شمارهٔ ۱۰۴ - مدیح سلطان مسعود پس از شکار او
ای جهان را به راستی داور
ملک عدل ورز دین پرور
عالم افروز نام مسعودت
ملک را همچو تاج را گوهر
گنج پرداز دست معطی تو
بزم را همچو خلد را کوثر
نرسد با محل تو گردون
نشود همعنان تو صرصر
لب کفر از نهیب نهب تو خشک
چشم شرک از هراس بأس تو تر
عزم تو گر دم افکند بر کوه
از دو سو کوه را برآرد پر
حزم تو گر نهی پی اندر باد
شودش بسته خشک راه گذر
مرکب تست اژدهای نبرد
خنجر تست کیمیای ظفر
برسد ملک تو به هفت اقلیم
که چنین است حکم هفت اختر
زحل سرفرازست از مهر
همتت را گرفته تنگ به بر
دولتت را به هر چه خواهی کرد
مشتری رهبرست و فرمان بر
تیغ مریخ آتشی دارد
دشمنت را دریده مغز و جگر
نه عجب کافتاب نورانی
سایه چون چتر افکند بر سر
گردد اندر رفیع مجلس تو
زهره لهو جوی خنیاگر
در برابر عطارد ساحر
با سر کلک تو رود هم بر
از پی روشنایی شب تو
بدر باشد همیشه جرم قمر
نادره قصه ای شنیده رهی
کز همه قصه هاست نادره تر
از گوزنان بیشه کوب رسید
مژده زی آهوان دشت سپر
که چرید و چمید و غم مخورید
نیست رنج نهیب و بیم خطر
که تهی کرد خشت مسعودی
بیشه ها را ز شیر شرزه نر
در یکی صیدگاه شاهنشاه
که برانگیخت چون قضا و قدر
به دو سر تیر او یکی لحظه
خاک بالین شدند و خون بستر
نسل شیران بریده شد ز جهان
اینت شادی و اینت عیش و بطر
آفرین بر گشاد او که به زخم
همه گرگ افکن است شیر شکر
خسروا باد اگر سلیمان را
گشت در زیر تخت فرمان بر
آب را زین نمط مطیع شده
زیر صدر رفیع خود بنگر
به جهان هیچ کس ندیده و ما
بحر دیدیم در میان شمر
ملکا روزگار چار تست
نیست شاه را چنین چاکر
بگذرد جاه تو ز شرق و ز غرب
برسد ملک تو به بحر و به بر
آفتاب آمد ای ملک به حمل
گشت حال هوا همه دیگر
برکه و دشت باز گستردند
بیرم چین و دیبه ششتر
گردن و گوش لعبتان چمن
شد ز بارنده ابر پر زیور
روشنی بیاض دولت بین
خرمی سواد باغ نگر
سر فراز و به خرمی بگذار
لهو جوی و به فرخی می خور
دیده حاسدان به تیر بدوز
تارک دشمنان به تیغ بدر
شمارهٔ ۱۰۳ - جواب قصیده محمد خطیبی و انکار بر آثار کواکب و شکایت از حبس خود و مدح ثقة الملک طاهر و سلطان مسعود: محمد ای به جهان عین فضل و ذات هنرشمارهٔ ۱۰۵ - در شکرگزاری از آغاز پادشاهی سیف الدوله محمود: ساقیا چون گشت پیدا نور صبح از کوهسار
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جهان را به راستی داور
ملک عدل ورز دین پرور
هوش مصنوعی: ای جهان، تو حقیقیترین قاضی هستی که با عدالت حکومت میکنی و به دین و مذهب اهمیت میدهی.
عالم افروز نام مسعودت
ملک را همچو تاج را گوهر
هوش مصنوعی: فرشتهگان با نور شخصیت تو روشن میشوند و نام تو بر عظمت و زیبایی آنها افزوده است، مانند اینکه جواهر بر روی تاج میدرخشد.
گنج پرداز دست معطی تو
بزم را همچو خلد را کوثر
هوش مصنوعی: شما با لطف و هدایت خود، محفل را مانند بهشت و چشمه زندگیبخش میسازید.
