بخش ۶۹ - در صفت پیدایش هنونت
شنو اح وال خود ز آغاز و انجام
پریزادی که بودش انجنی نام
چو بت رویان بدان صورت که دانی
به خود هر هفت کرد اندر جوانی
فکنده کسوت گلنار در بر
چو گل کرده لباس خ ود معطر
صبا دید و دوید از بی تکلّف
چو بکران چمن کردش تصرف
صبا را گفت حور پاک دامان
که بر مستور دست انداخت نتوان
جوابش داد باد و گفت کای حور
نکو دانم که هستی پاک و مستور
و لیکن من به غایت پاک جانم
ندارم جسم و آلایش ندانم
گر آلایش به جانم حق نهادی
به جیب مریمم کی بار دادی
چه غم برداشتم گر دامنت را
چو غنچه بشکفاندم گلشنت را
کزان نبود قصور عصمت حور
و لیک از من ترا خواهد شدن پور
برو آسوده شو بر بستر خویش
عروسانه کنار شوهر خویش
که خواهی زادن آخر پاک فرزند
که خواهی بودنش با باد پیوند
چنان شیری ش ود آن شرزه پیکر
که مثل او نزاید تا به محشر
ز فیض باد گشته غنچه اش سیر
غزال مشک شد آبستن شیر
درآمد در رحم میدان کین را
هژبر آسمان ماه زمین را
بود خورشید را جا در دل شیر
عجب خورشید کو شد حامل شیر
ز آب کیسری و نفحۀ باد
مه خورشید رو برج اسد زاد
حکایت مختصر کز وی تو زادی
شناسا شو که خود فرزند بادی
زبردست است از هر آخشیجان
از آن برداشته تخت سلیمان
سیاست او کند ابر دمان را
هم او خواهد شکستن آسمان را
از و بر قوم عاد کوه بنیاد
شنیدستی چه روز تیره افتاد
خرد پور خلف او را شمارد
که در کا از پدر پا بیش دارد
چو تو فرزند بادی سازگاری
که ماند تا قیامت یادگاری
به شیری از هوا جنگت بود ننگ
تو نرسنگی چه باشد در هوا جنگ
به تخم خویش رو این نکته کن یاد
که بر دریا کند فرماندهی باد
نهنگی گوهر خود پاک بشناس
ز دریا برگذر از موج مهراس
به دریا ابر سان دامن کشان رو
ز جا در جنب و همچون آسمان رو
چو هم ت قطره دانی آب دریا
برو زیر و زبر کن شهر لنکا
مکن سستی که وقت ننگ و نامست
گشاد تیر تو از شست رامست
هنومان را ز طفلی بود عادت
نمی دانست زور خود زیادت
همین کو را کسی دیگر ستودی
ببالیدی و خود را آزمودی
چو از جامون حدیث خویش بش ینید
ببالید و چو شیر نر بغرید
بخش ۶۸ - جمع آمدن میمونان که از دریاچۀ طور بگذرند: چو مهر از قعر این دریای اندوهبخش ۷۰ - رخصت شدن هنونت از انگد که از دریا بجهد: پی رخصت به پای انگد افتاد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنو اح وال خود ز آغاز و انجام
پریزادی که بودش انجنی نام
هوش مصنوعی: بشنو حال خود را از ابتدا و انتها، ای پریزاد که نامش انجنی است.
چو بت رویان بدان صورت که دانی
به خود هر هفت کرد اندر جوانی
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایان به آن شکل و شمایل که میدانی، در جوانی خود را به هفت صورت درآوردند.
فکنده کسوت گلنار در بر
چو گل کرده لباس خ ود معطر
هوش مصنوعی: کسی همچون گل، لباس زیبا و خوشبویی بر تن کرده است، به گونهای که زیبایی و عطر آن در فضا پخش شده است.
