بخش ۹۴ - آمدن هنونت به کوه شمالی و جنگ کردن او با دیوان و کشته شدن سیصد هزار دیوان از دست هنونت
شنید این حرف هنونت نکونام
ندیده انتظار رخصت رام
شباشب رفت سوی کوه موعود
که آرد نوشداروی گیا زود
ولی راون به دیوان داد فرمان
که در کوه آتش افروزند چندان
که نشناسد گیا ، میمون سرکش
غلط خوانَ د کتاب شمع ز آتش
وگر بشناسد آن جاسوس چالاک
شکار مدعا بندد به فتراک
چو باز آید سر راهش ببن دند
ز آگاهی به غفلت خوش بخند ند
بهر جا کو نفس ره مانده گیرد
به هر نوعی که خاطرها پذیرد
شما یکبارگی بر وی بتازید
به ضرب و زور کار او بسازید
ز فرمانش سپاه دیو زادان
شتابیدند هریک بد نهادان
دوان پیش از هنون کردن د گلزار
ز آتش لاله گون دامان کهسار
بدید آن کوه را هنونت مشتاق
چو آتشخانۀ دلهای عشاق
ز بس کاتش فروزان جابه جا دید
ز امکان دور، تشخیص گیا دید
چنان آمد برای آن صف آرای
که از بن کوه را برکند از جای
بر انگشتی نهاد آن کوه بیباک
به شاخ گاو بر چون مرکز خاک
ز کوه انگشت او از روی تمثیل
چو شهرستان لوط و پرّ جبریل
چو پیل مس ت در چنگال عنقا
چو کشتی گران بر موج دریا
چو کشتی گشته کوه از بس روانی
نموده پور بادش بادبانی
چنان برخشک راندی کشتی کوه
که دریا گشت غرق موج اندوه
سبک برداشت کُه را آن نکونام
دل دانا چو محنتهای ای ام
زبار کوه دستش را زیان نی
چو غم بر خاطر عاشق گران نی
به حکم رام گویی توأمان بود
که کوه اندر رکاب او دوان بود
ز حلمش کوه بی پا از تحمل
که کوهی را روان برداشت چون گل
بسان تند باد ی کو برد دود
به زودی کوه را از جای بربود
به دستش کوه شد بی پا و بی صبر
به فرمان موکل سر نهد ابر
قیامت رفت بر دیوان ناساز
که کوه اندر هوا آمد به پرواز
سپاه دیو زادان از کمین گاه
چو بر وی حمله آوردند ناگاه
به دستی کوه، دستی تختۀ سنگ
دران ره کرد با دیوان بسی جنگ
ز خونِ بد رگان بس چشمه بگشاد
به دستش کوه همچون گوی فصاد
زبس بارید دستش سنگ باران
فزون تر گشت از ششصد هزاران
به صد دل حمله آورده به یک دست
سپاه دیو زادان جمله بشکست
پس از فتح و ظفر با خاطر شاد
دوان در وعده گاه آمد با ستاد
به شبگیری شباشب از سحر پیش
برفت و کوه را آورد ب ا خویش
چو اندیشه به کارش کرد تمییز
به حیرت ماند رام و لشکرش نیز
زبان آفرینش برگشادند
فزون از گفتنم انصاف دادند
سبک هر داوری کان بود در کار
به دست آمد ازان کوه گرانبار
دوان بر زخمهای خسته بستند
چنان به شد که پنداری نخستند
به دم برخاست هر یک خسته از جای
چو گردد مرده روز حشر بر پای
خداوندی که تاثیر گیا داد
گیا داد و به لچمن هم شفا داد
برادر را به صحبت دید چون رام
به شکر حق زبان جنباند در کام
جبین ساییده بهر سجده بر خاک
فراوان کرد شکر ایزد پاک
سپه کردند هر یک تهنیت باد
غمستان گشت در دم عشرت آباد
بخش ۹۳ - جنگ رام با راون و بیهوش شدن راون به زخم تیر رام و گریزاندن بهلبان رت راون در قلعۀ لنکا: برادر را به میدان چون زبون دیدبخش ۹۵ - بیدار کردن کنب کرن برادر خود را از خواب برای جنگ رام و بیدار شدن کنب کرن: کمر بشکست راون را ز اندوه
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنید این حرف هنونت نکونام
ندیده انتظار رخصت رام
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که کسی که منتظر فرصتی برای بیان حرفهایش است، به سخنانی که از دیگران شنیده توجه میکند، ولی هنوز آماده نیست که سخن خود را بیان کند.
شباشب رفت سوی کوه موعود
که آرد نوشداروی گیا زود
هوش مصنوعی: هر شب به کوه موعود میرود تا داروی شفابخش گیاهی را به سرعت به دست آورد.
ولی راون به دیوان داد فرمان
که در کوه آتش افروزند چندان
هوش مصنوعی: فرمانده به دیوان دستور داد که در کوه آتش روشن کنند و آن را به شدت برافروزند.
