گنجور

بخش ۳۶ - کور کردن رام یک پسر اندر را که به صورت زاغ سیتا را رنجانیده بود

شکار آورد روزی آن ظفرکیش
گوزن و آهوان را از عدد بیش
به سیتا داد کاین صید فراوان
بکن قسمت برین صحرا نشینان
چو بخشی ح ص ه های مرد و زن را
نصیب طعمه ده زاغ و زغن را
دران قسمت که آن حور پری زاد
صلای عام بر زاغ و زغن داد
ازان زاغان قضا را شوخ زاغی
تعشق جست چون بلبل به باغی
نشستی گه چو داغ لاله بر دست
گه از ناخن کف دستش همی خست
پیاپی دید شوخی های آن زاغ
ز غیرت رام شد سر تا قدم داغ
به گلزاری که رضوانست بلبل
جه زهره زاغ را تا بو کند گل
دلش گفتا ز عقلم این سراغ است
که پورِ اندر است این خود نه زاغ است
وگرنه زاغ را بازی به شهباز
بود خود در عدم رفتن به پرواز
به زاغ انداخت باز غیرت آیین
نه تیری از خس جاروب شاهین
گریزان زاغ و شاهین تیز در پی
ز سهمش کرد هفت اقلیم را طی
خلاص جان ندید از وی دگر بار
به پیش رام آمد بهر زنهار
چو آن عاصی که با روی سیاهش
نباشد جز به لطف حق پناهش
بگفتش رام بخشیدم ترا جان
و لیکن چون تو دیدی سوی جانان
امان خواهی ز تیر غیرت اندیش
کفارت را بدوز آن دیدهٔ خویش
ز بیم مردن آنگه با دمِ سرد
به یک چشمی ز تیرش صلح کل کرد
ز غیرت مانده بر یک چشم او داغ
به یک چشم است زان بی نایی زاغ
بدوزد دیده ها را غیرت عشق
عجب نبود چنین از عصمت عشق
ز بس کز عشق غیرت بود کارش
صنم همدوش در سیر و شکارش
شدی روزانه صید افکن شتابان
شب آسایش نمودی در بیابان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکار آورد روزی آن ظفرکیش
گوزن و آهوان را از عدد بیش
هوش مصنوعی: یک روز، آن پیروزمند، گوزن و آهوان را به دام آورد و تعداد آنها از حد بیشتر شد.
به سیتا داد کاین صید فراوان
بکن قسمت برین صحرا نشینان
هوش مصنوعی: به سیتا گفت که این شکار فراوانی است و قسمت این ساکنان صحرا همین است.
چو بخشی ح ص ه های مرد و زن را
نصیب طعمه ده زاغ و زغن را
هوش مصنوعی: وقتی که قسمت‌های مرد و زن را تقسیم می‌کنی، زاغ و زغن نیز نصیب خود از طعمه را می‌برند.
دران قسمت که آن حور پری زاد
صلای عام بر زاغ و زغن داد
هوش مصنوعی: در آن بخش که آن زن زیبا و دل‌فریب، ندایی برای همه موجودات فرستاد و آنها را دعوت کرد.
ازان زاغان قضا را شوخ زاغی
تعشق جست چون بلبل به باغی
هوش مصنوعی: این بیت به ما می‌گوید که مانند بلبل که در باغ به دنبال عشق می‌گردد، زاغی هم در جستجوی چیزی شیرین و دل‌انگیز از قضا و سرنوشت خود است. در واقع، این توصیف نشان‌دهنده‌ی تلاش موجودات برای دستیابی به شادی و زیبایی است.
نشستی گه چو داغ لاله بر دست
گه از ناخن کف دستش همی خست
هوش مصنوعی: نشسته‌ای که مانند گل لاله داغ بر دست داری و از شدت درد، ناخن‌های کف دستت را نیز فشار می‌دهی.
پیاپی دید شوخی های آن زاغ
ز غیرت رام شد سر تا قدم داغ
هوش مصنوعی: مدام شوخی‌های آن زاغ را می‌دید، به طوری که غیرت او برانگیخته شد و تمام تنش به شدت داغ و پرتنش گردید.