صبا دید و دوید از بی تکلّف
چو بکران چمن کردش تصرف
هوش مصنوعی: باد ملایم به راحتی و بدون هیچ زحمتی به سمت چمنزار دوید و با شادی و سرزندگی در آنجا به بازی و فعالیت پرداخت.
صبا را گفت حور پاک دامان
که بر مستور دست انداخت نتوان
هوش مصنوعی: نسیمی به حور زیبا گفت که نمیتواند دستش را بر روی کسی که پاکدامن است بگذارد.
جوابش داد باد و گفت کای حور
نکو دانم که هستی پاک و مستور
هوش مصنوعی: باد به او پاسخ داد و گفت: ای حوری زیبا، من میدانم که تو پاک و پنهان هستی.
و لیکن من به غایت پاک جانم
ندارم جسم و آلایش ندانم
هوش مصنوعی: من بسیار پاک و بیآلایش هستم و برایم مهم نیست که دارای جسمی یا آلودگیهایی از این دست باشم.
گر آلایش به جانم حق نهادی
به جیب مریمم کی بار دادی
هوش مصنوعی: اگر آلودگی و گناه بر جان من قرار دادهای، آیا نمیدانی که به مریم، مادر عیسی، چه گونه نعمت و برکت دادهای؟
چه غم برداشتم گر دامنت را
چو غنچه بشکفاندم گلشنت را
هوش مصنوعی: چه غمی دارم اگر دامن تو را همچون غنچه بگشایم و باغ گل تو را رونق بخشم.
کزان نبود قصور عصمت حور
و لیک از من ترا خواهد شدن پور
هوش مصنوعی: از آنجا که مقام معصومیت و پاکی، مختص فرشتههاست، اما من از تو میخواهم که فرزندی از من داشته باشی.
برو آسوده شو بر بستر خویش
عروسانه کنار شوهر خویش
هوش مصنوعی: برو و با خیال راحت بر روی تخت خودت در کنار همسرت استراحت کن.
که خواهی زادن آخر پاک فرزند
که خواهی بودنش با باد پیوند
هوش مصنوعی: آیا میخواهی فرزندی را به دنیا بیاوری که سرنوشتش به باد وابسته باشد؟
چنان شیری ش ود آن شرزه پیکر
که مثل او نزاید تا به محشر
هوش مصنوعی: چنان دلاوری میشود که هیچکس نمیتواند مانند او به دنیا بیاید تا روز رستاخیز.
ز فیض باد گشته غنچه اش سیر
غزال مشک شد آبستن شیر
هوش مصنوعی: به لطف و برکت باد، غنچهای مانند غزال در حالتی پرشکوه و انباشته از صفات نیکو به نظر میرسد، گویی که آماده است تا دنیایی جدید را به وجود آورد.
درآمد در رحم میدان کین را
هژبر آسمان ماه زمین را
هوش مصنوعی: در دل میدان جنگ، همچون ماه در آسمان، سربازی بزرگ و شجاع به میدان آمده است.
بود خورشید را جا در دل شیر
عجب خورشید کو شد حامل شیر
هوش مصنوعی: در دل شیر، خورشید جایی دارد و این سوال پیش میآید که چرا خورشید، عجیبا، به حامل شیر تبدیل شده است.
ز آب کیسری و نفحۀ باد
مه خورشید رو برج اسد زاد
هوش مصنوعی: این بیت به اشاره به جایی خاص است که در آن، زیبایی و نعمتهای طبیعی به چشم میخورد. اشاره به تغییرات فصل، به ویژه تابستان، و تأثیر مه خورشید بر روی زمین دارد. در واقع، این جمله توصیفی از زیبایی طبیعت و اثرات آن در زمان خاصی از سال است.
حکایت مختصر کز وی تو زادی
شناسا شو که خود فرزند بادی
هوش مصنوعی: داستان کوتاهی وجود دارد که از آن میتوانی بفهمی چه کسی را به دنیا آوردهای؛ چون او خود فرزند و نتیجه یک باد است.
