گنجور

بخش ۳۸ - رفتن رام بدیدن ستیچن زاهد و پرسیدن خبر ستارهٔ سهیل

خرامان آن دو سرو از گشت گلشن
رسیده در وطنگاه ستیچن
به دلجویی ستیچن کرد تعظیم
به پیش آمد به صد تعظیم و تکریم
دلاسا داد و گفتش خیر بادی
دمادم میوه در پیشش نهادی
به شفقت باز پرس حال می کرد
به طالع مندی او فال می کرد
که من از روز اخراج تو تا حال
خبر دارم به شوقت می زدم فال
بس اوصاف تو از مردم شنیدم
نکو شد تا به چشم خویش دیدم
کنید آرام اینجا هر دو دلبند
چو مهر و ماه روز و شب سفر چند
ببودن گر ندارید اختیاری
ز رنج ره بیاسائید باری
شده رام از بزرگیهاش حیران
در آنجا بود چندی شاد و خندان
چو از ج ای ستیچن نیز خاطر
برآن آورد تا گردد مسافر
به هر جا خواست ششماهی و سالی
همی بودی پی دفع ملالی
دگر ز آنجا ب ه جای بعد یکچند
همی رفتی و گشتی شاد و خرسند
به صحرا جا به جا زینسان به هر حال
نُه و نیمی گذشت از چارد ه سال
دمِ رخصت به جمع زاهدان گفت
زبانش گوهر راز نهان سفت
که ای وارستگانِ پیش بینان
شنیدم از لبِ عزلت نشینان
سهیل اختر که بس روشن ضمیر است
درین صحرا به طاعت گوشه گیر است
به جانم شوق او ز اندازه بیش است
که دیدارش علاج جان ریش است
سراغ آن حدیثم را جوابست
بود گر رهنمائی بر صوابست
ستیچن گفت کای اقبال سیما
ازین منزل که ما داریم مأوا
دو فرسنگ است سانت پاک گوهر
که باشد با نسب با او برابر
برادر نیز همتای سهیل است
وزانجا بیشتر جای سهیل است
خرامان با صنم چون مهر با ماه
ز منزل سانت را بگرفت همراه
بدان منزل که زاهد منزوی بود
روان شد تا شود او نیز خوشنود

