بخش ۳۷ - دیدن حوض پر آب و نیلوفر و چیدن گلها رام و سیتا با یکدیگر
جهانگیر فلک با روی روشن
چو از زرین جزوکه داد درشن
درآمد گرم اندر چشم عشاق
که نیلوفر به درشن بود مشتاق
از آن گرمی دلش شد آنچنان شاد
که اندر عشق آمد خنده اش یاد
به صحرا یافت آن خورشید با ماه
ز نیلوفر لبالب حوض در راه
ز بس نیلوفرش با هم شکسته
حباب از تنگی جا دم شکسته
نه نیلوفر به روی آن دو مهتاب
به حیرت باز مانده چشمها آب
بسا نیلوفری صبح ی و شامی
به یکجا بر شکفته هر کدامی
مگر زان هر دو نیلوفر دمیدند
که مهر و ماه را همدوش دیدن د
دو نیلوفر به وهم آن دو دلدار
به مهر و ماه تا اکنون گرفتار
به گل چیدن پری را پیشتر خواند
نشست و سرو سیم اندام بنشاند
ازان نیلوفرستان آن دو مائل
به دوش یکدیگر کرده حمائل
بچید و نیلوفر زان صبح امید
مشرف شد به وصل ماه و خورشید
زهر برگش زبان شکر وا شد
که خوش دولت نصیب این گیا شد
من و یاد مسیحا در دماغم
کزین شادی شکفته باغ باغم
به خود گفتم به طالع چون نسازی
که با خورشید کردی پنجه بازی
به کام دل دو همدم بر لب آب
به زیر سایۀ گل رفته در خواب
به گلبازی دمی با هم نشستند
کمر بر ساز رفتن باز بستند
در آن صحرا بسی دید از عجائب
که گشتی ع قل حیران زان غرائب
لبالب حوض آبی دید کز وی
همی آمد نواهای دف و نی
سرود نغمه ای زان کرد در گوش
که زاهد را ز مستی گم کند هوش
گر از افتادش اندر گلزمینی
مرصع از گل و نسرین نگینی
بسا چشمه روان در عین گلزار
چو اشک شادمانی بر رخ یار
دران گلگشت مرغان خوش آواز
ز مستی ماند چون بلبل ز پرواز
فراوان برگ در صحن دلاویز
ز آب همچو مروارید لبریز
ز آبش آبروی صد گلستان
شکفته گون به گون، نیلوفرستان
به نیلوفر شده زنبور دمساز
چو پروانه بر آتش گشت جانباز
بخش ۳۶ - کور کردن رام یک پسر اندر را که به صورت زاغ سیتا را رنجانیده بود: شکار آورد روزی آن ظفرکیشبخش ۳۸ - رفتن رام بدیدن ستیچن زاهد و پرسیدن خبر ستارهٔ سهیل: خرامان آن دو سرو از گشت گلشن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهانگیر فلک با روی روشن
چو از زرین جزوکه داد درشن
هوش مصنوعی: جهان به خاطر چهره درخشان او به مانند جزیرهای طلایی میدرخشد.
درآمد گرم اندر چشم عشاق
که نیلوفر به درشن بود مشتاق
هوش مصنوعی: چشم عاشقان پر از شادی و گرمی است چون نیلوفر به زیبایی دلخواهی در دسترس است.
از آن گرمی دلش شد آنچنان شاد
که اندر عشق آمد خنده اش یاد
هوش مصنوعی: دلش آنقدر گرم و شاداب شد که یاد عشق او را به خنده وامیداشت.
به صحرا یافت آن خورشید با ماه
ز نیلوفر لبالب حوض در راه
هوش مصنوعی: در دشت، آن خورشید با ماه در مسیر، نیلوفرهایی را که در حوض پر از آب هستند، پیدا کرد.
ز بس نیلوفرش با هم شکسته
حباب از تنگی جا دم شکسته
هوش مصنوعی: از آنجا که نیلوفرها به خاطر تنگی مكان و فشردگی، شکسته و دچار آسیب شدهاند، حبابی از آب که در تنگ قرار دارد نیز در حال ترکیدن است.
نه نیلوفر به روی آن دو مهتاب
به حیرت باز مانده چشمها آب
هوش مصنوعی: نه گل نیلوفر و نه دو ماه تابان، هیچکدام نمیتوانند حیرت و شگفتی چشمانم را توضیح دهند.
بسا نیلوفری صبح ی و شامی
به یکجا بر شکفته هر کدامی
هوش مصنوعی: بسا گلهای نیلوفر در صبح و شام به طور همزمان در یک مکان شکفته میشوند.