که نشناسد گیا ، میمون سرکش
غلط خوانَ د کتاب شمع ز آتش
هوش مصنوعی: اگر گیاه را نشناسد، میمون شریر، کتاب شمع را از روی آتش میخواند.
وگر بشناسد آن جاسوس چالاک
شکار مدعا بندد به فتراک
هوش مصنوعی: اگر آن جاسوس زیرک به هدف پی ببرد، با ترفندهایی او را به دام میاندازد.
چو باز آید سر راهش ببن دند
ز آگاهی به غفلت خوش بخند ند
هوش مصنوعی: زمانی که در مسیرش بازگردد، به خاطر آگاهیاش از غفلت دیگران، با خوشحالی میخندد.
بهر جا کو نفس ره مانده گیرد
به هر نوعی که خاطرها پذیرد
هوش مصنوعی: هر جا که نفس خود را به حالتی قرار میدهد، به هر شکلی که دلها آن را بپذیرند.
شما یکبارگی بر وی بتازید
به ضرب و زور کار او بسازید
هوش مصنوعی: به یکباره با شدت و قدرت به او حمله کنید و کار او را تحت کنترل بگیرید.
ز فرمانش سپاه دیو زادان
شتابیدند هریک بد نهادان
هوش مصنوعی: از دستورات او، سپاه موجودات شیطانی به سرعت حرکت کردند و هرکدام به سوی افرادی که نیت بد داشتند رفتند.
دوان پیش از هنون کردن د گلزار
ز آتش لاله گون دامان کهسار
هوش مصنوعی: قبل از آنکه در گلزار مشغول شویم، دامن کوه را از شعلههای گل لالهای بسوزانیم.
بدید آن کوه را هنونت مشتاق
چو آتشخانۀ دلهای عشاق
هوش مصنوعی: آن کوه را دیدم که همچون آتشگاه دلهای عاشقان مشتاق و مشتاقانه است.
ز بس کاتش فروزان جابه جا دید
ز امکان دور، تشخیص گیا دید
هوش مصنوعی: به خاطر آتش داغ و سوزان که در همه جا مشاهده میشود، از دور واقعا نمیتوانم گیاه را تشخیص دهم.
چنان آمد برای آن صف آرای
که از بن کوه را برکند از جای
هوش مصنوعی: او آنچنان با قدرت و شکوه وارد شد که حتی کوهها را هم از جای خود برکند و به حرکت درآورد.
بر انگشتی نهاد آن کوه بیباک
به شاخ گاو بر چون مرکز خاک
هوش مصنوعی: کوهی سترگ و شجاع بر روی انگشت گذاشته شده، مانند شاخ گاوی که در مرکز زمین قرار گرفته است.
ز کوه انگشت او از روی تمثیل
چو شهرستان لوط و پرّ جبریل
هوش مصنوعی: از کوه، انگشت او به شکل تمثیلی نشاندهندهی این است که شهری مانند شهر لوط و پر از جبرئیل به وجود آمده است.
چو پیل مس ت در چنگال عنقا
چو کشتی گران بر موج دریا
هوش مصنوعی: مانند فیل مس، در دستان پرندگان افسانهای، مانند کشتی بزرگ بر روی امواج دریا.
چو کشتی گشته کوه از بس روانی
نموده پور بادش بادبانی
هوش مصنوعی: وقتی که کوه به علت سرعت بالای وزش باد، مانند کشتی به حرکت در میآید.
چنان برخشک راندی کشتی کوه
که دریا گشت غرق موج اندوه
هوش مصنوعی: به قدری کوهها را از جا کندهای که دریا زیر امواج اندوه غرق شده است.
سبک برداشت کُه را آن نکونام
دل دانا چو محنتهای ای ام
هوش مصنوعی: سبک برداشت کوه، آن کسی است که دل دانا و نیک نفسی دارد، این شخص در برابر سختیها و محنتها به شکلی آرام و با فهم برخورد میکند.
زبار کوه دستش را زیان نی
چو غم بر خاطر عاشق گران نی
هوش مصنوعی: دست کوه به هیچ چیز آسیب نمیرسد، اما غم بر دل عاشق سنگینی میکند.
به حکم رام گویی توأمان بود
که کوه اندر رکاب او دوان بود
هوش مصنوعی: به خاطر حکم و قدرت تو، به گونهای است که کوهها نیز در خدمت تو هستند و با سرعت به دنبال تو میآیند.
ز حلمش کوه بی پا از تحمل
که کوهی را روان برداشت چون گل
هوش مصنوعی: از صبر و بردباری او، کوه بیپایانی هم میتواند فرسوده و از جا کنده شود، چنانکه کوه را مانند گل نرم و روان میبیند.
بسان تند باد ی کو برد دود
به زودی کوه را از جای بربود
هوش مصنوعی: مانند تندباد که به سرعت دود را جابهجا میکند، به زودی کوه را از جایش حرکت میدهد.