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرامان آن دو سرو از گشت گلشن
رسیده در وطنگاه ستیچن
هوش مصنوعی: دو سرو خوش قامت که به آرامی در باغ گلشن حرکت می‌کنند، به محل سکونت ستیچن رسیده‌اند.
به دلجویی ستیچن کرد تعظیم
به پیش آمد به صد تعظیم و تکریم
هوش مصنوعی: به خاطر دلجویی، با احترام و بزرگ‌منشی جلو آمد و به شکلی محترمانه به او تعظیم کرد.
دلاسا داد و گفتش خیر بادی
دمادم میوه در پیشش نهادی
هوش مصنوعی: دل از غم آسوده شده و گفت که ای جان، نسیم بهاری هر لحظه میوه‌هایی را در پیش روی تو قرار داده است.
به شفقت باز پرس حال می کرد
به طالع مندی او فال می کرد
هوش مصنوعی: به مهربانی حال مرا جویا شد و به پیشگویی او نگاه می‌کرد.
که من از روز اخراج تو تا حال
خبر دارم به شوقت می زدم فال
هوش مصنوعی: من از زمانی که تو را اخراج کردند تا همین حالا، همیشه به یاد تو بودم و به عشق تو فال می‌زدم.
بس اوصاف تو از مردم شنیدم
نکو شد تا به چشم خویش دیدم
هوش مصنوعی: من ویژگی‌های خوب تو را از دیگران شنیدم و همین باعث شد که به خوبی آنها را درک کنم، اما فقط وقتی که خودم تو را با چشمانم دیدم، تمام آن زیبایی‌ها را باور کردم.
کنید آرام اینجا هر دو دلبند
چو مهر و ماه روز و شب سفر چند
هوش مصنوعی: اینجا را برای آرامش و آسایش خودتان آرام کنید، چون شما دو نفر مانند مهر و ماه هر روز و شب به هم نزدیک هستید، پس چه نیازی به سفر و دوری است؟
ببودن گر ندارید اختیاری
ز رنج ره بیاسائید باری
هوش مصنوعی: اگر در زندگی اختیاری ندارید، پس برای آرامش و رفع رنج‌های خود نیاز به استراحت دارید.
شده رام از بزرگیهاش حیران
در آنجا بود چندی شاد و خندان
هوش مصنوعی: به خاطر بزرگی و عظمت او、人 در آن مکان به وجد آمده و مدت مدیدی شاد و خوشحال بوده است.
چو از ج ای ستیچن نیز خاطر
برآن آورد تا گردد مسافر
هوش مصنوعی: وقتی یاد کسی به ذهنش خطور کند، تصمیم می‌گیرد که مسافر شود.
به هر جا خواست ششماهی و سالی
همی بودی پی دفع ملالی
هوش مصنوعی: به هر جایی که ماهی شش‌ماهی خواست، سالی همواره به دنبال دور کردن غم و نگرانی بودی.
دگر ز آنجا ب ه جای بعد یکچند
همی رفتی و گشتی شاد و خرسند
هوش مصنوعی: بعد از یک مدت، از آن مکان به جای دیگری رفتی و در این مسیر خوشحال و راضی بودی.
به صحرا جا به جا زینسان به هر حال
نُه و نیمی گذشت از چارد ه سال
هوش مصنوعی: به بیابان رفتم و در هر جایی به نوعی گذر زمان را احساس کردم، و حالا نُه سال و نیم از چهارده سال گذشته است.
دمِ رخصت به جمع زاهدان گفت
زبانش گوهر راز نهان سفت
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که فرصتی مناسب برای صحبت پیدا کرد، به جمع زاهدان گفت: زبانش همانند گوهری است که رازهای پنهان را در خود دارد.
که ای وارستگانِ پیش بینان
شنیدم از لبِ عزلت نشینان
هوش مصنوعی: ای کسانی که از دنیا رهایی یافته‌اید و دوراندیش هستید، از کسانی که در گوشه نشینی و تنهایی زندگی می‌کنند، شنیدم.
سهیل اختر که بس روشن ضمیر است
درین صحرا به طاعت گوشه گیر است
هوش مصنوعی: سهیل، ستاره‌ای درخشان و پرآگاهی است که در این بیابان به خاطر پیروی و عبادت، گوشه‌نشین شده است.
به جانم شوق او ز اندازه بیش است
که دیدارش علاج جان ریش است
هوش مصنوعی: شوق و محبت او در دل من به حدی زیاد است که دیدنش برایم مانند درمانی است برای دل زخمی‌ام.
سراغ آن حدیثم را جوابست
بود گر رهنمائی بر صوابست
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال حقیقت و راه درست است، باید به دنبال آن حدیث باشد که به او پاسخ صحیح می‌دهد و راهنمایی‌اش می‌کند.
ستیچن گفت کای اقبال سیما
ازین منزل که ما داریم مأوا
هوش مصنوعی: ستیچن می‌گوید: ای بخت خوش‌چهره، از این خانه که ما در آن زندگی می‌کنیم، دور نشو.
دو فرسنگ است سانت پاک گوهر
که باشد با نسب با او برابر
هوش مصنوعی: دو فرسنگ فاصله است بین سنگ پاک و گوهر، که این سنگ نسبت به او برابر است.
برادر نیز همتای سهیل است
وزانجا بیشتر جای سهیل است
هوش مصنوعی: برادر نیز مانند ستاره سهیل درخشان است و از آنجا که او نزدیک‌تر است، جایگاهش حتی بالاتر از سهیل است.
خرامان با صنم چون مهر با ماه
ز منزل سانت را بگرفت همراه
هوش مصنوعی: با آرامش و زیبایی، محبوب کنار من مانند مهر و ماه، از منزل دور نمی‌شود و همیشه همراه من است.
بدان منزل که زاهد منزوی بود
روان شد تا شود او نیز خوشنود
هوش مصنوعی: در جایی که زاهد به تنهایی زندگی می‌کند، روح او نیز آزاد شد تا به رضایت و خوشحالی برسد.