای در dر بی‌واسطه ببیند.
بازگشتی به سوی هندستان
کارها کرده چون هزارنگار
هوش مصنوعی: بازگشت به هندستان، مانند هنرهای فراوان و زیبایی‌هایی که به تصویر کشیده شده‌اند، نشان‌دهنده فراوانی و تنوع در کارها و آثار است.
تا نمای به بت پرستان باز
چند گاهی ز تیغ تیز آثار
هوش مصنوعی: این بیت به معنی این است که هنوز زمانی باقی مانده است که جلوه‌گری بت‌پرستان و نشانه‌های عمیق و تیز آن‌ها نمایان شود. در واقع، اشاره به این دارد که هنوز شاهکارهایی از قدرت و زیبایی وجود دارد که باید دیده شود.
لشکری تعبیه کنی که به جنگ
کوه صحرا کنند و صحرا غار
هوش مصنوعی: تدارک ببینی نیرویی که بتواند در محیط‌های سخت و دشوار، همچون کوه‌ها و بیابان‌ها، با دشمن روبرو شود و از پس مشکلات بربیاید.
مفرش و سایبان کشی وزنی
بر زمین و هوا ز خون و غبار
هوش مصنوعی: تشک و سایبانی فراهم آور، که از خون و غبار بر زمین و آسمان سنگینی می‌کند.
پشت اسلام را دهی قوت
چشم اقبال را کنی بیدار
هوش مصنوعی: اگر به اسلام قدرت و پشتیبانی دهی، چشمان بیداری و توجه دنیای اقبال را به خود جذب خواهی کرد.
سوی دیوان شرک روی نهی
شب تاری چو کوکب سیار
هوش مصنوعی: به سوی دیوانه‌گان شرک نرو، چون شب تاریک است و مانند ستاره‌ای در حال حرکت.
با محلی چو مهر روزافزون
با سپاهی چون ابر صاعقه بار
هوش مصنوعی: با جایی که نورش همیشه در حال افزایش است و با ارتشی که مانند ابرهای رعد و برق به شدت و سرعت عمل می‌کند.
از قدوم تو چون خبر برسید
شد زمستان این دیار بهار
هوش مصنوعی: وقتی که خبر آمدن تو به گوش رسید، زمستان در این سرزمین بهاری شد.
هم بدیدند هم به نعمت تو
که هوا شد چو ابر خاک نگار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره دارد که همگان شاهد نعمت‌های تو بوده‌اند، به گونه‌ای که حال و هوای دل شبیه به ابر شده و زمین دلبر را فرا گرفته است. به عبارتی، وجود تو همچون نیکی‌هایی است که دل را شاداب می‌کند و احساسات را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
دشت شد همچو بوستان ارم
باغ شد همچو لعبت فرخار
هوش مصنوعی: دشت مانند باغ ارم زیبا و دل‌انگیز شده و زمین مثل دختری خوش‌قیافه و جذاب گشته است.
زین خبر شد به هوش و باز آمد
فتح بیهوش و نصرت بیمار
هوش مصنوعی: از این خبر، به فکر افتاد و دوباره به هوش آمد، در حالی که پیروزی و موفقیت بر درد و رنج غلبه کرده است.
همه دشت است فوج فوج حشم
همه راه است جوق جوق سوار
هوش مصنوعی: در دشت، گروه‌های زیادی از گله‌ها دیده می‌شوند و در مسیر، سوارکاران زیادی در حرکت‌اند.
کند شد باز شرک را دندان
تیز شد باز رزم را بازار
هوش مصنوعی: شرک و ناباوری به تدریج ضعیف و بی‌اثر می‌شوند، در حالی که جنگ و تلاش برای حق و حقیقت روز به روز بیشتر رونق می‌گیرد.
خودها را گشاده گشت غلاف
تیغ ها را زدوده شد زنگار
هوش مصنوعی: افراد آزاد و رها شده‌اند و کینه‌ها و زنگارهای گذشته از دل‌ها پاک شده است.
باز در مرغزار هندستان
شاخ مردی سعادت آرد بار
هوش مصنوعی: در دشت‌های هند، بار دیگر شاخه‌ای از مردی پربار و خوش‌شانسی می‌روید.
از تن گمرهی بریزد پوست
در دل کافری بروید خار
هوش مصنوعی: وقتی که انسان از راه گمراهی نجات پیدا کند، زشتی‌ها و کفر از دل او دور می‌شود و در نهایت، نیکویی و صفا در وجودش ریشه‌دار می‌شود.