به دستش کوه شد بی پا و بی صبر
به فرمان موکل سر نهد ابر
هوش مصنوعی: با دستانش کوهی بیدست و بیصبر ایجاد کرد و به فرمان نگهبانی، ابر را به زیر آورد.
قیامت رفت بر دیوان ناساز
که کوه اندر هوا آمد به پرواز
هوش مصنوعی: دیوانگان به دور هم جمع شدهاند و حالتی از بهت و حیرت دارند، همانطور که کوهها در آسمان پرواز میکنند و از جای خود خارج شدهاند.
سپاه دیو زادان از کمین گاه
چو بر وی حمله آوردند ناگاه
هوش مصنوعی: سپاه موجودات شیطانی به طور ناگهانی از پنهانگاه خود بیرون آمده و به او حمله کردند.
به دستی کوه، دستی تختۀ سنگ
دران ره کرد با دیوان بسی جنگ
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی با دستان قوی و نیرومند خود، به مبارزه با دشواریها و چالشها میپردازد و در این مسیر با موانع و مشکلات زیادی روبرو میشود. او به قدری مقاوم است که به تنهایی میتواند بر سختیهای بزرگ غلبه کند.
ز خونِ بد رگان بس چشمه بگشاد
به دستش کوه همچون گوی فصاد
هوش مصنوعی: از رگهای خونین او، چشمههای زیادی به وجود آمد و در دستش، کوه به مانند گوی گردی شکل گرفت.
زبس بارید دستش سنگ باران
فزون تر گشت از ششصد هزاران
هوش مصنوعی: دست او به حدی خیس شده که دیگر نمیتوان آن را از بارش باران تشخیص داد و به تعداد زیادی باران زده است.
به صد دل حمله آورده به یک دست
سپاه دیو زادان جمله بشکست
هوش مصنوعی: با دلهایی شاد و پرانگیزه، به یکدست به جنگ دیوها رفته و تمامی آنها را شکست داد.
پس از فتح و ظفر با خاطر شاد
دوان در وعده گاه آمد با ستاد
هوش مصنوعی: پس از پیروزی و موفقیت، با دل شاد و شوق فراوان، به سوی مکان وعده داده شده آمد و در آنجا ایستاد.
به شبگیری شباشب از سحر پیش
برفت و کوه را آورد ب ا خویش
هوش مصنوعی: شبی که به صبح نزدیک میشد، کوه را با خود به سمت صبح برد.
چو اندیشه به کارش کرد تمییز
به حیرت ماند رام و لشکرش نیز
هوش مصنوعی: وقتی فکر و اندیشه او به دقت و تمییز پرداخت، در حیرت و شگفتی ماند و حتی سپاه و لشکرش نیز تحت تأثیر قرار گرفتند.
زبان آفرینش برگشادند
فزون از گفتنم انصاف دادند
هوش مصنوعی: زبان خلقت به وضوح سخن گفت و فراتر از آنچه من گفتم، انصاف و حقایق را بیان کرد.
سبک هر داوری کان بود در کار
به دست آمد ازان کوه گرانبار
هوش مصنوعی: سبک هر نوع قضاوت و داوری که در کارها انجام میشود، به دلیل نتیجهای است که از آن کوه سنگین و بزرگ به دست میآید.
دوان بر زخمهای خسته بستند
چنان به شد که پنداری نخستند
هوش مصنوعی: آنها به سرعت بر زخمهای آسیبدیده غلبه کردند، بهگونهای که گویی همهچیز از نو آغاز شده است.
به دم برخاست هر یک خسته از جای
چو گردد مرده روز حشر بر پای
هوش مصنوعی: هر یک از آنها که خسته و بیحوصله بودهاند، به پا میخیزند و وقتی روز قیامت فرابرسد، همه بر پا خواهند ایستاد.
خداوندی که تاثیر گیا داد
گیا داد و به لچمن هم شفا داد
هوش مصنوعی: خداوندی که قدرت خلق گیاهان را دارد، همچنین به لچمن هم درمانی عطا کرده است.
برادر را به صحبت دید چون رام
به شکر حق زبان جنباند در کام
هوش مصنوعی: برادر را با زبان شیرین و خوشایند مشاهده کرد، مانند اسبی رام که با مهربانی صحبت میکند و لذت میبرد.
جبین ساییده بهر سجده بر خاک
فراوان کرد شکر ایزد پاک
هوش مصنوعی: سروصورت خود را برای نماز و عبادت بر خاک بسیار نگه داشتم و همیشه برای نعمتهای خداوند با سپاسگزاری و شکرگزاری روبرو هستم.
سپه کردند هر یک تهنیت باد
غمستان گشت در دم عشرت آباد
هوش مصنوعی: هر یک از آنها به خوشحالی و تبریک گویی مشغول شدند و به این ترتیب، فضای غم و اندوه به لحظهای سرشار از شادی و خوشبختی تبدیل شد.