گنجور

شمارهٔ ۱۰۵ - در شکرگزاری از آغاز پادشاهی سیف الدوله محمود

ساقیا چون گشت پیدا نور صبح از کوهسار
بر صبوحی خیز و بنشین جام محمودی بیار
آسمان گشت از شعاع آفتاب آراسته
همچو شخص من به خلعت‌های خاص شهریار
گر یکی خورشید باشد بر سپهر آبگون
هست بر خلعت مرا خورشید تابنده هزار
ور بود بر چرخ گردنده همیشه سعد نحس
خلعتم سعدیست کانرا هیچ نحسی نیست یار
پادشاها شکر تو پیش که دانم گفت من
جز به پیش کردگار ذوالجلال کامگار
روز و شب گویم الهی شاه سیف الدوله را
در ثبات ملک شاهی و جهانداری بدار
می ده ای ساقی که روزی سخت خوب و خرم است
ساتکینی جفتکان بر هر ندیمی برگمار
ور کسی گوید که مستم کی توانم خورد می
کن به نوک موزه ترکانه او را هوشیار
گو مشو مست و به پیش شاه ما هشیار باش
زانکه باشد پیش او هشیار مردم نامدار
کاو خداوندیست عالم در همه انواع علم
یادگار از خسروان کاو باد دایم یادگار
پادشاهی را جمال و شهریاری را شرف
سروری را اختیار و خسروی را افتخار
از سنان او همی باشد نهیب اندر نهیب
زینهار از تیغ او خواهد به جمله زینهار
چون برافروزد حسامش در میان معرکه
بدسگالش در دماغ خویشتن بیند شرار
خسروا تا پادشاهی در جهان موجود گشت
روزگارت را همی کرد از زمانه اختیار
چون به تخت پادشاهی برنشستی در زمان
پادشاهی پیش تو بندد میان را بنده‌وار
نوبهار بدسگالان شهریارا شد خزان
تا رهی را خلعتی دادی بهار اندر بهار
تا همی یابد زمین از دایره دایم سکون
تا کند پیوسته مهر از بهر این مرکز مدار
کامران و دیرزی و شاه بند و شهر گیر
سیم بخش و زر ده و دشمن کش و خنجر گذار
همچنین مر بندگان خویش را گردان بزرگ
گه به خلعت‌های فاخر گه به زر با عیار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقیا چون گشت پیدا نور صبح از کوهسار
بر صبوحی خیز و بنشین جام محمودی بیار
هوش مصنوعی: بیا ساقی، وقتی صبح روشنی‌اش را از کوه‌ها نشان داد، برای سحرگاه بیدار شو و بنشین. جامی از شراب محمودی برای ما بیاور.
آسمان گشت از شعاع آفتاب آراسته
همچو شخص من به خلعت‌های خاص شهریار
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تابش آفتاب زیبا و دلنواز شده است، درست مانند من که به خاطر لباس‌های ویژه‌ای که در پی خدمت به پادشاه پوشیده‌ام، شکوهمند و آراسته به نظر می‌رسم.
گر یکی خورشید باشد بر سپهر آبگون
هست بر خلعت مرا خورشید تابنده هزار
هوش مصنوعی: اگر در آسمان آبی یک خورشید وجود داشته باشد، در لباس من هزاران خورشید درخشان هستند.
ور بود بر چرخ گردنده همیشه سعد نحس
خلعتم سعدیست کانرا هیچ نحسی نیست یار
هوش مصنوعی: اگر همیشه در چرخ فلک، خوشی و ناخوشی وجود داشته باشد، اما سعدی هیچ وقت بدی نمی‌بیند، زیرا او دوستی دارد که هیچ نوع بدبختی نمی‌تواند به او آسیب بزند.
پادشاها شکر تو پیش که دانم گفت من
جز به پیش کردگار ذوالجلال کامگار
هوش مصنوعی: ای پادشا، تا جایی که می‌دانم، شکر و سپاسگزاری من تنها به درگاه خداوند بزرگ و تواناست.
روز و شب گویم الهی شاه سیف الدوله را
در ثبات ملک شاهی و جهانداری بدار
هوش مصنوعی: روز و شب constantly دعا می‌کنم که خداوند شاه سیف‌الدوله را در استحکام حکومت و سلطنتش حفظ کند.