نرسد با محل تو گردون
نشود همعنان تو صرصر
هوش مصنوعی: به جایی که تو هستی، آسمان و ستارهها نمیرسند و نمیتوانند به تو همتراز شوند.
لب کفر از نهیب نهب تو خشک
چشم شرک از هراس بأس تو تر
هوش مصنوعی: زبان کافران از ترس تو خشک شده و چشمان مشرکان به خاطر قدرت تو از وحشت گشوده است.
عزم تو گر دم افکند بر کوه
از دو سو کوه را برآرد پر
هوش مصنوعی: اگر ارادهات قوی باشد، حتی اگر به کوهها هم ضربه بزنی، آن کوهها از دو طرف بلند خواهند شد.
حزم تو گر نهی پی اندر باد
شودش بسته خشک راه گذر
هوش مصنوعی: اگر تو احتیاط کنی و بر روی کارهایت تمرکز داشته باشی، حتی در شرایط دشوار هم میتوانی به هدف خود دست یابی. اما اگر بیاحتیاطی کنی و به راحتی بیتوجه باشی، مسیرت بسته و سخت خواهد شد.
مرکب تست اژدهای نبرد
خنجر تست کیمیای ظفر
هوش مصنوعی: سوارکار تویی که در میدان جنگ، بر مرکب اژدها مانند سواری میکنی و این سواری تو، به مانند جواهری ارزشمند، موجب دستیابی به پیروزی است.
برسد ملک تو به هفت اقلیم
که چنین است حکم هفت اختر
هوش مصنوعی: به سلطنت تو باید یادگارهایی برسد که حکم آن همچون تأثیر هفت ستاره در آسمان است.
زحل سرفرازست از مهر
همتت را گرفته تنگ به بر
هوش مصنوعی: زحل به خاطر تلاش و کوشش تو به بلندی افتخار میکند و به خاطر محبتت به خود میفشارد.
دولتت را به هر چه خواهی کرد
مشتری رهبرست و فرمان بر
هوش مصنوعی: هر رازی که بخواهی به آن دست یابی، مشتری تو باید کسی باشد که بر مسیر هدایت و فرماندهی تسلط دارد.
تیغ مریخ آتشی دارد
دشمنت را دریده مغز و جگر
هوش مصنوعی: تیغ مریخ حرارتی را به همراه دارد که دشمن را به شدت آسیب میزند و بدنش را از هم میپاشد.
نه عجب کافتاب نورانی
سایه چون چتر افکند بر سر
هوش مصنوعی: اینکه خورشید درخشان و روشن سایهای مانند چتر بر سر ما میافکند، چیز عجیبی نیست.
گردد اندر رفیع مجلس تو
زهره لهو جوی خنیاگر
هوش مصنوعی: در مجلس با شکوه تو، زهره (ستمدیده) به دنبال شادی و آواز آوازهخوانان به سر میبرد.
در برابر عطارد ساحر
با سر کلک تو رود هم بر
هوش مصنوعی: اگر شخصی با نیرنگ و حقهبازی خود به دیگران آسیب میزند، دیگران نیز در برابر او باید هوشیار شده و با دقت و تدبیر رفتار کنند.
از پی روشنایی شب تو
بدر باشد همیشه جرم قمر
هوش مصنوعی: در پی روشنایی شب تو، همیشه سایهای از جرم قمر وجود دارد.
نادره قصه ای شنیده رهی
کز همه قصه هاست نادره تر
هوش مصنوعی: رهی داستان عجیبی شنیده است که از تمام داستانها هم عجیبتر و منحصر به فردتر است.
از گوزنان بیشه کوب رسید
مژده زی آهوان دشت سپر
هوش مصنوعی: از جانب گوزنانی که در جنگل زندگی میکنند، خبر خوشی برای آهوان دشت فرستاده شده است.
که چرید و چمید و غم مخورید
نیست رنج نهیب و بیم خطر
هوش مصنوعی: به این معناست که وقتی کسی با شجاعت و بیخیالی به راه خود ادامه میدهد، نباید نگران مشکلات و خطرات باشد. در واقع، از آنجایی که زندگی پر از چالشهاست، بهتر است که با امید و بیتوجهی به رنجها به پیش برویم.
