شمارهٔ ۱۰۰ - ستایش خامه
چرا باشم از آز خسته جگر
که هستم توانگر بدین شاخ زر
که چون برگرفتمش بارد همی
ز منقار پر قار در و گهر
تن بی قرارش ز اندیشه خشک
زبان فصیحش به گفتار تر
چو کرست چون یافت معنی و لفظ
چو کورست چون دیده راه گذر
جز او ای عجب خلق دید و شنید
جهان بین کور و سخن یاب کر
چو حکم نبوت همه حکم او
موافق شده با قضا و قدر
تو گفتی که عیسی بن مریم است
که از کودکی شد به گفتن سمر
چو برداشتندش ز آب و ز گل
یکی مادری بود بس بی پدر
همه لفظ او امر و نهی و هنوز
خورد شیر و خسبد به گهواره در
چو صورت کند مر گل تیره را
رود گرد گیتی چو مرغی به پر
همیشه همه وهم خاطر بر او
ز وعد و وعیدست وز نفع و ضر
همه معنی مرده زنده کند
عجب قدرت و کامگاری نگر
شگفتی نگه کن که کلکش همی
چلیپا نماید به انگشت بر
چو عیسی به کشتنش دارند قصد
که هر ساعت او را ببرند سر
ولیکن چو بردار انگشت شد
فزون گرددش قدر و جاه و خطر
بر آن آسمان بزرگی شود
که ره نیست جان را ازین پیشتر
چون دین مسیح است کردار او
چرا مانوی ماند از وی اثر
که مرملتش را ز بس یادگار
پس از غیبتش نیست الاصور
ازین بسته روزی تو مسعود سعد
گشادنش را رنج خیره مبر
شمارهٔ ۹۹ - هم در مدح او: آمد فرج ما ز ستم های ستمکارشمارهٔ ۱۰۱ - مدیح سلطان مسعود: چون چرخ قادر آمد و چون دهر کامگار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چرا باشم از آز خسته جگر
که هستم توانگر بدین شاخ زر
هوش مصنوعی: چرا باید از درد و رنج آزرده خاطر باشم وقتی که ثروتمند و برخوردار از این نعمتها هستم؟
که چون برگرفتمش بارد همی
ز منقار پر قار در و گهر
هوش مصنوعی: وقتی آن را برمیدارم، مانند بارانی که از منقار پرندهای میچکد، مروارید و گوهر نیز از آن میریزد.
تن بی قرارش ز اندیشه خشک
زبان فصیحش به گفتار تر
هوش مصنوعی: تن بیقرار او به دلیل اندیشههایش ناآرام است و زبان گویا و روانش به این فکرها جان میبخشد.
چو کرست چون یافت معنی و لفظ
چو کورست چون دیده راه گذر
هوش مصنوعی: به مانند کسی که نادان است و معنای کلمات را نمیفهمد، کور هم مانند کسی است که راه را نمیبیند و نمیتواند از آن عبور کند.
جز او ای عجب خلق دید و شنید
جهان بین کور و سخن یاب کر
هوش مصنوعی: جز او هیچکس در این دنیا نمیتواند به درستی ببیند یا بشنود. افرادی که به دور از او هستند، مانند کوران و کران عمل میکنند، یعنی توانایی درک واقعیات را ندارند.
چو حکم نبوت همه حکم او
موافق شده با قضا و قدر
هوش مصنوعی: زمانی که فرمان نبوت صادر میشود، تمام احکام و قضای الهی با هم همسو و هماهنگ میگردند.
تو گفتی که عیسی بن مریم است
که از کودکی شد به گفتن سمر
هوش مصنوعی: تو گفتی که عیسی، پسر مریم، از کودکی شروع به صحبت کرد و پیغام خود را ارائه داد.
چو برداشتندش ز آب و ز گل
یکی مادری بود بس بی پدر
هوش مصنوعی: وقتی او را از آب و گل برداشتند، مادرش تنها و بیپدر بود.
همه لفظ او امر و نهی و هنوز
خورد شیر و خسبد به گهواره در
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که او میگوید، دستور و نهی است، در حالی که هنوز شیر میخورد و در گهواره خوابش برده است.
چو صورت کند مر گل تیره را
رود گرد گیتی چو مرغی به پر
هوش مصنوعی: وقتی گل رنگش را عوض کند و به تیره تبدیل شود، رود در میان دنیا همچون پرندهای در پرواز به سر میبرد.
همیشه همه وهم خاطر بر او
ز وعد و وعیدست وز نفع و ضر
هوش مصنوعی: همیشه تمام افکار و خیالات مردم به وعدهها و تهدیدها و نیز به سود و زیان مربوط است.
همه معنی مرده زنده کند
عجب قدرت و کامگاری نگر
هوش مصنوعی: هر چیزی که به نظر مرده و بیحرکت میآید، به وسیله یک قدرت شگفتانگیز میتواند دوباره زندگی بگیرد و به حرکت درآید. بنابراین، قدرت و موفقیت انسان میتواند باعث احیای دوباره معنای زندگی شود.
شگفتی نگه کن که کلکش همی
چلیپا نماید به انگشت بر
هوش مصنوعی: به تماشای حیرتانگیز نگاه کن که چگونه انگشت او میتواند شکل صلیب را ایجاد کند.
چو عیسی به کشتنش دارند قصد
که هر ساعت او را ببرند سر
هوش مصنوعی: به هر حال که قصد دارند عیسی را بکشند، هر لحظه او را نزدیک به سرنوشتش میبرند.
ولیکن چو بردار انگشت شد
فزون گرددش قدر و جاه و خطر
هوش مصنوعی: اما وقتی که انگشتش را بلند کند، بزرگی، مقام و خطرش بیشتر میشود.
بر آن آسمان بزرگی شود
که ره نیست جان را ازین پیشتر
هوش مصنوعی: در آن آسمان بزرگ، راهی برای جان وجود ندارد و این وضعیت از قبل وجود داشته است.
چون دین مسیح است کردار او
چرا مانوی ماند از وی اثر
هوش مصنوعی: کارهای او چون پیرو دین مسیح است، پس چرا آثار و نشانههای او مانند مانویان باقی مانده است؟
که مرملتش را ز بس یادگار
پس از غیبتش نیست الاصور
هوش مصنوعی: به خاطر غیبت طولانی او، هیچ نشانهای از یادگاریهایش باقی نمانده است.
ازین بسته روزی تو مسعود سعد
گشادنش را رنج خیره مبر
هوش مصنوعی: از این موقعیت و شرایط، تو مسعود سعد، هرگز ناراحتی و نگرانی را به خود راه نده.