شمارهٔ ۱۰۹ - در تهنیت عید و مدح سلطان محمود
رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر
وداع باید کردش که کرد رای سفر
به ما مقدمه عید فر خجسته رسید
براند روزه فرخنده ساقه لشکر
برفت زود ز نزدیک ما و نیست شگفت
که زودتر رود آن چیز کو گرامی تر
مه صیام درختی است بار او رحمت
به آب زهد توان خورد هم ز شاخش بر
بزرگوار مها و خجسته ایاما
چه گفت خواهی از ما به خالق اکبر
نداشتیم تو را آنچنان که واجب بود
شدی و ماند حقت خلق را به گردن بر
حقت شناخت که داند چنانکه هست روا
بسرت برد که داند چنانکه برد به سر
امیر غازی محمود سیف دولت و دین
خدایگان جهاندار خسرو صفدر
مظفری ملکی کش ملوک روی زمین
همی ببوسند از بندگی رکاب به زر
سپهر خواست که باشد مظفر و میمون
ستاره خواست که باشدش گوهر افسر
از آن سپهر بر افراخت همچو ایوانش
وز آن ستاره فروزنده گشت همچو گهر
بدان سبب که فلک پاره ای ز همت اوست
همی نگردد قادر بر او قضا و قدر
زمین ز سم پی پیل کوه پیکر او
همی بلرزد ز آن ساخت کوه را لنگر
وز آن که گوهر بر افسرش همی باشد
شده است تابش خورشید دایه گوهر
خدایگانا آمد مه صیام و گذشت
تو شادمانه بمان در جلالت و مگذر
به کامگاری و دولت به تخت ملک نشین
به شادمانی و رامش بساط لهو سیر
گذاردی حق روزه چنانکه واجب بود
به حاصل آمد خشنودی ایزد داور
خجسته باشد شب قدرو روز نو از تو
هر آنچه کردی پذیرفته درگه محشر
شمارهٔ ۱۰۸ - ستایش ثقة الملک: ای که در پیش تخت هیچ ملکشمارهٔ ۱۱۰ - مدح ابونصر پارسی: ای یل هامون نورد ای سرکش جیحون گذار
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر
وداع باید کردش که کرد رای سفر
هوش مصنوعی: زمان عید فرا رسیده و ماه رمضان به پایان رسیده است. اکنون باید با او خداحافظی کنیم، زیرا تصمیم به سفر گرفته است.
به ما مقدمه عید فر خجسته رسید
براند روزه فرخنده ساقه لشکر
هوش مصنوعی: به ما ابراز شادی عید مبارک و خجسته رسید. روزه و عبادت ما به نتیجه رسید و اکنون زمان جشن و پیروزی است.
برفت زود ز نزدیک ما و نیست شگفت
که زودتر رود آن چیز کو گرامی تر
هوش مصنوعی: فردی به سرعت از نزد ما دور شد و این امر تعجبآور نیست، زیرا چیزهایی که ارزش بیشتری دارند، زودتر از دست میروند.
مه صیام درختی است بار او رحمت
به آب زهد توان خورد هم ز شاخش بر
هوش مصنوعی: ماه بهاری مانند درختی است که میوهاش رحمت خداوند است؛ انسانهای زاهد میتوانند از آب زهد خود مصرف کنند و هم از برکات این درخت بهرهمند شوند.
بزرگوار مها و خجسته ایاما
چه گفت خواهی از ما به خالق اکبر
هوش مصنوعی: ای بزرگوار و خوشبخت! چه میخواهی از ما بگویی به خالقی که بزرگتر از همه است؟
نداشتیم تو را آنچنان که واجب بود
شدی و ماند حقت خلق را به گردن بر
هوش مصنوعی: ما نتوانستیم تو را آنطور که شایسته بود بپروریم، و این موجب شد که حق تو بر گردن انسانها باقی بماند.
حقت شناخت که داند چنانکه هست روا
بسرت برد که داند چنانکه برد به سر
هوش مصنوعی: خداوندی که حقیقت را میشناسد، میداند که چه چیزی برای تو مناسب است. او تو را به مسیری میبرد که خودش میداند برایت بهتر است.
امیر غازی محمود سیف دولت و دین
خدایگان جهاندار خسرو صفدر
هوش مصنوعی: امیر غازی محمود، فرمانروای قدرت و دین، شاهی بزرگ و حاکم بر جهان است.
مظفری ملکی کش ملوک روی زمین
همی ببوسند از بندگی رکاب به زر
هوش مصنوعی: مظفر یکی از شاهان است که زمینداران و فرمانروایان پایینتر از او، به خاطر مقامش و به نشان احترام، گردهپای او را میبوسند و این کار را نشان از بندگی و وفاداری خود به او میدانند. همچنین، این عمل به عنوان علامت ارادت و تسلیم در برابر قدرت و ثروت او محسوب میشود.
سپهر خواست که باشد مظفر و میمون
ستاره خواست که باشدش گوهر افسر
هوش مصنوعی: آسمان اراده کرد که خوشبخت و پیروز باشد، و ستاره تصمیم گرفت که مانند جواهر بر روی تاج باشد.
از آن سپهر بر افراخت همچو ایوانش
وز آن ستاره فروزنده گشت همچو گهر
هوش مصنوعی: از آن آسمان همچون ایوانش بالا رفته و از آن ستاره درخشان همچون گوهر شده است.
بدان سبب که فلک پاره ای ز همت اوست
همی نگردد قادر بر او قضا و قدر
هوش مصنوعی: به خاطر این که آسمان و بخت، بخشی از تلاش و اراده او هستند، هیچ سرنوشتی نمیتواند بر او مسلط شود.
زمین ز سم پی پیل کوه پیکر او
همی بلرزد ز آن ساخت کوه را لنگر
هوش مصنوعی: زمین به خاطر پاهای قوی فیل، که به مانند کوهی بزرگ است، به شدت میلرزد؛ زیرا این فیل، کوه را مانند قطعهای سنگین و محکم میسازد.
وز آن که گوهر بر افسرش همی باشد
شده است تابش خورشید دایه گوهر
هوش مصنوعی: شعری از یک زیبایی و ارزشمندی صحبت میکند که مانند تلالو و درخشندگی خورشید بر روی تاج (افسر) یک فرد قرار دارد. این به معنای آن است که زیبایی و ارزش درونی فرد (گوهر) سبب درخشش و تأثیرگذاری او میشود.
خدایگانا آمد مه صیام و گذشت
تو شادمانه بمان در جلالت و مگذر
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ به موعد افطار رسید و تو خوشحال و سرشار از جلال خود بمان و این لحظه را از دست نده.
به کامگاری و دولت به تخت ملک نشین
به شادمانی و رامش بساط لهو سیر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به خوشبختی و موفقیت اشاره میکند و از زندگی مملو از شادی و نشاط سخن میگوید. او به تصرف سلطنت و لذتهای زندگی اشاره کرده و آرزوی زندگی شاداب و پر از شادی را دارد.
گذاردی حق روزه چنانکه واجب بود
به حاصل آمد خشنودی ایزد داور
هوش مصنوعی: تو حق روزه را به درستی ادا کردی و این باعث شد که رضایت خداوند قضاوت کننده را به دست آوری.
خجسته باشد شب قدرو روز نو از تو
هر آنچه کردی پذیرفته درگه محشر
هوش مصنوعی: شب قدر باید خوش و فرخنده باشد و روز نو نیز. هر چیزی که از سوی تو انجام شده، در روز قیامت مورد پذیرش قرار خواهد گرفت.

مسعود سعد سلمان