بخش ۴ - فی نعت سرور کائنات صلی الله علیه و آله و سلم
دل از عشق محمد ریش دارم
رقابت با خدای خویش دارم
حقیقت ناز دارد بر مجازم
به معشوق خدای عشقبازم
درین میدان نیامد همچو من مرد
به عشقم عاشقی ها می توان کرد
رسول اندر حقیقت جز خدا نیست
بدین پیغام جبریل آشنا نیست
چو خورشید نخستین شد گل اندود
محمد نام کردش بخت محمود
محمد نیست جز آئینه ای بیش
تو در وی می نمایی جلوهٔ خویش
بدان جلوه به جان خاطر نهادی
به داد حسن خود انصاف دادی
نیاز خودکنی در بی نیازی
به خود نازی اگر بر خویش نازی
ببین آیینه و بر خویش می ناز
جهان قربان ازین هم بیش می ناز
ز عشق خود شدی شرمنده خویش
که خود را نام کردی بندهٔ خو یش
و گر نه کی پسندد عقل مخلوق
که خالق عاشق و مخلوق معشوق
درین جا دم ز مایی و تویی نیست
شمارم شد غلط ورنه دویی نیست
دو بیند هر یکی را چشم کم نور
تو خواهی اولم خوان خواهی ام کور
ندارد کس ز تو بیشی و پیشی
اگر عینی و گر عکس آن خویشی
ز جزء و کل سخن گفتن ندانم
پیامت را فدا یی باد جانم
ترا بشناسد آن کو حق شناس است
خدایا این چه تغییر لباس است !
اگر کفر است حرفم گو مکن گوش
ازین گفتن نخواهم ماند خاموش
بنازم کز کمال مهربانی
پیام خویشتن خود می رسانی
بسا باشد که شاه هفت کشور
گدایانه لباس فقر در بر
به شب گرد د نهان هر سو گدا وار
ز هر نیک و بد عالم خبردار
در آن دم هر که بشناسد که شاه است
اگر گوید که تو شاهی گناه است
چو خاموشی رضای شاه داند
ز بهر مصلحت خاموش ماند
گشایم چند راز دل چو مستان
من و نعت تو چون ظاهر پرستان
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل از عشق محمد ریش دارم
رقابت با خدای خویش دارم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق محمد زخمدار است و میخواهم با معشوق خودم، یعنی خدا، رقابت کنم.
حقیقت ناز دارد بر مجازم
به معشوق خدای عشقبازم
هوش مصنوعی: حقیقت زیبایی خاصی دارد و من در برابر آن تنها یک تصویر و تجسم هستم. در عشق، با او که پروردگار عشق است، همواره در حال بازی و شور و شوق هستم.
درین میدان نیامد همچو من مرد
به عشقم عاشقی ها می توان کرد
هوش مصنوعی: در این عرصه، هیچکس مانند من برای عشق وارد نشده است؛ در عشق، کارها و رفتارهای عاشقانه فراوانی انجام میشود.
رسول اندر حقیقت جز خدا نیست
بدین پیغام جبریل آشنا نیست
هوش مصنوعی: پیامبر در واقعیت تنها خداست و هیچ کسی جز او از این پیام جبریل آگاهی ندارد.
چو خورشید نخستین شد گل اندود
محمد نام کردش بخت محمود
هوش مصنوعی: زمانی که محمد، به عنوان نخستین نور خورشید، ظهور کرد، بخت محمود نام گرفت و به او رونق و شادی بخشید.
محمد نیست جز آئینه ای بیش
تو در وی می نمایی جلوهٔ خویش
هوش مصنوعی: محمد تنها یک آینه است و تو در آن آینه جلوه و چهرهٔ خود را میبینی.
بدان جلوه به جان خاطر نهادی
به داد حسن خود انصاف دادی
هوش مصنوعی: بدان که با زیباییات به دل و جان من جاودانهای، و با لطف و خوبیات انصاف را به من عطا کردهای.
نیاز خودکنی در بی نیازی
به خود نازی اگر بر خویش نازی
هوش مصنوعی: اگر خود را از نیازها آزاد کنی، در حقیقت به رهایی دست یافتهای؛ اگر از خودت راضی نباشی، به هیچ جا نمیرسی.
