گنجور

بخش ۷۰ - رخصت شدن هنونت از انگد که از دریا بجهد

پی رخصت به پای انگد افتاد
که از دریا بخواهم جست چون باد
تفاول را بران نیکو شمائل
ز گل بستند میمونان حمائل
به وحش و طیر شد معلو م کامروز
ز دریا می جهد هنونت فیروز
صف روحانیان با روی زیبا
ستاده در هوا بهر تماشا
به حیرت آسمان نظاره می کرد
نثار هم تش سیاره می کرد
نخست آن شرزه از کوهی که برجست
ز بارش در زمین آن کوه بنشست
فرو شد در زمین کوه گران تن
بسان بل به زیر پای باون
قیامت گر نیامد بهر دیوان
چرا شد پیش خیف آن کوه پران
هنون از پس سپارس کرگس از پیش
شتابیدند و بگذشتند از خویش
به ظاهر گرچه بی پر بود شهباز
به بال همت خود کرد پرواز
ز بند بی پری دل ساخت آزاد
سراپا گشت پر چون طائر باد
سپهر ازجست و خیزش ماند حی ران
که باشد از عجائب شیر پران
به یک جستن ز دریا بر گذشته
جهانی چون خیال اندر نوشته
یکی کفتار جادو دیو پر فن
موکل بود بر دریا ز راون
به دریا دیده بر معبد نهاده
دهانی چون در دوزخ گشاده
برو از هر کسی سایه فتادی
به تیر سحر کز شستش گشادی
به کام خویش رفتی در دهانش
فرو بردی چو لقمه در زمانش
هنون چون دید کان جادوزنِ دون
گشادستی دهان چون اوج گردون
به تدبیرش ز پشّ ه خرد تر شد
به همراه نف س در حلق در شد
جگر بشکافته آن بد درون را
گشاده از دل او موج خون را
چو تیغ تیز پس سر برکشیده
برآمد از شکم پهلو دریده
چو دل پرداخت از جاسوس دریا
در آمد در سواد شهر لنکا
نشد روزانه اندر شهر دشمن
نموده شام اندر سیر گلشن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پی رخصت به پای انگد افتاد
که از دریا بخواهم جست چون باد
هوش مصنوعی: برای اجازه گرفتن به سمت دریا رفتم تا مانند باد از آن عبور کنم.
تفاول را بران نیکو شمائل
ز گل بستند میمونان حمائل
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و خوشبویی گل‌ها اشاره شده و مشخص می‌شود که میمون‌ها در حال حمل و نگهداری این گل‌های زیبا هستند. به نوعی نشان‌دهنده‌ی شادی و خوشی ناشی از بودن زیبایی‌های طبیعی در زندگی است.
به وحش و طیر شد معلو م کامروز
ز دریا می جهد هنونت فیروز
هوش مصنوعی: امروز از دریا، وحش و پرندگان به سمت گوشه‌ای می‌پرند و می‌دانیم که در این فرار نشانه‌ای از پیروزی و شادی وجود دارد.
صف روحانیان با روی زیبا
ستاده در هوا بهر تماشا
هوش مصنوعی: روحانیان با چهره‌های زیبا در آسمان صف کشیده‌اند تا مورد تماشا قرار بگیرند.
به حیرت آسمان نظاره می کرد
نثار هم تش سیاره می کرد
هوش مصنوعی: او با شگفتی به آسمان نگاه می کرد و گویی ستاره‌ها را تقدیم آن می‌کرد.
نخست آن شرزه از کوهی که برجست
ز بارش در زمین آن کوه بنشست
هوش مصنوعی: ابتدا آن تکه سنگی که از کوه جدا شده، به خاطر بارش باران به زمین افتاد و در کنار کوه قرار گرفت.
فرو شد در زمین کوه گران تن
بسان بل به زیر پای باون
هوش مصنوعی: کوه بزرگ مانند پرنده‌ای به زیر پا فرورفته و در دل زمین جا گرفته است.