به گلزاری که رضوانست بلبل
جه زهره زاغ را تا بو کند گل
هوش مصنوعی: در باغی که پر از گل‌های زیبا و خوشبوست، بلبل چگونه می‌تواند به زاغ بیاموزد که به بوی گل‌ برسد؟
دلش گفتا ز عقلم این سراغ است
که پورِ اندر است این خود نه زاغ است
هوش مصنوعی: دل به من می‌گوید که این نشانه به عقل من مربوط است، زیرا این جوان، پسر اندر است و این خود پرنده‌ای است که زاغ نیست.
وگرنه زاغ را بازی به شهباز
بود خود در عدم رفتن به پرواز
هوش مصنوعی: اگر زاغ به شهباز تبدیل شود، به دلیل ویژگی‌هایش امکان پرواز را پیدا می‌کند، اما اگر در حقیقت به پرواز نرود، در دورانی که وجود ندارد باقی می‌ماند.
به زاغ انداخت باز غیرت آیین
نه تیری از خس جاروب شاهین
هوش مصنوعی: در اینجا به تمایز قدرت و شجاعت میان پرندگان اشاره شده است. زاغ به خاطر غیرت و شجاعتش، به جای اینکه از تیر خطرناک بترسد، به طرز مبارزه‌جویانه‌ای به درگیری پرداخته است، در حالی که باز، به راحتی به خود و نام خود اهمیت می‌دهد و به دلیل تهدیدی که احساس می‌کند، به عقب‌نشینی می‌پردازد. این بیانگر اهمیت عزت نفس و شجاعت در برابر چالش‌هاست.
گریزان زاغ و شاهین تیز در پی
ز سهمش کرد هفت اقلیم را طی
هوش مصنوعی: زاغ و شاهین، به شکل فراری و تندپرواز، به دنبال سهم و قسمت خود در سرزمین‌های هفتگانه هستند.
خلاص جان ندید از وی دگر بار
به پیش رام آمد بهر زنهار
هوش مصنوعی: روح من دیگر در دست او قرار نگرفته و برای حفظ جانم به او دوباره نزدیک شدم.
چو آن عاصی که با روی سیاهش
نباشد جز به لطف حق پناهش
هوش مصنوعی: شخصی که مرتکب گناهی شده و چهره‌اش تیره است، از رحمت و لطف خداوند جز به کمک خدا راهی ندارد.
بگفتش رام بخشیدم ترا جان
و لیکن چون تو دیدی سوی جانان
هوش مصنوعی: به او گفتم: من تو را آزاد کرده‌ام و جانم را فدای تو کرده‌ام، اما وقتی که تو به سوی محبوب رفتی، چه باید کرد؟
امان خواهی ز تیر غیرت اندیش
کفارت را بدوز آن دیدهٔ خویش
هوش مصنوعی: اگر از تیر حسادت و غیرت دیگران در امان می‌خواهی، باید چشمان خود را بدوزی و به آن‌ها زل نزنید.
ز بیم مردن آنگه با دمِ سرد
به یک چشمی ز تیرش صلح کل کرد
هوش مصنوعی: از ترس مرگ، او با تنفس سردی که دارد، به یک چشم نگریسته و از تیرگی او صلح و آرامش را پذیرفته است.
ز غیرت مانده بر یک چشم او داغ
به یک چشم است زان بی نایی زاغ
هوش مصنوعی: بر اثر غیرتی که به خاطر یک چشم محبوب دارد، بر او داغی را حس می‌کند که فقط به یک چشمش متعلق است. این نشان‌دهنده آن است که او از سادگی و ضعف خود به حالت زاغی درآمده است.
بدوزد دیده ها را غیرت عشق
عجب نبود چنین از عصمت عشق
هوش مصنوعی: معنی این بیت به فارسی روان می‌شود که: عشق، چنان قدرت و غیرتی دارد که می‌تواند نگاه‌ها را به خود جلب کند و این امر به هیچ وجه عجیب نیست، همان‌طور که عصمت عشق هم با ارزش و پرقدرت است.
ز بس کز عشق غیرت بود کارش
صنم همدوش در سیر و شکارش
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و غیرت او، حتی معشوقش نیز در کنار او در شکار و گشت و گذار مشغول به کار است.
شدی روزانه صید افکن شتابان
شب آسایش نمودی در بیابان
هوش مصنوعی: تو هر روز با شتاب به شکار می‌روی و شب‌ها در بیابان آرامش را برای خود به ارمغان می‌آوری.