که تهی کرد خشت مسعودی
بیشه ها را ز شیر شرزه نر
هوش مصنوعی: کسی که جنگلها را از شیر نر قوی و شجاع خالی کرده، به همان اندازه که باعث ویرانی و خالی شدن آن مناطق شده، بر اوج قدرت و سلطنت خود تاکید میکند.
در یکی صیدگاه شاهنشاه
که برانگیخت چون قضا و قدر
هوش مصنوعی: در یک شکارگاه مخصوص پادشاه، آنچنان کاری انجام شد که شبیه به تقدیر و سرنوشت به نظر میرسید.
به دو سر تیر او یکی لحظه
خاک بالین شدند و خون بستر
هوش مصنوعی: در دو سر تیر او، یکی لحظهای به خاک رسید و دیگری خون بر بستر ریخت.
نسل شیران بریده شد ز جهان
اینت شادی و اینت عیش و بطر
هوش مصنوعی: نسل شیران از بین رفته و دیگر خوشحالی و لذتی وجود ندارد.
آفرین بر گشاد او که به زخم
همه گرگ افکن است شیر شکر
هوش مصنوعی: آفرین بر شجاعت او که همچون شیری قوی و شیرین، به راحتی بر زخمهای همه جانوران غلبه میکند.
خسروا باد اگر سلیمان را
گشت در زیر تخت فرمان بر
هوش مصنوعی: اگر سلیمان، فرمانروای بزرگ، زیر تختش دچار طعنه و سرزنش شود، این در واقع خسارتی بزرگ است و بیارزشی سرنوشت او را به همراه دارد.
آب را زین نمط مطیع شده
زیر صدر رفیع خود بنگر
هوش مصنوعی: به این معنی است که به نحوی به آب نگاه کن که تحت تأثیر و فرمان قدرت بزرگ و فراتر از خود قرار گرفته و به طرز خاصی در زیر آن قدرت قرار دارد.
به جهان هیچ کس ندیده و ما
بحر دیدیم در میان شمر
هوش مصنوعی: در این جهان هیچکس نتوانسته به عمق و وسعت اندیشهاش پی ببرد، اما ما توانستهایم گسترهای از افکار و احساسات را در دل آن قرار دهیم.
ملکا روزگار چار تست
نیست شاه را چنین چاکر
هوش مصنوعی: ای ملک، این روزگار به چهاردیواری تو محدود نیست؛ شاهی چنین است که شایستهی خدمتگزاری من باشد.
بگذرد جاه تو ز شرق و ز غرب
برسد ملک تو به بحر و به بر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مقام و موقعیت تو از شرق و غرب عبور خواهد کرد و سرزمین و قلمرو تو به دریا و خشکی خواهد رسید.
آفتاب آمد ای ملک به حمل
گشت حال هوا همه دیگر
هوش مصنوعی: آفتاب ظهور کرده است، ای پادشاه! حال و هوای همه چیز تغییر کرده است و به سمت بهار رفته است.
برکه و دشت باز گستردند
بیرم چین و دیبه ششتر
هوش مصنوعی: برکه و دشت را گسترش دادند و زیبایی چین و دیبه را به نمایش گذاشتند.
گردن و گوش لعبتان چمن
شد ز بارنده ابر پر زیور
هوش مصنوعی: گردن و گوش این دختر در باغ مانند گلهای زیبا و پر زرق و برق شده است، به خاطر بارانی که مانند ابری پر زینت بر او نازل شده است.
روشنی بیاض دولت بین
خرمی سواد باغ نگر
هوش مصنوعی: به روشنی و روشنی زندگی میتوان به زیبایی و سرسبزی باغ نگاه کرد.
سر فراز و به خرمی بگذار
لهو جوی و به فرخی می خور
هوش مصنوعی: با سربلندی و شادابی، به خوشیها بپرداز و از شراب بخور که زندگی را زیباتر میکند.
دیده حاسدان به تیر بدوز
تارک دشمنان به تیغ بدر
هوش مصنوعی: چشم حسودان با تیر حسادت به سمت ستارههای درخشان میخورد و دشمنان را به تیغ تیز تهدید میکند.