مگر زان هر دو نیلوفر دمیدند
که مهر و ماه را همدوش دیدن د
هوش مصنوعی: شاید به خاطر بلندی و زیبایی آن دو نیلوفر است که خورشید و ماه را در کنار هم میبینیم.
دو نیلوفر به وهم آن دو دلدار
به مهر و ماه تا اکنون گرفتار
هوش مصنوعی: دو نیلوفر به خیال دو معشوق به عشق و زیبایی تا به حال درگیر و گرفتار هستند.
به گل چیدن پری را پیشتر خواند
نشست و سرو سیم اندام بنشاند
هوش مصنوعی: پیش از آنکه پری را به گل بچیند، نشسته و سرو بلند و زیبا را آماده کرده است.
ازان نیلوفرستان آن دو مائل
به دوش یکدیگر کرده حمائل
هوش مصنوعی: دو نیلوفر که در کنار هم قرار دارند، به شکلی ملایم و نرم به یکدیگر خم شدهاند و به دوش یکدیگر تکیه کردهاند.
بچید و نیلوفر زان صبح امید
مشرف شد به وصل ماه و خورشید
هوش مصنوعی: در صبحی پرامید، گل نیلوفر شکفت و به وصالی بین ماه و خورشید دست یافت.
زهر برگش زبان شکر وا شد
که خوش دولت نصیب این گیا شد
هوش مصنوعی: زبان گیاه به لطافت شکر است و به همین خاطر، خوشبختی نصیب این گیاه شده است.
من و یاد مسیحا در دماغم
کزین شادی شکفته باغ باغم
هوش مصنوعی: من و یاد مسیحا در ذهنم هست و به خاطر این شادی، گویی باغی در دل دارم که شکوفه زده.
به خود گفتم به طالع چون نسازی
که با خورشید کردی پنجه بازی
هوش مصنوعی: به خودم گفتم اگر تقدیر خود را تغییر ندهی، مثل خورشید نخواهی توانست با سرنوشتت بازی کنی و آن را تحت کنترل درآوری.
به کام دل دو همدم بر لب آب
به زیر سایۀ گل رفته در خواب
هوش مصنوعی: دو نفر دوست و همراه در کنار آب نشستهاند و زیر سایه گلها خوابشان برده است.
به گلبازی دمی با هم نشستند
کمر بر ساز رفتن باز بستند
هوش مصنوعی: آنها لحظهای کنار هم نشسته و به بازی گلها پرداختند و برای رفتن دوباره آماده شدند.
در آن صحرا بسی دید از عجائب
که گشتی ع قل حیران زان غرائب
هوش مصنوعی: در آن بیابان چیزهای شگفتانگیزی را دیدم که تعجب و حیرت مرا برانگیخت.
لبالب حوض آبی دید کز وی
همی آمد نواهای دف و نی
هوش مصنوعی: حوض آبی را دیدم که پر از آب بود و از آن صدای دف و نی به گوش میرسید.
سرود نغمه ای زان کرد در گوش
که زاهد را ز مستی گم کند هوش
هوش مصنوعی: در گوش او نغمهای سرود که میتواند زاهد را از مستی گیج کند و هوش او را ببرد.
گر از افتادش اندر گلزمینی
مرصع از گل و نسرین نگینی
هوش مصنوعی: اگر در گلزارافتاده باشد، سنگی گرانبها و زیبا از گل و گلسرخ است.
بسا چشمه روان در عین گلزار
چو اشک شادمانی بر رخ یار
هوش مصنوعی: چشمههای روانی که در میان گلها روانند، همچون اشکهای شادمانی بر چهره یار میدرخشند.
دران گلگشت مرغان خوش آواز
ز مستی ماند چون بلبل ز پرواز
هوش مصنوعی: در آن باغ خوشبو، پرندگان آوازهخوان از سر مستی مانند بلبل از پرواز بازماندهاند.
فراوان برگ در صحن دلاویز
ز آب همچو مروارید لبریز
هوش مصنوعی: در باغ دلانگیز، برگهای زیادی به اندازه مروارید از آب پر شدهاند و زیبایی خاصی ایجاد کردهاند.
ز آبش آبروی صد گلستان
شکفته گون به گون، نیلوفرستان
هوش مصنوعی: از آب، زیبایی و شکوه صد گلستان به صورت رنگارنگ و مختلف به وجود آمده است، مانند باغی از نیلوفرها.
به نیلوفر شده زنبور دمساز
چو پروانه بر آتش گشت جانباز
هوش مصنوعی: زنبوری که به نیلوفر نزدیک شده، مانند پروانهای است که به خاطر عشق به آتش میرود و جانش را فدای آن میکند.