می ده ای ساقی که روزی سخت خوب و خرم است
ساتکینی جفتکان بر هر ندیمی برگمار
هوش مصنوعی: ای ساقی، به من می‌دهی، زیرا روزگاری که در آن هستیم، بسیار خوب و شاداب است. در این روز زیبای زندگی، بر هر دوستی و آشنایی مهربانی و محبت بکاریم.
ور کسی گوید که مستم کی توانم خورد می
کن به نوک موزه ترکانه او را هوشیار
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که من مست هستم، چگونه می‌توانم بنوشم، به نوک انگشت او اشاره کن و او را بیدار کن.
گو مشو مست و به پیش شاه ما هشیار باش
زانکه باشد پیش او هشیار مردم نامدار
هوش مصنوعی: به خود مسلط باش و در حضور پادشاه، هوشیار و آگاه باش، زیرا در نزد او، تنها افراد برجسته و نامدار باید هوشیار باشند.
کاو خداوندیست عالم در همه انواع علم
یادگار از خسروان کاو باد دایم یادگار
هوش مصنوعی: خداوندی وجود دارد که در تمامی علوم و دانش‌ها بی‌نظیر است و یادگارهایی از پادشاهان گذشته به جا مانده که همیشه در یادها باقی مانده‌اند.
پادشاهی را جمال و شهریاری را شرف
سروری را اختیار و خسروی را افتخار
هوش مصنوعی: پادشاه باید زیبایی داشته باشد، و مقام شهریاری نیاز به شرافت دارد. رهبری به انتخاب و اختیار نیازمند است و سلطنت باید با افتخار همراه باشد.
از سنان او همی باشد نهیب اندر نهیب
زینهار از تیغ او خواهد به جمله زینهار
هوش مصنوعی: شخصی در اینجا به تو اشاره می‌کند که صدای تیز این سنان (نوک تیز نیزه) او را می‌شنوی و از خطرش آگاه باش. همچنین، این شخص نسبت به قدرت و تأثیر تیغ (شمشیر) خود هشدار می‌دهد و به اینکه باید از خطر آن دوری کنید، تأکید می‌کند.
چون برافروزد حسامش در میان معرکه
بدسگالش در دماغ خویشتن بیند شرار
هوش مصنوعی: زمانی که حسام (شمشیر) او در میدان جنگ روشن شود، دشمنانش در درون خود شعله‌ای از ترس و وحشت را احساس خواهند کرد.
خسروا تا پادشاهی در جهان موجود گشت
روزگارت را همی کرد از زمانه اختیار
هوش مصنوعی: ای عظمت‌دار، زمانی که در دنیا سلطنتی به وجود آمد، سرنوشت تو نیز از دوران روزگار به دست خودت رقم خورد.
چون به تخت پادشاهی برنشستی در زمان
پادشاهی پیش تو بندد میان را بنده‌وار
هوش مصنوعی: زمانی که به مقام سلطنت دست یابی، باید به گونه‌ای رفتار کنی که مردم در برابر تو همچون بندگان باشند و به تو احترام بگذارند.
نوبهار بدسگالان شهریارا شد خزان
تا رهی را خلعتی دادی بهار اندر بهار
هوش مصنوعی: در بهار، سوءاستفاده‌کنندگان و بداندیشان از قدرت و موقعیت استفاده کردند و این حالت به خزان تبدیل شد. اما در این میان، تو به فردی که سزاوار بود، هدیه‌ای بخشیدی، گویی بهار در قلب بهار دوباره زنده شده است.
تا همی یابد زمین از دایره دایم سکون
تا کند پیوسته مهر از بهر این مرکز مدار
هوش مصنوعی: زمین همواره به دور مرکز خود می‌چرخد و از حالت سکون خارج می‌شود، تا همیشه عشق و محبت را به این مرکز بی‌پایان نثار کند.
کامران و دیرزی و شاه بند و شهر گیر
سیم بخش و زر ده و دشمن کش و خنجر گذار
هوش مصنوعی: کسانی که دارای قدرت و ثروت هستند، باید در برابر دشمنان آماده و مسلح باشند. آنها باید با شجاعت و قدرت به مقابله با مشکلات بپردازند و هرگونه خطر را از میان بردارند.
همچنین مر بندگان خویش را گردان بزرگ
گه به خلعت‌های فاخر گه به زر با عیار
هوش مصنوعی: خداوند بندگانش را متناسب با مقام و جایگاهشان پاداش می‌دهد، گاهی با پوشش‌های زیبا و فاخر و گاهی با زر و طلا.