شمارهٔ ۱۱۲ - چیستان
ناجانور بدیع یکی شخص پر هنر
گه خامش است گاهی گویا چو جانور
ناجانور چراست هستش چهار طبع
ناکرده هیچ علت در طبع او اثر
ناله چرا کند چو به دل درش هیچ نیست
ور ناله می کند ز چه آرد همی بطر
افغان چگونه کرد تواند از آنکه هست
پیچیده در گلوگه او رشته سر به سر
خنثی اگر نبود ز بهر چرا بود
گه در کنار ماده و گه در کنار نر
از بهر چیست ویحک کوتاه قامتش
گر هست اصل و نسبتش از سرو غاتفر
فربیست او ز بهر چه معنی همی بود
رگهای او شده همه پیدا به پوست بر
رگهای او به ساعت گردد سریع نبض
گر دست بر رگانش تو برنهی ببر
چون گل به طبع و گردد ازو باغ چون بهار
چون نی به رنگ و آید ازو عیش چون شکر
پشتش چو خنچه خنچه و آن خنچه ها همه
دربسته همچو پهلوی مردم به یکدگر
یک شخص بیش نیست به دیدار شخص او
با هشت چشم لیکن هر هشت بی بصر
کی باشدش بصر چو به جای دو دیده هست
انگشت وار چوبی کرده به چشم در
هستش بسی زبان و به گفتار مختلف
زان هر کسی نیابد از اسرار او خبر
تر باشد ای شگفت به گفتار هر زبان
او باز گنگ گردد چون شد ز آب تر
اندر کنار خفته بود همچو کودکان
لیکن گلوش بر کف و اندر هواش سر
زانش زنند تا بچه خفته ست پیش آنک
پیوسته ایستاده بود پیش او قدر
شمارهٔ ۱۱۱ - شکایت: فریاد مرا زین فلک آئینه کردارشمارهٔ ۱۱۳ - مدیح محمود بن ابراهیم: مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناجانور بدیع یکی شخص پر هنر
گه خامش است گاهی گویا چو جانور
هوش مصنوعی: یک موجود خارقالعاده است که هنری ویژه دارد. گاه ساکت و خاموش است و گاه مانند یک موجود زنده صحبت میکند.
ناجانور چراست هستش چهار طبع
ناکرده هیچ علت در طبع او اثر
هوش مصنوعی: چرا زندهجان غیر از انسانها احساسات و خصوصیات انسانی ندارد؟ زیرا هیچ دلیلی بر این که در طبیعت او تأثیری داشته باشد، وجود ندارد.
ناله چرا کند چو به دل درش هیچ نیست
ور ناله می کند ز چه آرد همی بطر
هوش مصنوعی: چرا کسی که دلش چیزی ندارد باید ناله کند؟ اگر هم ناله میکند، بر اساس چه چیزی این کار را انجام میدهد؟
افغان چگونه کرد تواند از آنکه هست
پیچیده در گلوگه او رشته سر به سر
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که چگونه یک افغان میتواند از چیزی که در گلوگاهش پیچیده و به آن گرفتار است، رهایی یابد. این موضوع به نوعی به دشواریها و موانع اشاره دارد که ممکن است باعث شود نتواند به راحتی صحبت کرده یا عمل کند.
خنثی اگر نبود ز بهر چرا بود
گه در کنار ماده و گه در کنار نر
هوش مصنوعی: اگر نیروی خنثی وجود نداشت، پس چرا گاهی در کنار ماده و گاهی در کنار نر قرار میگیرد؟
از بهر چیست ویحک کوتاه قامتش
گر هست اصل و نسبتش از سرو غاتفر
هوش مصنوعی: چرا باید به خاطر قد کوتاهش افسوس بخوریم، وقتی که ریشه و نسب او از سرو بلند است؟
فربیست او ز بهر چه معنی همی بود
رگهای او شده همه پیدا به پوست بر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به عصبانیت و یا حالت هیجان شخص اشاره دارد. او میگوید که به خاطر چه چیزی این فرد تحت تأثیر قرار گرفته است و به وضوح میتوان رگهای او را که از اثرات این حالت بیرون زده، روی پوستش مشاهده کرد.
رگهای او به ساعت گردد سریع نبض
گر دست بر رگانش تو برنهی ببر
هوش مصنوعی: اگر دستت را بر رگهای او بگذاری، نبض او به سرعت تند خواهد شد و وضعیت او به شدت تغییر میکند.
چون گل به طبع و گردد ازو باغ چون بهار
چون نی به رنگ و آید ازو عیش چون شکر
هوش مصنوعی: اگر انسان مانند گل باشد، زیبایی و لطافتش روحافزا خواهد بود و حينی که در بهار هستیم، شادابی و نشاط در طبیعت حس میشود و مانند نی، که با رنگ و نغمهاش دل را شاد میکند، زندگی میتواند شیرین و خوشگوار باشد.
پشتش چو خنچه خنچه و آن خنچه ها همه
دربسته همچو پهلوی مردم به یکدگر
هوش مصنوعی: او از پشت مانند یک خنچه است، و آن خنچهها همه بستهاند، مانند پهلوهای مردم که به یکدیگر چسبیدهاند.
یک شخص بیش نیست به دیدار شخص او
با هشت چشم لیکن هر هشت بی بصر
هوش مصنوعی: فردی در ملاقات با شخصی دیگر، به ظاهر هشت چشم دارد که میتواند به خوبی او را ببیند، اما در حقیقت هیچکدام از این هشت چشم بینا نیستند.
کی باشدش بصر چو به جای دو دیده هست
انگشت وار چوبی کرده به چشم در
هوش مصنوعی: زمانی که کسی دو چشم دارد، چگونه ممکن است که مانند یک چوب، بیتحرک و نابینا باشد؟ برای دیدن جهان باید چشمها باز باشند و درک صحیحی از اطراف داشت.
هستش بسی زبان و به گفتار مختلف
زان هر کسی نیابد از اسرار او خبر
هوش مصنوعی: بسیاری از زبانها و شیوههای گفتار وجود دارند و هر کس نمیتواند از رازهای هر کسی آگاه شود.
تر باشد ای شگفت به گفتار هر زبان
او باز گنگ گردد چون شد ز آب تر
هوش مصنوعی: عجب است که هر زبانی بتواند توصیف کند، اما وقتی چیزی تر میشود، زبان آن هم به سکوت و ناگویی تبدیل میشود.
اندر کنار خفته بود همچو کودکان
لیکن گلوش بر کف و اندر هواش سر
هوش مصنوعی: در کنارش خوابیده بود مانند کودکان، اما گلوی او در دستانش و سرش در هوا بود.
زانش زنند تا بچه خفته ست پیش آنک
پیوسته ایستاده بود پیش او قدر
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که از فرط نگرانی یا ترس، کسی به یک بچه که در خواب است، نزدیک نمیشود. در مقابل این بچه کسی وجود دارد که همواره مراقب و آماده است و در واقع به نوعی محافظت میکند. این حضور محافظانه باعث میشود که دیگران از نزدیک شدن به بچه خودداری کنند.

مسعود سعد سلمان