قیامت گر نیامد بهر دیوان
چرا شد پیش خیف آن کوه پران
هوش مصنوعی: اگر قیامت نیامده، پس چرا آن کوه بلند پیش پای دیوان ستم پیشه قرار گرفت؟
هنون از پس سپارس کرگس از پیش
شتابیدند و بگذشتند از خویش
هوش مصنوعی: هم اکنون، از بین سپاهیان، کرگس جلوتر رفته و از کنار ما عبور کردند.
به ظاهر گرچه بی پر بود شهباز
به بال همت خود کرد پرواز
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شهباز (پرنده) از لحاظ ظاهری بدون پر به نظر می‌رسد، اما با اراده و همت بالای خود توانسته است پرواز کند.
ز بند بی پری دل ساخت آزاد
سراپا گشت پر چون طائر باد
هوش مصنوعی: دل از قید و بندی که داشت رها شد و به طور کامل آزاد شد، مانند پرنده‌ای که به راحتی در هوا پرواز می‌کند.
سپهر ازجست و خیزش ماند حی ران
که باشد از عجائب شیر پران
هوش مصنوعی: آسمان از حرکات و تغییرات خود متوقف مانده، چون وجود شیر پرانی را در آن می‌بیند که از شگفتی‌های روزگار است.
به یک جستن ز دریا بر گذشته
جهانی چون خیال اندر نوشته
هوش مصنوعی: با یک پرش از دریا، جهانی همانند خیال در ذهن نقش بسته است.
یکی کفتار جادو دیو پر فن
موکل بود بر دریا ز راون
هوش مصنوعی: یک کفتار جادوگر با قدرت‌های فوق‌العاده، که نظارت بر دریا را به عهده داشت.
به دریا دیده بر معبد نهاده
دهانی چون در دوزخ گشاده
هوش مصنوعی: چشم‌ها به دریا دوخته شده و دهانی مانند درِ جهنم باز شده است.
برو از هر کسی سایه فتادی
به تیر سحر کز شستش گشادی
هوش مصنوعی: هرکس که سایه‌اش بر تو افتاد، به او وابسته نشو و در تیرگی شب به فکر او نباش، که روزی او را رها خواهد کرد.
به کام خویش رفتی در دهانش
فرو بردی چو لقمه در زمانش
هوش مصنوعی: تو به خواسته خود رسیدی و او را مانند لقمه‌ای که در زمان مناسب خورده می‌شود، در دل خود جا دادی.
هنون چون دید کان جادوزنِ دون
گشادستی دهان چون اوج گردون
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اکنون وقتی می‌بینم که آن جادوگر بی‌ارزش چقدر دهانش گشاد است، مثل اوج آسمان می‌باشد. به طور کلی، اشاره دارد به اینکه در برخی مواقع، افراد بی‌ارزش یا دست‌کم گرفته‌شده، می‌توانند خودشان را بزرگتر از آنچه که هستند، نشان دهند.
به تدبیرش ز پشّ ه خرد تر شد
به همراه نف س در حلق در شد
هوش مصنوعی: به وسیلهٔ تدبیر او، انسان به مراتبی از خرد و عقل رسید و با روح خود به گونه‌ای عمیق وارد و درگیر شد.
جگر بشکافته آن بد درون را
گشاده از دل او موج خون را
هوش مصنوعی: دل شکسته او به خوبی نشان می‌دهد که چه درد عظیمی در درونش نهفته است و آن درد مانند جوی خون از عمق احساساتش جاری شده است.
چو تیغ تیز پس سر برکشیده
برآمد از شکم پهلو دریده
هوش مصنوعی: مانند شمشیری تیز که از غلاف بیرون آمده، از شکم پاره‌ای سر برآورده است.
چو دل پرداخت از جاسوس دریا
در آمد در سواد شهر لنکا
هوش مصنوعی: دل از نگرانی‌های دریا عبور کرد و به عمق شهر لنکا رسید.
نشد روزانه اندر شهر دشمن
نموده شام اندر سیر گلشن
هوش مصنوعی: در روزهای ناپسند یکی از دشمنان، نتوانستم شام را در باغ گل گذرانده و از زیبایی‌های آن لذت ببرم.