ای عجب مر مرائیان امسال
چند خواهد جست راحت پار
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از حیرت و تعجب شاعر اشاره دارد و نشان می‌دهد که او در جستجوی آسایش و آرامش در سال جاری است. او از خود می‌پرسد که چه میزان از این آسایش را خواهد یافت و به نظر می‌رسد که این جستجو و تلاش برای راحتی، در این زمان به نوعی عجیب و غیرمنتظره است.
همه دیدند باز روی جدل
همه بردند باز بوی دیار
هوش مصنوعی: همه شاهد بودند که دوباره بحث و جدل آغاز شد و همه بوی دیار و سرزمین را احساس کردند.
همه از جان و تن بریده امید
همه از خان و مان شده آوار
هوش مصنوعی: همه افراد از جان و دل خود جدا شده‌اند و هیچ امیدی ندارند، همچنین همه از خانه و محل زندگی خود بی‌جا شده‌اند.
کامد آن گردزاد گرد شکر
کامد آن شیر سهم شیر شکار
هوش مصنوعی: یک شخص با نعمت و زیبا آمد، همانند کسی که شکر بپاشد. همچنین، آن شیر قوی و شکارچی نیز به میدان آمده است.
پسر بو حلیم شیبانی
سرکش و صفدر و یل و سردار
هوش مصنوعی: پسر بو حلیم شیبانی یک فرد سرکش و جنگجو است که ویژگی‌هایی چون شجاعت و قدرت رهبری دارد. او به عنوان یک سردار و مبارز شناخته می‌شود.
این پدر زان پسر کند اعراض
وان برادر ازین شود بیزار
هوش مصنوعی: این پدر از پسرش دوری می‌کند و برادر هم از او بیزار است.
چاره و حیله کرد نتوانند
که فتاده است کارشان دشوار
هوش مصنوعی: هیچ توطیه و تدبیری نمی‌تواند مشکل آنها را حل کند، زیرا کارشان به جایی رسیده که بسیار سخت و پیچیده است.
گر جهند این و گر فرو بندند
پیش ایشان چو کوه راه گذار
هوش مصنوعی: اگرچه اینان در آسمان بالا بروند یا در زمین پایین بیفتند، ولی در برابر ایشان همانند کوهی بزرگ، راهی برای عبور وجود دارد.
ور بزنهار با تو پیش آیند
ندهد تیغ تیزشان زنهار
هوش مصنوعی: اگر در حوادث سخت به تو نزدیک شوند، نگران نباش که تیغ‌های تیزشان به تو آسیبی نخواهد رساند.
کیست اندر زمین هندستان
این شگفتی ز رای خامه شمار
هوش مصنوعی: کیست در سرزمین هند که این شگفتی را به قلم خود بیافریند؟
که نلرزد ز هول تو چون مرغ
که نپیچد ز ترس تو چون مار
هوش مصنوعی: دوستان و آشنایان از ترس تو نمی‌لرزند مثل مرغی که به خاطر وحشت تو نمی‌پیچد مثل ماری که از ترس فرار نمی‌کند.
وقت کار است کار کن برخیز
دشمنان را نداشت باید خوار
هوش مصنوعی: زمان کار است، پس به فعالیت بپرداز و برخیز. دشمنان را نباید دست کم گرفت و باید به آنها توجه کرد.
هست بر جای خویش مرکز کفر
زود گردش در آی چون پرگار
هوش مصنوعی: به سرعت و به آسانی به سوی هدف خود حرکت کن و از جای خود خارج نشو، زیرا مرکز کفر در اطراف خود می‌چرخد و تنها با توجه و دقت می‌توانی درست عمل کنی.
سطوتی هست این چنین هایل
لشکری هست این چنین جرار
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت خاصی وجود دارد که مانند یک سپاه بزرگ و formidable به نظر می‌رسد.
به شعیب و غضنفر این دو هژبر
که سپاه گران سبک بشمار
هوش مصنوعی: به شعیب و غضنفر، این دو شخصیت قوی و تاثیرگذار که برتری و قدرت سپاه سنگین را در نظر گرفته‌اند.
آن چنان دان که نصرت و فتحند
این عزیزانت بر یمین و یسار
هوش مصنوعی: بدان که یاری و پیروزی این عزیزان تو در دو سوی راست و چپ است.