ببین آیینه و بر خویش می ناز
جهان قربان ازین هم بیش می ناز
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و به زیباییهایت ببال، جهان را فدای زیباییهای بیشتری از تو کردهام.
ز عشق خود شدی شرمنده خویش
که خود را نام کردی بندهٔ خو یش
هوش مصنوعی: به خاطر عشق خود از خودت خجالت کشیدی، چرا که خود را بنده و زیر دست خودت نامیدهای.
و گر نه کی پسندد عقل مخلوق
که خالق عاشق و مخلوق معشوق
هوش مصنوعی: اگر عقل به درستی بیند، میفهمد که خالق عاشق و مخلوق معشوق است و این دو حالتی زیبا دارند که قابل درک و پسندیدن است.
درین جا دم ز مایی و تویی نیست
شمارم شد غلط ورنه دویی نیست
هوش مصنوعی: در اینجا دم و نفس من و تو وجود ندارد و اگر بر این اساس شمارش کنیم اشتباه خواهد بود، زیرا در واقع فقط یک وجود داریم.
دو بیند هر یکی را چشم کم نور
تو خواهی اولم خوان خواهی ام کور
هوش مصنوعی: هر کس به گونهای متفاوت به تو نگاه میکند؛ برخی با وضوح و برخی دیگر به دلیل کم نوری چشم خود، تو را نمیبینند. میخواهی من آغازگر گفتگو باشم یا اینکه نادیدهام بگیری؟
ندارد کس ز تو بیشی و پیشی
اگر عینی و گر عکس آن خویشی
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه تو در نزدیکی یا دوری از من نیست، چه واقعاً حضور داشته باشی و چه فقط یاد تو باشد.
ز جزء و کل سخن گفتن ندانم
پیامت را فدا یی باد جانم
هوش مصنوعی: من از بیان جزئیات و کلیات بیخبرم، اما جانم فدای پیامت باشد.
ترا بشناسد آن کو حق شناس است
خدایا این چه تغییر لباس است !
هوش مصنوعی: کسی که حقیقت را میشناسد، تو را به خوبی میشناسد. پروردگارا، این چه دگرگونی در هویت است؟
اگر کفر است حرفم گو مکن گوش
ازین گفتن نخواهم ماند خاموش
هوش مصنوعی: اگر حرف من کفر به حساب میآید، پس گوش نده. من دیگر از این سخن گفتن خاموش نخواهم ماند.
بنازم کز کمال مهربانی
پیام خویشتن خود می رسانی
هوش مصنوعی: ستایش میکنم تو را که با کمال مهربانی پیام خود را به خوبی به دیگران منتقل میکنی.
بسا باشد که شاه هفت کشور
گدایانه لباس فقر در بر
هوش مصنوعی: ممکن است که پادشاهی که فرمانروای هفت کشور است، در حالی که لباس فقر بر تن دارد، به صورت گدا دیده شود.
به شب گرد د نهان هر سو گدا وار
ز هر نیک و بد عالم خبردار
هوش مصنوعی: در شب تار، در هر سو به طور پنهانی و فقیرانه، از تمام خوبیها و بدیهای جهان مطلع هستی.
در آن دم هر که بشناسد که شاه است
اگر گوید که تو شاهی گناه است
هوش مصنوعی: در آن لحظه که کسی بفهمد تو پادشاه هستی، اگر بگوید تو پادشاهی، جرم و گناه به شمار میآید.
چو خاموشی رضای شاه داند
ز بهر مصلحت خاموش ماند
هوش مصنوعی: اگر کسی خاموش بماند، به این دلیل است که میداند سکوتش خواستهی شاه است و این کار به خاطر مصلحت و سودی بزرگتر انجام میشود.
گشایم چند راز دل چو مستان
من و نعت تو چون ظاهر پرستان
هوش مصنوعی: من به زودی برخی از رازهای دل خود را فاش میکنم، همانطور که مستان از خود بیخود میشوند و توصیف تو برای من مانند ظاهری است که پرستشگران به آن توجه میکنند.