زبردست است از هر آخشیجان
از آن برداشته تخت سلیمان
هوش مصنوعی: توانایی بینظیری دارد و از هر داروی قوی بالاتر است؛ مثل تخت سلیمان که از برکتها و قدرتهای فوقالعادهای برخوردار است.
سیاست او کند ابر دمان را
هم او خواهد شکستن آسمان را
هوش مصنوعی: سیاست او مانند ابر، زمان را به کندی میگذراند و او همچنین قادر است آسمان را بشکند.
از و بر قوم عاد کوه بنیاد
شنیدستی چه روز تیره افتاد
هوش مصنوعی: آیا درباره قومی که به نام عاد شناخته میشوند و در روزگاری تاریک دچار حادثهای بزرگ شدند، چیزی شنیدهای؟
خرد پور خلف او را شمارد
که در کا از پدر پا بیش دارد
هوش مصنوعی: عقل و خرد این فرزند را به حساب آورد که در مقام و موقعیتی که دارد، از پدر خود نیز بالاتر است.
چو تو فرزند بادی سازگاری
که ماند تا قیامت یادگاری
هوش مصنوعی: تو فرزند نسیمی هستی که سازگاری و هماهنگی دارد و این ویژگیات تا روز قیامت به یادگار خواهد ماند.
به شیری از هوا جنگت بود ننگ
تو نرسنگی چه باشد در هوا جنگ
هوش مصنوعی: در میانهی آسمان، نبردی با شیر وجود دارد و ننگ تو این است که در برابر این نبرد، چیزی از عجز و ناتوانی نشان دهی.
به تخم خویش رو این نکته کن یاد
که بر دریا کند فرماندهی باد
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که حتی کسی که بر دریا فرمانروایی میکند، در حقیقت از تخم خود ناشی میشود و به او ربط دارد.
نهنگی گوهر خود پاک بشناس
ز دریا برگذر از موج مهراس
هوش مصنوعی: نهنگ، جواهر واقعی خود را از دریا بشناس و از امواج نترس، زیرا ارزش واقعیات بالاتر از آن است.
به دریا ابر سان دامن کشان رو
ز جا در جنب و همچون آسمان رو
هوش مصنوعی: ابرها مانند دامنهای گشادی به دریا میرسند و در حال حرکت، به صورت زیبا و آزاد در آسمان در نوسان هستند.
چو هم ت قطره دانی آب دریا
برو زیر و زبر کن شهر لنکا
هوش مصنوعی: اگر میدانی که چگونه یک قطره از آب دریا را زیر و رو کنی، به شهر لنکا برو و آنجا را بررسی کن.
مکن سستی که وقت ننگ و نامست
گشاد تیر تو از شست رامست
هوش مصنوعی: در برابر موقعیتهای مهم و حساس، نباید بیتوجه یا سست عمل کنی. این زمان، زمان باجخواهی و حفظ اعتبار است. باید با قاطعیت عمل کنی و از فرصتها به درستی استفاده کنی.
هنومان را ز طفلی بود عادت
نمی دانست زور خود زیادت
هوش مصنوعی: هنومان از کودکی به این عادت داشت که نمیدانست چقدر قدرتش زیاد است.
همین کو را کسی دیگر ستودی
ببالیدی و خود را آزمودی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی کسی دیگر، تو را ستایش میکند و از تو تعریف میکند، باعث میشود که خودت نیز احساس بهتری نسبت به خودت پیدا کنی و خودت را محک بزنی.
چو از جامون حدیث خویش بش ینید
ببالید و چو شیر نر بغرید
هوش مصنوعی: وقتی از دستاوردها و ویژگیهای خود صحبت میکنیم، احساس بزرگی و افتخار میکنیم و مانند شیر نر، با قدرت و صلابت جلوهگر میشویم.

ملا مسیح