سرکشان سپاه حضرت را
همه بر ساقه و جناح گمار
هوش مصنوعی: نظامیان بی‌پروا و سرکش سپاه حضرت را بر روی شاخه‌ها و بال‌های درختان قرار دادند.
هم برین تعبیه بران که ظفر
سپهت را نکو برد هنجار
هوش مصنوعی: در این شعر به تلاش و برنامه‌ریزی اشاره شده است که برای دستیابی به پیروزی باید به درستی انجام شود. هدف این است که در میدان نبرد، راه و روش مناسبی اتخاذ شود تا به موفقیت دست یافت.
تو چو پیل دمان میانه قلب
پیش بر کن غزات و ره بردار
هوش مصنوعی: تو مانند فیل برانگیخته‌ای که باید با قدرت و شجاعت، موانع را از سر راه برداری و به جلو بروی.
کوه پوینده در مصاف فکن
مرگ تابنده از نیام برآر
هوش مصنوعی: کوهِ در حال حرکت را در برابر مرگ قرار بده و آن را از نیام خود بیرون بیاور.
ناشکسته مدار هیچ مصاف
ناگشاده مگیر هیچ حصار
هوش مصنوعی: هیچ مبارزه‌ای را شکست‌ناپذیر فرض نکن و هیچ دیواری را بدون دلیل و بررسی نپذیر.
نامه های فتوح کن پران
به سوی پادشاه گیتی دار
هوش مصنوعی: نامه‌های پیروزی را به سوی پادشاه جهان پرتاب کن.
در خراسان و در عراق افکن
هر زمان از فتوح خویش آثار
هوش مصنوعی: در خراسان و عراق، هر وقت که از پیروزی‌های خود نشانه‌ای بگذار.
چون گذاری به تیغ تیز نبرد
حق مجلس به جام می بگذار
هوش مصنوعی: زمانی که به موقعیت دشوار و تنگنای جنگ حقوقی رسیدی، با شادی و لذت به سراغ می و میگساری برو.
گاه خون ریز و گاه زرافشان
گاه کین جوی و گاه نیکی کار
هوش مصنوعی: انسان در رفتار و کردار خود دچار تغییرات مختلفی می‌شود؛ گاهی خشن و در جنگ و جدل است و گاهی هم مهربان و نیکوکار.
برق مانند برمعادی زن
ابر کردار بر موالی بار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت خاصی اشاره دارد که به طور ناگهانی و شگفت‌انگیز در ظاهر یا رفتار فردی ظاهر می‌شود. مانند روشنایی که ناگهان از میان ابرها می‌درخشد، این زیبایی می‌تواند توجه و علاقه دیگران را جلب کند. در واقع، این تصویرسازی به نوعی حالتی از زیبایی و تاثیرگذاری را نشان می‌دهد که در زندگی اجتماعی و روابط انسانی نمایان می‌شود.
جاه و تخت تو دستیار تواند
بادی از جاه و تخت برخوردار
هوش مصنوعی: مقام و قدرت تو می‌تواند یاری‌گر تو باشد، اما تنها داشتن مقام و قدرت به تنهایی کافی نیست.
تا کند گوی شکل ثبات
تا کند چرخ تیز گرد مدار
هوش مصنوعی: برای ایجاد شکل و فرم پایدار، باید چرخ دنده‌ها با دقت و تیزی در مدار خود به چرخش درآیند.
شاه بر تخت ملک باقی باد
با همه عز و ناز و دولت یار
هوش مصنوعی: سلطان بر تخت سلطنت پایدار بماند، همراه با همه شکوه، زیبایی و فضل.
داده یاران به بندگیش رضا
کرده شاهان به چاکریش اقرار
هوش مصنوعی: دوستان برای خدمت به او آماده شده‌اند و پادشاهان به خدمت کردن او اعتراف کرده‌اند.
ماه رادیش را مباد خسوف
می شادیش را مباد خمار
هوش مصنوعی: ماه را، که زیبایی و روشنی‌اش را دوست داریم، نرود و سایه‌اش بر ما نیفتد؛ خوشی‌هایش بر ما نباشد، و حالم نزار و گیج نماند.
تو به نزدیک او به خدمت ها
از همه کس عزیزتر صد بار
هوش مصنوعی: تو در نزد او به خاطر خدماتت از هر کس دیگر عزیزتر هستی، حتی صد بار بیشتر.